دنیا صداش در اومده، ملت اشکشون در اومده، شاعر داره شعر میگه، نقاش طرح میزنه، نظامی داره اطلاعات میده، دخترا موهاشونو میزنن، بازاری اعتصاب کرده، کارمند اعتصاب کرده، فعال سیاسی داره اطلاع رسانی میکنه، دانشجو داره شعار میده، همه هم با هم دارن هشتگ میزنن، بعد توی گاو تنها کاری که
بلدی اینه که قربون صدقه محاسن آقا بری، ازش بت ساختین جرئت نمیکنید یه نگاه به کاراش بندازید، با بی حجابی مشکل داری اوکی، برو ببین کجای دنیا مردم اعتراض میکنن و پلیس روشون اسلحه میکشه، برو بخون ببین همین امروز چند تا جوون با سند و مدرک نوشتن که وقتی گرفتنشون چه بلایی سرشون آوردن
گشت ارشاد پلیس امنیت اخلاقی نیست، نظام سرکوبه، حکومتی که میخواد با زور در مورد لباس پوشیدنت تصمیم بگیره، داره میگه تو از خودت اختیاری نداری، هر چی من گفتم باید بشه، واسه همه ابعاد زندگیت من باید تصمیم بگیرم، واسه شغلت، تحصیلت، آیندهت،تفریحت، تفکرت، اخلاقیاتت و ...
#مهسا_امینی
با دختر خوشگله ۴ ساعت ویدئوکال کردیم و لاس زدیم. وسطش خجالت میکشید و خندهش میگرفت، کیوت :))
بعد تماس هم بهم گفت خیلی موجود نگاه کردنیِ شنیدنیِ خوشمزهای هستی.
الانم من از فکر لباش خوابم نمیبره.
از محضر جمع عذرخواهی میکنم فقط یادم افتاد که اولین باری که با دوست دخترم سکس داشتیم من بعدش به خاطر کیست دوره پریودم عقب افتاد و بزرگوار با جدیت تمام معتقد بود ایشون منو حامله کرده. یادش بخیر دوران خیلی خوبی بود، با چه چیزایی که من موافقت نکردم که این رابطه پابرجا بمونه.
قبل رابطه با آیدا دوست بودیم، گاهی حرف میزدیم، یادمه یه بار بهش گفتم خوش به حال پارتنرت تو دوست دختر خیلی خوبی هستی، الان یه ساله دوست دختر خوب خودمه.
دختر خوشگل کسخلم بد چیزیه ها. فالو میکنی چون خوشگله بعد تا یه مدت کسشر میخونی، بعدش متوجه میشی حالا اون قدرا هم خوشگل نبوده ها، تهش میزنی آنفالو میکنی و تموم شد رفت.
بچه هایی که مثل من داشتن فکر میکردن که ممکنه اعتراضا شورش بخوابه و به ضرب و زور گلوله دیگه کسی نره تو خیابون، یه خبر جالب دارم براتون، اعتراضا توی شهرای کوچیک تر مثل دهدشت، اشنویه و رفسنجان تازه شروع شده.
#مهسا_امینی
#Mahsa_Amini
#MahsaAmini
بخشی از نمایشنامه زنان بالکان:
- دختر من هیچوقت همچین کاری نمیکنه که بره ...
+ دختر تو هم اگر جنگ وارد خونهش بشه همون کاری رو میکنه که ما کردیم، به من نگاه کن! ما همه دخترای کسی هستیم.
#مهسا_امینی
#MahsaAmini
#Mahsa_Amini
@Survivor_2_
نوید، نوید افکاری
این همشهری غریب که هر بار اسمش میاد بغض میکنم، چون مثل خودم بوده، مثل برادر بزرگتری که نداشتم، بچه پررویی که در اومد به قاضی گفت شما داری خیره سرانه با ما حرف میزنی.
بخشی از نمایشنامه زنان بالکان:
- دختر من هیچوقت همچین کاری نمیکنه که بره ...
+ دختر تو هم اگر جنگ وارد خونهش بشه همون کاری رو میکنه که ما کردیم، به من نگاه کن! ما همه دخترای کسی هستیم.
#مهسا_امینی
#MahsaAmini
#Mahsa_Amini
یه تجربه جالب برای دانشجوهایی که تازه خارج از ایران پذیرش گرفتن و ممکنه اینو بلد نباشن.
