اِخْوانیات
@payman_injaast
Followers
5,103
Following
3,037
Media
658
Statuses
9,674
Explore trending content on Musk Viewer
EXTRAORDINARY OIL WITH BECKY
• 560633 Tweets
Atatürk
• 330481 Tweets
ラピュタ
• 178832 Tweets
#خلصوا_صفقات_الهلال1
• 177957 Tweets
#AlnassrNeedsMidfielder
• 95257 Tweets
#それスノ
• 82210 Tweets
Gaudreau
• 62920 Tweets
Kimi
• 44555 Tweets
#金曜ロードショー
• 37233 Tweets
#Mステ
• 35320 Tweets
YINWAR OVER THE HORIZON
• 18500 Tweets
バルス祭り
• 18129 Tweets
Antonelli
• 16831 Tweets
ブラックスワン
• 13957 Tweets
ロビン復刻
• 13806 Tweets
SILENT CRIES MV OUT NOW
• 11477 Tweets
トパーズ
• 10806 Tweets
Pinned Tweet
درونِ هر انسانی که می‌شناسی، انسانی هست که نمی‌شناسی.
[رافعی | رسالة الأحزان]
21
88
1K
بی‌حوصله‌ام! مثل کافکا، وسطِ نامه به فلیسه؛
«نامه را همین‌جا رها می‌کنم و به رختخواب می‌روم. البته نه از سرِ خستگی، که از رویِ ناامیدی.»
5
158
2K
اگر استالین نبود، نشر ثالث ورشکسته می‌شد.
22
42
2K
«هر بدنی با اضطراب‌هایش شکنجه شده است.»
مارا-ساد | پیتر وایس
2
167
1K
داستان یوسفِ پیامبر فقط و فقط یک نتیجه‌ی اخلاقی داره:
اگر می‌خوای به موفقیت برسی تا جائی که میتونی از خانواده دور شو. تنها جایگاهی که خانواده میتونه بهت بده، تَهِ چاهه.
17
83
1K
کافکا در نامه‌ای می‌نویسد: «تو چاقویی هستی که من در درون خودم می‌چرخانم.»
دارم به آن تیزترین تیغه فکر می‌کنم؛ که
«دل-نِشین»ترینِ چاقو‌هاست.
4
63
964
[در ستایش فیلمساز]
بهرام بیضائی | پشت صحنه‌ی "کلاغ"
8
26
930
-شجاعت مرگ را داری؟!
-شجاعت من بیش از مرگ است. من جرأتِ فراموش شدن را دارم!
-یاغی | آگوست استریندبرگ
4
73
819
یکی از ما که زنجیرش رهاتره، بِره بالا، خورشید و خاموش کنه.
-دل‌خسته‌ایم و حوصله‌یِ روزِ بعد نیست.
8
57
748
«نفرین به من
که تاب میارم و روی می‌گردانم» | مختاری
آبها از آسیاب افتاده لیک...
دارها برجا و جاری جوی خون
#رضا_رسائی
3
17
194
2
76
761
-حق با "هرمز" بود
«که آدمی
اگر ناگزیر به عمرِ جاودانه می‌گردید
ناچار
به اختراعِ مرگ برمی‌خاست.»
4
52
734
-تذکرة الاولياء | ذکر عبدالله بن مبارک
و گفت: عبادت ده جزو است. نُه جزو گریختن است از خلق و یک جزو دیگر خاموشی.
ــــ ذکر ابوعلی شقیق ــ تذکرة الاولیا
3
53
516
1
50
744
صحبت از کارگران جنسی شد، یادم آمد که سالها پیش پوریا عالمی در اینستاگرامش گاهی عکسی میگذاشت و از مردم میخواست که برایش کپشن بنویسند.
یکی از عکسها، دیوارنوشته‌ای بود در تهران که میگفت:
«کسی که دوستش دارم کارگر جنسی است»
و کسی، چنین کپشنی نوشته بود:
«تن دنیا را گرم میکنی و دل مرا»
چون دوم ژوئن را #روز_جهانی_کارگران_جنسی نام‌گذاری کرده‌اند؛
اندککی از پدیده و تاریخچه‌ی«روسپیگری و روسپیان» در جهان عرب نوشته‌ام
با معرفی چند منبع در این زمینه..
اگر علاقه‌مندید در لینک زیر از کانال بخوانید 👇
👇👇👇
1
7
85
8
22
732
«اگر یارِ مرا دیدی به خلوت
بگو ای بی‌وفایِ بی‌مروّت
گریبانی که از دستِ تو چاک است
نخواهم دوخت تا روزِ قیامت»
-شبانه‌ها | خُنیایِ عثمانِ خوافی | جنوبِ خراسان
11
68
722
«و من گریستم ــــــ از ضعف انسان، از پشیمانی، از درد، از استیصال، از گذشته، که قدم به قدم دست برنمی‌دارد از آمدن.»
0
80
699
«موبد: بَدکیش را مُرده خواهم، بَدکُنش را مُرده خواهم، دیوپرست را مُرده خواهم.»
