اونجایی که بودیم دوتا پسر ایرانی بودن گفتن دو روز بیشتر بمونید، تو همون دو روز دیگه کفشهای آهنیرو پا کردیم کوچه به کوچه اطراف دانشگاه میگشتیم، بعضی خونه ها رو درشون زدن affittasi ، اونارو پیدا میکردیم، زنگ پشت زنگ، آخر همونجوری پیدا کردیم، بدون ذرهای پول دادن به بنگاه و سایت