من دانشجوی مستر دانشگاه ارسموس روتردام هستم، ما تا یک دسامبر وقت داشتیم که پروژهی پایان نامه و سوپروایزرمون رو مشخص کنیم. من با دو نفر از اساتید مصاحبه کردم و بعدش قرار شد یکیشون لیست
بحث دختر شد اینم بگم یه نفر هست از وقتی جفتمون ایران بودیم من ازش خوشم میومد و چند وقت پیش فهمیدم اومده آمستردام موسیقی بخونه، عزیزم حالا چه طوری بحثو باهات شروع کنم که ببینمت؟
این ژانر جدید رو منم میتونستم/میخواستم انجام بدم. نه فقط توییت گذاشتنش رو، میخواستم با پارتنرم مهاجرت کنم، میخواستم با هم پیشرفت کنیم، با هم زندگی کنیم. من اومدم اینجا و قرار شد اونم دو سال دیگه بیاد ولی نشد، نخواست، نتونست، یا هر فعل دیگهای که با “ن” شروع میشه.
سر مهاجرت من یه درامایی ایجاد شد که بیا و ببین
فامیلمون چون تو مغز پوکشون نمیگنجید یه دختر بتونه تو ۲۳ سالگی تنهایی مهاجرت کنه، حرف در آوردن که یسنا یه پسره رو پیدا کرده خرش کرده ببرتش هلند (حالا انگار من میتونم همچین کاری کنم). من برام مهم نبود ولی زن عموی بابام از من دفاع
بچه ها من دو سال سابقه کار بک اند دارم و دنبال پوزیشن software engineer یا software developer توی هلند میگردم. لطفا اگر شرکتتون پوزیشنی داره بگید رزومه بفرستم تا ریفر کنید، یا حتی لینکدینتون رو دایرکت بقرستید کانکت بشیم. ممنون از همه کسایی که ریتوییت میکنن.
@1500tasvir
تو دهدشت حمله کردن خونه یه شهید که برادرشو برا حضور تو اعتراضات بازداشت کنن. مادر و خواهرشم زدن، مادره میگه دست گذاشتم رو قران که بچم از خونه نرفته بیرون ولی بازم اینقدر زدنش که نتونستن با ماشین ببرنش با آمبولانس بردن. یکیشون به خواهرش گفته مادرجنده! دختره گفته مادر من مادر شهیده
@AmirHoSein0929
هادی کاظمی وقتی من بچه بودم این قدر نقشای لاش و لوش بازی کرده بود که مدت ها طول کشید بفهمم واقعا قیافه و استایل خوبی داره 😂
دقیقا همین سکانس بود نیم رخشو نگاه میکردم فکر میکردم پشمام چه قدر خوبه
سرویس کردین اینقدر گفتین فر نیست، فر هست دوستان، ولی عکس بهتر از این ازش نداشتم.
یکی هم گفته بود مادرت بمیره که واژه رو از معنا تهی کردی، دست شما درد نکنه�� محبتتون از سر ما کم نشه.
و کارمند دانشگاه باید در مورد کارهای این چنینی به یه سری افراد جواب پس بده. بیدر و پیکر نیست که من نتونم اعتراض کنم که چرا یه استاد یک ماه جوابمو نداده. خودمم استرس بکشم که ددلاین یک ماهه رد شده و من حتی موضوع پروژهام مشخص نیست و کاری نمیتونم بکنم.
بچه ها دقت کردین ما چهقدر داریم تلاش میکنیم خوب باشیم؟ تاکسیک نباشیم؟ سالم باشیم؟ موفق باشیم؟ فان باشیم؟
با این وجود بازم گاهی اوقات احساس میکنیم کافی نیستیم.
با دختر خوشگله ۴ ساعت ویدئوکال کردیم و لاس زدیم. وسطش خجالت میکشید و خندهش میگرفت، کیوت :))
بعد تماس هم بهم گفت خیلی موجود نگاه کردنیِ شنیدنیِ خوشمزهای هستی.
الانم من از فکر لباش خوابم نمیبره.
ایدههای مسخره آخر شب:
یه گروه بزنیم که توی هر شهر توی اروپا یکی باشه، هر وقت حوصلمون سر رفت یه شهرو انتخاب کنیم و بدون نگرانی بریم مسافرت. شرط ورود به گروه رو هم به سبک ساقیهای ایران میذاریم معرف، هر کی معرف داشته باشه میتونه بیاد.
وقتی آیدا باهام ترکی حرف میزنه دل و دینم از دست میره، نمیدونم چرا ولی میخوام بخورمش، میخوام قورتش بدم، میخوام اینقدر فشارش بدم به خودم که باهام حل بشه. چرا این دختر اینقدر خوبه؟
سلام، امیدوارم حالت خوب باشه. من که ازت خبری ندارم، رابطتو با همهی دوستای مشترک قطع کردی، گاهی میترسم اتفاقی برات بیوفته و خبر دار نشم.
