پویا🤟🏼
@pnnanos
Followers
393
Following
87
Media
1,368
Statuses
12,078
- یه روز میری از این خونه. + آره، هیچ‌کی نمی‌مونه.
Joined July 2023
Don't wanna be here?
Send us removal request.
Explore trending content on Musk Viewer
Liam Payne
• 2205550 Tweets
Hobi
• 865055 Tweets
ブロック
• 375989 Tweets
Twitterくん
• 274532 Tweets
西田さん
• 207066 Tweets
西田敏行さん
• 191042 Tweets
俳優さん
• 148844 Tweets
ツイッター
• 103575 Tweets
Bluesky
• 91129 Tweets
東京の自宅
• 87781 Tweets
利用規約
• 70060 Tweets
ミュート
• 67264 Tweets
規約変更
• 64662 Tweets
ブルスカ
• 54346 Tweets
AI学習
• 54291 Tweets
イーロン
• 53660 Tweets
#ArrestMaulanaRashidi
• 53335 Tweets
महर्षि वाल्मीकि
• 51643 Tweets
pixiv
• 46120 Tweets
ぐりとぐら
• 43250 Tweets
中川李枝子さん
• 36796 Tweets
블루스카이
• 27622 Tweets
他のSNS
• 20582 Tweets
池中玄太80キロ
• 20074 Tweets
タイッツー
• 19542 Tweets
#INDvsNZ
• 19258 Tweets
ドクターX
• 17236 Tweets
世田谷区
• 15088 Tweets
Misskey
• 14662 Tweets
探偵ナイトスクープ
• 10381 Tweets
Pinned Tweet
- خوبی؟
+ خوبم؛ تو خوبی؟
- من هم خوبم.
[و هر دو دروغ گفتیم]
0
0
17
وقتی داشتم از ایران میومدم بیرون، داداشم (و خانمش) یه قلیون سفری برام گرفتن.
جعبه‌ش رو که باز کردم، یه نامه توش بود، با دستخط داداشم … دستخط کَسی که تو تمام زندگی ۲۴ ساله‌م نه تنها رفیقم بود، که همیشه مراقبم بود ... از همون روز که از بیمارستان برده بودنم خونه، تا روزی که
⬇️
لیدا، خواهر کوچیک و عزیزم
امروز، روز اولیه که ما رو برای تجربه‌ی دنیایی آزادتر و بهتر ترک کردی، صبح که از خواب بیدار شدم نبودنت عین پتک تو سرم خورد ولی سعی کردم بغضمو قورت بدم و مامان و بابا رو راهی کنم تا برگردن، البته خیلی هم موفق نبودم.
127
39
5K
39
21
1K
دلتنگ این هوا و اونی که عاشق زمستون نیویورکه
سنترال پارک، منهتن
#زیبایی‌های_نیویورک
21
21
954
نیما اما، هنوز پناه منه [💔♥️].
و لعنت به جمهوری آخوندی که ما رو هزار پاره کرد
چه اونها که موندن، چه اونها که رفتیم!
11
11
887
توی فرودگاه و موقع خدافظی اما، نیما تنها کسی بود که اشک نمی‌ریخت. تنها کسی که هنوز هم مراقب بود تا نکنه من سست بشم. تنها مسی که تو گوشم گفت: برو، خیالت راحت!
تقریبن ۱۲ سال از اون شب میگذره و من فقط یه بار دیگه جرات کردم که اون نامه رو باز کنم و بخونم [… و باز هم اشک ریختم]
⬇️
2
0
696
بخواهیم حرکت کنیم سمت فرودگاه لعنتی امام.
اون شب، که کادو رو گرفتم، نامه رو باز کردم ولی نتونستم تا آخر بخونم، چون اشک‌هام گوله گوله سرازیر شده بود - اما عجیبترش این بود که مشخص بود اون کاغذ قبلن خیس شده.
⬇️
1
0
618
به هزار و یک دلیل، قشنگترین شکلِ جشنِ تعیین جنسیت بچه
[کاری ندارم فیلم بازی کردن یا واقعی بود]
43
9
557
از قشنگترین لحظه‌هایی که همیشه یادم میمونه [♥️]
پ‌ن. تصویر بچه با اجازهٔ والدین پخش میشه
30
4
201
اگه تا حالا این سریال رو ندیده‌این، حتما ببینید تا بدونین چقدر اون تصاویری که از مسیر دادخواهی توی همچین موقعیتی دارین، حتی در ممالک آزادی مثل امریکا، میشه از واقعیت دور باشه و البته چقدر کاری که ضحی کرده با ارزشه و قابل تقدیره.
