ما یه بار تو یه جمع ۴ نفره با یکی سر مسخره بازی و بچگی شرط بستیم که بره تو کوه تو یه جایی که مردم میگفتن جن داره بخوابه وقتی برگشت تا یه هفته نه گوشی جواب میداد نه خبری ازش بود تا اینکه یه روز دیدم سر جاده با عینک دودی نشسته خیره شده به یه نقطه تا سلامش کردم یه سنگ برداشت پرت کرد