بگذریم، فردا ۲۳ ساله میشی، همون سنی که من بودم وقتی عاشقت شدم. امیدوارم این سال برات بهتر از قبلی باشه، از تولد قبلی تا الان خیلی رنج کشیدی.
مامان دوست دخترم میدونه این دختره از صبح تا شب داره با من حرف میزنه، براش نوبت دکتر گرفته بودم فهمیده کار من بوده، کتابی که صفحه اولش شعر نوشتم رو دیده، حتی وقتایی که میاد پیش من میدونه پیش پارتنرشه، ولی همچنان فکر میکنه کبودیای روی بدن دخترش کار یه پسر فرضیه =))))))))))
مامان دوست دخترم میدونه این دختره از صبح تا شب داره با من حرف میزنه، براش نوبت دکتر گرفته بودم فهمیده کار من بوده، کتابی که صفحه اولش شعر نوشتم رو دیده، حتی وقتایی که میاد پیش من میدونه پیش پارتنرشه، ولی همچنان فکر میکنه کبودیای روی بدن دخترش کار یه پسر فرضیه =))))))))))
@OmniaVincitAmir
امیر جان شما ایمپرشنت بالاتره، یه پیشنهادی یکی از بچه ها دادن که به خاطر جنگ اوکراین و هواپیمای اوکراینی، اوکراین با ما دشمن مشترک داره، یه کمپین راه بندازیم که زلسینکی خودشم برای شنبه بیاد برلین یا نمایندهای چیزی بفرسته.
خب چون امروز بیکارم میخوام رشته توییت بنویسم در آموزش لاس زدن و حجت رو بر شما عزیزان تموم کنم.
با ما همراه باشید …
درس اول:
اول از همه این که سراغ هر کسی نرید، لاس خوب میتونه خیلی جذاب باشه ولی برای لاس زدن باید از طرف خوشتون بیاد که لاس بجوشه
@Narmoniia
رد فلگ نه ولی اون قدرا هم بیمشکل نیست. یه رابطه طولانی مدت یعنی فرد توانایی حفظ رابطه بعد از ماه عسل رو داره و این برای کسی که دنبال همچین چیزی میگرده نکته مثبتیه. توی دهه بیست زندگی نبود این تجربه یعنی تو نفر اولی هستی که ممکنه باهاش همچین تجربهای داشته باشه و این آسون نیست.
خب دوستان از این به بعد من میخوام یه سری توییت بزنم که از الان توضیح میدم چه طوریه، به عنوان یه دانشجو، یه برنامه نویس، یه مهاجر، من میخوام بهتون نشون بدم زندگی این جا چه شکلیه، زندگی من و خیلیای دیگه که من میشناسمشون، ماهیانه و گاهی حتی روزانست، از فردای خودمون خبر نداریم و
اونم براش توضیح داده و گفته که به خاطر تعطیلات فرصت نکرده لیست رو جمع آوری کنه. ازم خواست صبور باشم و بعدش برام میفرسته. حالا منم منتظر لیست پروژهام، ولی یه چیز رو خوب متوجه شدم. من با ذهنیت دانشجوی ایرانی میترسم این جا صدام در بیاد و اعتراض کنم، ولی مسئله اینه که این جا استاد
من یه بار پیرمردی توی روتردام دارم که هیچکی انگلیسی حرف نمیزنه و واسه همین دوستش دارم چون کسی کاری به کارم نداره. حالا امروز یکی اومده میگه اینجا همه فکر میکنن تو خیلی bitch هستی چون هیچوقت نمیخندی، بخند خوشگله. پشمام ریخته بود از این داچای مودب بعید بود به یه غریبه اینو بگن.
من درکت میکنم عزیزم، درک میکنم وقتی یهویی یه سری تغییر توی زندگیت به وجود میاد و مثل طوفان همه زندگیتو زیر و رو میکنه یعنی چی. وقتی یه روز فکر میکنی واقعا خوشحالی و زندگی میتونه خوب باشه ولی فرداش همه چیزو از دست میدی، از محیط آشنا وارد غربت میشی و تکیهگاهی هم نداری.
احساس میکنم به توییتم که فیو شد کم فحش دادن. بابا بیاید فحش بدید من فحشای جدیدی که یاد گرفتمو بهتون بگم. یعنی واقعا دیگه با همجنسبازی و مساحقه و لواط و اینا کنار اومدید؟ ای بابا بد شد که.