۱-تو ماه آگوست ۲۰۲۳ توی اپلیکیشن بامبل با یک پسر ایرانی آشنا شدم به اسم کوشا هاشمی که توی منطقه ی خودمون زندگی میکنه و اپل کار میکنه. بعد از دو سه بار بیرون رفتن شب ۱۲ آگوست منو دعوت کرد خونش و منم احساس راحتی کردم و رفتم. تا اون موقع ما هیچ رابطه ی فیزیکی ای باهم نداشتیم.
1K
1K
11K
5
7
112
جایی که رشد کردم
واحد ۱۳۰۶ یه آپارتمانه که تقریبا هیچ روز خوشی نداشت، اما شاهد تمام شکستنها و بریدنهام و تمام تلاش‌هام برای ادامه دادن بود … پناهگاهم بود و دید که، توی این سه سال، صد هزار بار بیشتر از ۳۴ سالِ قبلش رشد کردم. برای همین، دیگه با من نیست، اما در من میمونه.
#خدافظ
7
0
86
میگه در مورد دِیت یا رابطه‌ات این ۵ سوال رو از خودت بپرس:
- آیا میتونی تمامِ خودت باشی یا تظاهر میکنی؟
- اگه بگن شبیه پارتنرتی، برات یه تعریفه؟
- حس رضایتمندی داری یا فقط کمتر تنهایی؟
- تمامِ او رو دوست داری، یا فقط خوبی‌ها و پتانسیلش؟
- حاضری بچهٔ فرضی‌ات با یکی مثل او دیت کنه؟
7
5
78
من یاد گرفته‌ام که (به فارسی سخت) آدمها محق بر احساساتشون هستن - ppl are entitled to their feelings.
این یعنی که من نمیتونم به یکی بگم «حست اشتباهه». اون فرد، به فرض صداقت و با هر دلیلی، یه حسی داره … حالا اگه من فکر میکنم نباید این حس شکل میگرفت، در بهترین حالت، این فرصت رو
⬇️
1
6
75
باز هم بگم، شما با من نامهربونی کن؛ کی ضرر میکنه؟
پ‌ن. کی میخواست توی دود ما حل بشه؟ 😅🥲😏
16
1
69
میدونستین اونهایی که «بلد» داستانن، آگاهانه/عامدانه، کمی میرزا رو میسوزونن؟!
از مزایای کار از منزل، یکی میرزای پر از سیره.
14
0
68
قرار بود نیام و قرار بود که ننویسم، ولی امشب یه اتفاقی افتاد که دلم میخواد خیلی پدربزرگونه بهتون بگم: فقط و فقط با خوشی از همدیگه خدافظی کنین چونکه خیلی بیشتر از اون چه فکر میکنین احتمال داره «هر بار دفعهٔ آخر باشه».
7
3
60
در روزهایی که از عزا گذشته است و وقت عزا نیست، که هنگامهٔ خشم است، ما نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم.
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
0
9
55
این خیلی سوال مهمیه
مثلن، اگه صادقانه و با در نظر گرفتن همه‌ی کاستی‌ها و آسیبهای درمان نشده که داریم، جواب بدیم … آیا خودتون حاضر بودین با خودتون دِیت کنین یا برید تو رابطهٔ هدفمند؟!
21
1
55
اگه یه چیز رو بشه با قاطعیت گفت: آدمیزاد نیاز به closure داره. بدون اون، آدمیزاد مهرهٔ سرگردونیه که نه به خودش، نه به دیگری، نمیتونه درست مهر بورزه؛ هست، اما نیست؛ میخواد و نمیتونه.
کاش یاد بگیریم و انقدر قوی باشیم که بپذیریم «باز کردن دفتر جدید، قبل از بستن دفتر قبلی، اشتباهه».
5
6
53
یه کم زیبایی ببینید*
. مشخصه انق‌ق‌ق‌‌ق‌در علاقه به سوژهٔ عکس بودن دارم که در حال راه رفتن و بی‌خبر ازم عکس میگیرن؟!
* کوچه رو عرض میکنم
12
0
52
- میشه تنها موند؟ بله.
- میشه تنها و قوی بود؟ بله.
- میشه تنها لذت برد؟ بله.
حالا اگه از همراه بودن با فرد دیگری خوشحالتر باشیم، در قیاس با وقت تنهایی، آیا معنی‌اش اینه که حس کافی بودن نداریم؟ به عقیدهٔ من، این آخری از مزخرفاتیه که به اسم روان‌شناسی به خورد ما میدن.
