امروز تو کافه یه تایم کوتاهی صندوق وایسادم و یه مشتری ازم پرسید «ببخشید کروسان چقدر طول میکشه آماده بشه؟» و من گفتم «پخت کروسان سه روز زمان میبره» بنده خدا چشاش چهارتا شد و منظورش این بود سفارش بدم چقدر دیگه میاد سر میزم. :))
دیشب تا ماشینو پارک کردم یکی اومد کنارم گفت ببخشید من دو دقیقه پیش اینجا پارک کرده بودم گفتم خب چی کار کنم الان که اینجا پارک نکردی گفت حالا نمیشه بری یه جا دیگه؟ و منم رفتم یه جا دیگه؛ میخوام بگم من جلوی هر موجود مموشی بازندهام.
راجع به یه ایدهای که به سرم زده بود و قرار بود با کسی صحبت نکنم، خیلی ناخودآگاه تقریبا با هر کس که میبینم مطرحش میکنم چون بخش زیادی از ذهنمو مشغول خودش کرده.
یه آقایی اومد کافه و کراسان بیکن خورد و برامون نامه نوشت که بیشک بدترین کراسان زندگیمو خوردم خیلی چرب بود و با دورریز آشپزخونه سالاد درست کردید و فیلان
خب میدونی همیشه هم تعریف نمیشه. :)))))
استوری از بیکری مورد علاقم تو ملبورن گذاشتم و دیدم که ادما دو دستهان یکی اونایی که میگن ایشالا بیکری خودت اینجوری میزنی، یکی هم اونایی که ایشالا اونجا کار میکنی.