مشکلم اینه که هیچوقت نتونستم واسه پارتنرم اون بیبیگرل اغواگری باشم که دائما عشوه میاد، چون در نهایت یا مثل مامانا براش لقمه گرفتم چپوندم دهنش یا مثل باباها زدم رو شونش گفتم پولمول نمیخوای؟ وضعیت چطوره؟ =)))))
پسرای ساده و مینیمال خیلی جذابن واقعاً
اینایی که خیلی معمولی لباس میپوشن و هیچ چیزی نیست راجع به کاراکترشون به آدم گرا بده. نه تتو، نه اکسسوری و نه هر کوفت و زهرمار دیگه.
اتفاقا من خیلی دوست دارم که با آدمای جدید دوست بشم اما I'm too old for this shit، چون در نهایت شبیه مردای میانسال که میان کامنت میذارن «عالی هستی عزیزم بیا خصوصی» رفتار میکنم :))))
وای حالم از این سیاست های احمقانه بهم میخوره. وقتی از یکی خوشتون میاد باید رُک و مستقیم بهش بگید، همینطور برعکسشو. صداقت در احساسات مهمترین نشونهی بلوغه.
از شروع جریان اعتراضات تا به الان هیچ لچکی سرم نکردم. اهمیتی هم نداره گشت برگشته چون مِن بعد هم نمیکنم. اگه میخوان بگیرنم، اوکیه، نه چیزی واسه از دست دادن دارم نه ترسی.
نیاز به یه معاشرت دُرستدرمون با چندتا آدم فرهیختهی مست الکل و دراگ دارم. یحتمل خروجی این نشست، چند خط مطلبه که به درد هیچکس نمیخوره ولی همین که خودمون فکر کنیم گه خاصی خوردیم راضی کنندست.
اکثر اینایی که بهشون میگید عکاس آرتیست نیستن فقط یه مشت مریض جنسیان که میخوان عقده های جنسیشون رو با یه دوربین کذایی برطرف کنن. من گاییدم اون سوراخی رو که هر ایرانی به اسم «آرت» انگشت کرد توش نهایتاً به ابتذال کشیده شد.