الان یادم اومد۱۵سالم بود وبسیاربسیار ازدواجی:)
محرمی رفتم حرم حضرت معصومه ضجه و مویه که خدایامن شوهرمیخوام.
یهویه پیرزنی شمارمو گرفت واسه پسرش منم گفتم خب دیگه خودشه:)
حالا چند سالش بود؟۳۰ سال!
مامانم ردش کرداماپسره دوسال تمام زنگ میزدبهم فوت میکرد:)
منم دلم نمیومد بلاکش کنم:))