کجا آن همه نازش و آفرین
برفتی ز غم مرد ایران زمین
خود ایران چو تو مرد بسیار داشت
همی نیک گفتار و پندار داشت
ولیکن شهنشاه پر رای و فر
چو رفتی شکسته شد ایران کمر
سر و جان ایران بدی نیک مرد
جگر بر تو خون شد به ما ماند درد
بماند به ما، چونکه ما درخوریم
اگر نیک باشیم و گر بد کنیم