پروژههایی که داره و میخواد انجام بده رو برای من بفرسته و من از بین اونا یکی رو انتخاب کنم، ددلاین یک دسامبر سافت ددلاین بود و حتی همین جلسهای که من با این استاد داشتم روز ۴ دسامبر بود. قرار شد تا آخر هفته برای من لیست پروژه ها رو بفرسته ولی خبری نشد، بعد از اون من هر هفته
۸ اکتبر ۲۰۲۲ امتحان آیلس دادم، ترسیده و ناامید بودم و با خودم میگفتم حالا آیلسم دادی، بعدش چی؟ کجا رات میدن؟ اصلا مهاجرتم کردی وقتی زندگی نداری به چه دردی میخوره؟ ولی خب رفتم اون امتحان کوفتیو دادم. همیشه منطقم همینه، میگم حالا این یه کارو هم میکنیم ببینیم بعدش چی میشه.
با ترس و لرز یه ایمیل زدم ولی جوابی نمیگرفتم. تا این که از همخونم پرسیدم به نظرت چی کار میتونم بکنم؟ گفت یه ایمیل دیگه بفرست ولی این بار مسئول هماهنگی پروگرمت رو هم cc کن، من این کارو کردم و یک ساعت بعد از ارسال ایمیل، مدیر گروه ایمیل زد، توضیح داد که با اون استاد صحبت کرده،
دیشب به همکلاسیام گفتم رفتم خونهی جدید دعوتتون میکنم براتون غذای ایرانی درست کنم، به همین سوی چراغ قسم یه گروه ایتالیایی اسپانیایی آلبانیایی فرانسوی پرتغالی هلندی تک تکشون گفتن اون غذا رو درست کن که برنج و مرغ داره و شبیه کیکه.
از بعد مهاجرت هر وقت به گا بودم یکی ازم خوشش اومده، یه بار pms پاره بودم همکلاسیم شماره داد، یه بار مست و پاره یکی اومد شمارمو گرفت، این بارم که تصادف کرده بودم و با سر و صورت خونی طرف اومد زخمامو تمیز کنه و چک کنه ببینه سرم آسیب دیده یا نه بعدش دید اوکیم پیشنهاد داد :))
از طنز زندگیم همینو بگم براتون که کسی که سه سال پیش دهن منو سرویس کرده بود که بیا بردهت بشم و حتی این پیشنهادو به پارتنرم هم داده بود و هر چی من میگفتم نه افاقه نکرد، الان یه رشته توییت ازش دیدم تو تایملاین که در مورد امنیت و رضایت دو طرفه در رابطه جنسی :))))))))
@sarahwithoutech
@EdThePurple
من از پارتنرم دورم، ولی اون نزدیک ترین آدم به منه، بیشتر از هر کسی درکم میکنه و دوستم داره، منم تلاش میکنم بیشتر از هر کسی درکش کنم و دوستش داشته باشم. همه کارامونو با هم میکنیم، حواسمون به همدیگه هست. شاید یه سریا از لانگ دیستنس نتیجه نگرفته باشن، ولی نسخه نپیچید برای زندگی بقیه
از اول تا آخر پیدا کردن خونه تا قراردادش همه کاراشو من کردم ولی قرارداد به اسم عرفان میخوره؛ الان حس زن ایرانی بهم دست داده. مثلا یارو به من گفته برو بگو مردت بیاد من با ضعیفه معامله نمیکنم، منم زنگ زدم عرفان بیاد.
ببخشید که بهت نشون ندادم چه قدر از دیدن و حرف زدن باهات، از بوسیدن و در آغوش کشیدن و تماشا کردنت به وجد میام. میترسیدم کودک هیجانزدهی درونم رو دوست نداشته باشی.
کسخل این جا ایران نیست واسه منی که کل اطلاعاتتو میدونم تو چتی که اسمت و شمارهت مشخصه بدون اجازه ویدئوی کیرتو فرستادی. الان برم شکایت کنم اروپا بلوکارتتو کنسل کنه خوبه؟ بتمرگ سر جات.
من معمولا با کسی مشکلی ندارم و کلا اون خون شیرازی که توی رگ هامه اجازه نمیده روی چیزی حساس بشم ولی در مقابل بخش ترک وجودم وقتی کسیو میبینه که از چشمم افتاده رسما حالت تهوع میگیره.
من در سال ۱۴۰۲ خیلی کارا کردم، مهاجرتم جزوش بود. ولی خوشحال نیستم دوستان میدونید چرا؟ چون تو هیچ سالی به اندازه امسال کونم پاره نشد، میدونید چه چیزایی رو مجبور شدم فدا کنم که اینجا باشم؟ چیزایی که نمیدونم هیچوقت به زندگیم برمیگردن یا نه. این حرفو سال قبل هم زدم، و گس وات؟