⬇️
3
1
52
[متاسفانه از این خبر تلخ کاربر بیتا، که برای خیلی‌هاتون خیلی عزیز بوده، با خبر شدم و فقط حرف‌های ویدیوی پایین تو سر مدام چرخ میزنه] زندگی بی‌انتها پوچه عزیزان
. امیدوارم دلِ هر کی که دل در گرو ایشون داشت قرص باشه [💔]
4
0
55
میدونستم رفتن قراره سنگین باشه، اما نه انقدر!
انگار توی سرنوشت من بیشتر از یه بار مهاجرته.
12
0
52
کی فکر میکرد یه روز با دستهای خودم آووکادو بریزم توی سالاد؟
!not me
11
0
54
این هم یادگاری باشه از یک شب برفی،
کنار دوستانی «بهتر از برگ درخت»،
که «یادشان در دل من؛ قلبشان منزل من».
[مهاجرت یه #تورنتو به من ��دهکاره]
10
0
51
یه بنده خدایی breakup سختی داشته و بعد از یه مدت با یکی آشنا میشه و طرف هم خیلی خوب بوده؛ اما هی هر از گاهی بهونه میگیره یا یهو دچار melancholy میشه. وقتی ازش میپرسن چرا «اینجوری هستی؟»، میگه «خیلی خوبه اما فلانی (اکسش) نیست».
اینجا همه چیز عالیه، اما نیویورک نیست.
1
0
49
میشه دلتنگ یه آدم یا گذشته بود، اما برگشتن به اون آدم و گذشته رو انتخاب نکرد.
شب بخیر 🤟🏼
2
4
46
هیچی ندارم بگم و فقط میخوام شوکم رو ثبت کنم؛ این شوک که قاعدهٔ زندگی جوریه که بخوان جنازهٔ «چندلر» رو «پیدا» کنن [💔]
You’ll always be remembered
#MatthewPerry
5
0
47
اجازه بدید با صدای بلند بگم
اگر بدترین نباشه، از بدترین ویژگی‌های مردان (ایرانی) اینه که فکر میکنن «خانمی که در حال جداییه یا جدا شده، به هر پیشنهادی از تیرِ چراغ برقِ سرِ کوچه هم ’بله‘ میگه»!
واقعا سخت میشه مشمئزکننده‌تر از همچین مردی بود!
4
0
45
قسمت دوم: #لندن
اولین و تنها شهر که، تا به امروز، فکر میکنم میتونه برای من با نیویورک رقابت کنه.
ترکیب زیبایی از مدرنیته، فرهنگ و شور زندگی.
. انتخاب کردن چهار تا عکس خیلی کار سختیه.
5
2
45
ولی من کونم رو گذاشتم جایی که گارناچو* کونش رو میذاره
*جایگزین به حق کریستیانو
8
0
41
۳۳۱ روز، فقط چون خونوادهٔ #مهسا_امینی رو تنها نذاشت
#نیلوفر_حامدی #زن_زندگی_آزادی
0
5
44
چه حسرتی‌ست بر دلم
که از تمام بودنت
نبودنت به من رسیده...!
#مرا_ببخش🎶 #علیرضا_قربانی
۳۰ بهمن ۱۴۰۱ - اَلیسو ویه‌هو، کالیفرنیا
[همونجا که همه‌چیز بود اما هیچ چیز مثل قبل نبود]
2
2
40
رشتوی وقایع‌نگاری سفر
قسمت اول: #تورنتو
در توصیف این شهر، همون نقلِ قول از دوستمون، که «قدر مکان به ساکنینشه» کامل‌ترین کلامِ موجِزه.
از اونجا که هدف گذاری، برای آدمهای ایده‌آل‌گرا و همزمان اهمالگر مثل من بیخودترین کار ممکنه؛ و از اونجا که هر چه میگذره بیش از پیش در لحظه تصمیم میگیرم، امسال رشتوی هدف‌گذاری مقصد سفر رو با وقایع‌نگاری سفر جایگزین میکنم.
امیدوارم امسال مثل اسب کار کنم و مثل پرستوها سفر
۲/۱/۲۰۲۴
0
0
16
2
0
40
امروز تولد #مامان‌بزرگ بود - اگه بود، ۹۸ ساله میشد، اما ۲۳ ساله که نیست. تو گروه واتس‌اپ خونواده دارن از خاطرات خوبش میگن و من چهره‌اش*، یه دست به زانو و یه دست به چهارچوبِ درش، تو ذهنم میاد که میگفت: پسری که نون میاره، خدا نگهِش بداره.
فقط ۷۵ سالش بود که فوت شد؛ کی انقدر شکست؟!