-مرگ یزدگرد | بهرام بیضایی
3
48
697
«من برای مردی که پیش از مرگ حرفشو زده باشه گریه نمی‌کنم.
من برای مردی گریه می‌کنم که از ترسِ مرگ جرأت نکرد حرفشو بزنه.»
-بهرام بیضائی | دیوانِ بلخ
3
38
701
این حرفِ اسماعیل کاداره، نویسنده‌ی آلبانیایی، همیشه پسِ ذهنم بود، این "شب‌ها" ورد زبانم است:
«نوجوان که بودم رمان می‌خواندم، نه برای اینکه نویسنده شوم بلکه می‌خواستم در شب‌های ترس و تنهایی، پُر از امید و تخیل باشم.»
4
61
686
«تاریکم اسماعیل، اما مگر نه اینکه زندگی
تقلایی طولانی در تاریکی‌ست؟»
3
61
654
«مبادا تاریکی شما را فرو گیرد. آن كه در تاریکی راه می‌رود نمی‌داند به کجا می‌رود.»
-انجیل یوحنّا | ١٢:٣٥
5
28
671
«پیش از آنکە خاکِ این سرزمینِ غمبار مرا ببلعد
فقط یکبار
بە یکی از خواب‌هایِ پریشانم بیا.»
-جلال ملکشاه | فارسیِ پویا حاتم‌زاده
2
45
669
و اسکار بدترین شعر جهان -همچنان- در اختیار استاد «مهناز هدایتی» است با این شاه‌بیت:
«چه شبهایی سفر کردم به دنیای تخیل
تو بوسیدی مرا حتی به من هم سکس دا��ین»
بدترین شعر دنیا رو می‌خوام اینجا بذارم، با خیال راحت لایک کنید، کسی هم متوجه نمیشه.
بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع
عشق آمد و گفت من بی سوادم
15
1
102
129
14
652
«من از این خسته‌ام که می‌بینم تیرگی هست و شب‌چراغی نیست»
4
34
648
میبوسمت، وقتی که تهران دستِ "ما" افتاد
#آبان
3
24
639
«چگونه شاد شود اندرونِ غمگینم؟
به اختیار، که از اختیار بیرون است»
-حافظ
6
55
614
«کتاب‌خریدن مرا خانه‌خراب کرده. کتابِ خوب بسیار است و نمی‌توان از آنها دست برداشت. بضاعت هم به قدرِ کفایت نیست.»
-یادداشتهای روزانه | محمدعلی فروغی
9
40
600
[در ادامه‌ی جیمز جویس]
حاشیه نویسی‌ِ "سوزان سانتاگ" بر کتابِ
"شب‌زنده‌داریِ فینگن‌ها"
16
24
596
«او زندگی می‌کرد، تنها به این دلیل که وظیفه داشت زندگی کند.»
5
44
609
«که به هرکس نزدیک‌تری
یا می‌کُشد تو را یا دیوانه‌ات می‌کند.»
-راست میگفت هُرمُز!
3
40
588
« ــــــ و بر بسیطِ زمین، جز تو کسی نیست که بِدو مشتاق باشم.»
-از مزامیر | ۷۳:۲۵
1
36
592
-حق با "پسوآ" بود
«اگر قلب توانِ اندیشیدن داشت از تپیدن باز می‌ایستاد.»
1
32
574
«مَرَنجان دِلم را که این مُرغِ وَحشی
زِ بامی که بَرخاست، مُشکلْ نِشینَد»
▪شبانه‌ها
-مقامِ نوائی | جنوبِ خراسان
-به روایتِ زنده‌یاد ابراهیم شریف‌زاده
16
51
579
می‌گویند پروست کمتر نامه‌ای را بی‌پاسخ می‌گذاشته است. گویا یکی از این معدود دفعات در جواب دختری بوده که رمان سه‌هزار صفحه‌ای او را، سه سال به‌طور مداوم می‌خوانده و برای پروست نوشته بوده: خودنمایی را کنار بگذارید و در دو خط به من بگویید که حرف حسابتان چیست؟
15
14
566
ايران، مادرهایِ خوب دارد و غذاهایِ خوشمزه و روشنفكرانِ بد و دشت‌های دلپذير...و همين.
-از نامه سهراب سپهری به احمدرضا احمدی | ۱۳۴۹
4
62
566
«شهرناز: بیدار شو ضحّاک؛ شبِ پایانِ توست. تو هزار شب پادشاهی کردی ضحّاک؛
اینک شبِ هزار و یکم است!»
-بهرام بیضایی | شبِ هزار و یکم
0
60
570
حس یه مشهدی رو دارم که ازش پرسیدن حلیم رو با نمک میخوری یا شکر؟ و تخم نداره بگه با قیمه.
40
1
566
«تو که با مُو سرِ یاری نداری
چرا هر نیمه‌شُو آیی به خوابُم؟»
13
24
559
«و خداوند پشیمان شد که انسان را بر زمین ساخته بود و در دل خود محزون شد.»
