تو دلم یه بچه نشسته که تا تنها میشه میره پشت پنجره و توی کوچه رو نگاه میکنه شاید یه دوستی، آشنایی رد شده و ببینتش. مدام میره آیفون خونه رو تنظیم میکنه مبادا زنگ درشونو بزنن و نفهمه.
هی دفترچه تلفن رو برمیداره و به شماره دوستاش خیره میشه، بدون این که به کسی زنگ بزنه.