10
0
41
بی‌خوابی، دل‌تنگی، برادرِ بزرگتر، مــ ــادر، گذرِ عمر، …
[چه عنوانی برای فرا گرفتن حسِ این عکس پیدا کنم؟]
4
0
43
عکس رو ترِیلی باید بکشه
از راست: تام برِیدی، دیوید بکهام، مایکل جُردن، سِر لوییس همیلتون
6
1
40
آی آدمها،
که بر ساحل نشسته،
شاد و خندانید،
یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان!
#محمد_قبادلو
1
13
40
#شیرین_علیزاده در حال فیلمبرداری از اعتراضات، داخل ماشین، هدف گلوله قرار گرفت
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
یادآوری
0
5
40
” …
یادم نیست
که من اول رفتم یا تو
اما پاییز بود
و پاییز همیشه زرد است
و غمگین است
و بوی سفر میدهد
تمام خیابان‌هایی که
به کوچهٔ ما منتهی میشوند
و ما پاییز بود که «صفر» شدیم!“
پرینستون - ۹ مهر ۱۳۹۴
3
0
40
سطح جزییات حیرت‌آوره؛ از بنای یادبود یازده سپتامبر تا ساختمون اِمپایر اِستِیت و کرایسلر، تا خود سِنترال پارک (که توی فیلم نیست) و ایستگاه گِراند سِنترال؛ و حتی مترو که قطار و مسافر هم داشت! و دایناسورها 😂
لِگو لَند، سن‌دیگو، کالیفرنیا
5
0
40
الان فهمیدم لِگویی که خریدم «۳۱ هزار» تکه است، نه سه هزار!
همین دیگه، وقت‌تون بخیر
14
0
42
اگه هنوز به اندازهٔ کافی من رو نشناختین ، من در ۱۵ ثانیه.
* یاد حماسهٔ این ویدیو کردم، دلم نیومد به اشتراک نذارم
9
2
40
خیلی وقت پیش، توی اکانت قبلی، گفته بودم: همانا هر کی رو دیدین که عکس هِدِر یا آواتارش پاهاشه که رو میز گذاشته، ازش فاصله بگیرین.
باز شما ایمان نیارین 😑
10
0
36
دوستان، استرستون رو تخلیه کنید! از حال خرابتون بگید! فحش بدید! اما خبر و تحلیلِ شکمی ننویسید… اطرافیان شما ممکنه از شما هم به فروپاشی نزدیکتر باشن.
ما یا با هم میگذریم، یا همدیگه رو فرو میکنیم زیر غم و استرس.
1
5
41
[نوشته:] تنها حسرت زندگیم اینه که بیشتر شراب نخوردم. ~ اِرنست هِمینگوی
شما مثل ارنست نباشید، بنوشید.
5
1
38
۴۷۰۰ کیلومتر رانندگی توی چهار روز یه ور - حتی یه تیکهٔ ۲۲ ساعته
یه ماشین بار رو چهار طبقه بدون آسانسور و تنهایی بالا بردن یه ور
میخوام بگم
توی قدرت، سرعت، دقت و … ادعا نکنم
توی استقامت خیلی خیلی‌ی ادعا میکنم
9
0
39
پشت گوش انداختن، یا procrastination، خیلی بده! واقعن بده؛ اما مساله اینجاست که شما با علمِ به این موضوع و علاقه به رفعش، دنبال درمانش رفتن رو هم طبعن پشت گوش میندازی!
امضا: اونی که اسلایدهای دفاعش رو تو ماشین و در حال رفتن به سمت جلسهٔ دفاع درست کرده.
5
0
38
میگن ”آخرش حسرتِ کارهایی رو میخوریم که نکردیم، نه اون کارها که کردیم“.
3
2
37
+ چه شد به آرامش رسیدی؟
- وعده بر این شد که خودم را آرام کنم، نه جهانِ اطرافم را … اما معجزه شد و جهانِ اطراف نیز آرام گشت!
———
رفرنسش مهم نیست؛ حرف اینه که دارم «تلاش میکنم» از درون آروم بگیرم
بر میگردم … زود 🤟🏼
11
1
37
نیما یه ویدیو از مامان بابا فرستاد … قلبم آب شد!
۴ سال و ۴ ماه و ۲۳ روز [💔♥️]
0
0
37
اینجا، از پنجرهٔ اتاق که به بیرون نگاه میکنی و یا توی خیابون که داری رانندگی میکنی، «کوه» می‌بینی؛ کوه، نه تپه! کوه‌هایی که تابستون‌ها هم برف دارن؛ عین تهران.
همین یه چیز میتونه کافی باشه برای خوشحالی‌ام از جابجایی
3
0
37