یه روز بکتاش بالاخره رابعه رو حضوری میبینه و میره سمتش ولی رابعه به شدت پسش میزنه. بکتاش بندهخدا خیلی تعجب میکنه نامه میده که آقا این چه کاریه؟ پنهانی نامه میدی ولی حضوری اینطوری میکنی؟ رابعه هم میگه عشق من به تو بهانهی عشقی عظیمتره. و بخاطر افتادن تو دام شهوت دعواش میکنه. =)