-عهدِ عتیق | بابِ ششم | سِفر پیدایش
8
31
552
حقیقت همین است جنابِ گلستان؛
«در ما نه چشم‌داشتی بود، نه ترسی، نه امیدی، فقط آرزویِ دوردستی بود.»
2
57
544
[در ستایش زن و زیبائی‌اش]
-آلخاندرا پیثارنیک
13
13
541
و هر صبح متعجبم از این که «چگونه رو در روی این همه شب ایستاده‌ام؟!»
2
45
541
توییت‌های امروز رو که می‌خوندم یادِ این حرفِ مارینا تسوِتایوا در «شاعر و زمانه» افتادم:
«تحمل خشونت نشانه‌ی ضعف است. اما مشروعیت‌بخشیِ معنوی به تحمل خشونت هیچ نامی ندارد؛ کاری است که حتی برده‌ها هم از آن می‌گریزند.»
7
58
546
به نقطه‌ای رسیده‌ام که تنها یک مشغولیت دارم: بازسازیِ خودم.
آنتونن آرتو | قطعات بعید
10
59
520
از پنجره‌ی کافه به آدم‌های توی پیاده‌رو نگاه می‌کنم و صدای "غزاله" توی سرم می‌پیچد؛
«این جماعت، غربتم را به نهایت می‌رسانند.»
-بغض می‌کنم.
6
34
538
«من، تنهائیِ یک شهرِ بزرگ را می‌کشیدم.»
-ادوارد هاپر | بیداری در شب
5
21
537
«حیف! انسان می‌توانست حیوان خوشبختی باشد اگر فقط می‌دانست چطور جلوی فکر کردنش را بگیرد.»
5
29
523
حق با شماست جنابِ سلین، «در یک سِنی، بخصوص بعد از بعضی ناملایمات، آدم یک چیز بیشتر دلش نمی‌خواهد:
این که وِلش کنند راحت باشد!
حتّا از این‌هم بهتر: جوری رفتار کنند که انگار مُرده‌ای!»
4
55
525
«شب به حیاط می‌روم
گریه‌‌یی سیر می‌کنم
که دانسته‌ام چه دوست دارمت
و تو هیچ دوستم نمی‌داری.»
-لورکا | بیژن الهی
5
26
526
و بیهقی می‌گوید
«چون مرا دشمن از خانه خیزد، با بیگانه جنگ چرا باید کرد؟»
4
34
517
«نگرانیِ فردا از برای فردا.
رنجِ هر روز برای همان روز کافی‌ست.»
-انجیل متی | باب ششم | آیه‌ی ۳۴
8
50
516
«به من می‌گفتند: چرا اینقدر آرامید؟
حال آنکه از سر تا به پا سوخته بودم. شب در کوچه‌ها می‌دویدم، نعره می‌کشیدم، روز به آرامی کار می‌کردم.»
-جنونِ روز | موریس بلانشو
2
24
519
«من خواستم چیزی بگویم نتوانستم. خاموشی از من بیشتر بود.»
3
39
518
«چه بکنیم که پیش از خشک شدن چاه‌های نفت، شما از اینجا بروید؟» | براهنی
3
29
493
آه، جنابِ اخوان؛
«چه سود از شرحِ این دیوانگی‌ها، بی‌قراری‌ها؟»
1
36
493
«تو میتونی پشتِ‌هم ده دفعه بگی: می‌شورم و می‌سابم و می‌پزم؟»
کاغذ بی‌خط | ناصر تقوائی | ۱۳۸۰
به مناسبت پنجاه و یکمین زادروز هدیه تهرانی، «کاغذ بی‌خط»، فیلم به یاد ماندنی ناصر تقوایی را تماشا کنید.
#پلآن
28
105
2K
6
28
494
این "رفیق" هم از اون واژه‌‌های بیات شده و از دهن افتاده‌ی روزگاره. یک زمانی شرف و جایگاهی داشت، حالا منادا‌ئی بیش نیست.
11
28
485
حیف از زبونِ فارسی که تو دهنِ شما رجاله‌هاست.
چراغِ آخر | صادق چوبک
3
29
478
«کاش برآمده از رویایی بودیم یا شاید سرابی، بجای آنکه بخشی از واقعیت باشیم.»
1
34
484
«از محاسن تنهائی، یکی هم این است که آدمی کاشف مقدراتش می‌شود.»
-ابوتراب خسروی | اسفار کاتبان
2
22
484
«گاهی چنان در این شبِ تب‌کرده‌یِ عبوس
پایِ زمان به قیر فرو می‌رود که مَرد،
اندیشه می‌کند: شب را گذار نیست!»
5
30
489
«خانه‌اَم اَبریست
اَمّا دَر خیالِ روزهایِ روشَنَم» | نیما
4
27
470
و گلدان‌های "پروانه اعتمادی" که مدام "کاغذِ بی‌خط" را بیاد می‌آورند.
6
18
466
«نجیب بودن یک ملت، به‌‌اندازه‌ی روشنفکر بودن یک اسب غم‌انگیز است.»
-منشی‌زاده میگفت
7
22
465