یه پسره هست تو باشگامون که گیه. بعد این دوست عزیز با چشاش منو حامله کرده. هدفم از گفتن این داستان اینه که بگم الان میتونم تا حد کمی دخترا رو درک کنم که پسرا دیدشون میزنن چه حس عنی داره. این مادرجنده رو میخوام انقد بزنم خون بالا بیاره. خوارکسه عشوه میاد همهش چشاش به کون منه.