پدر واقعا موجود عجیبیه
بهش گفتم برم ناهار بخرم؟ گفته نه خودم دارم میرم بیرون میخرم.
رفته کاراش طول کشیده زنگ زده با فریاد که فلان رستوران غذاش تموم شده چرا نرفتی بخری و بعدم اومده گند زده به ظهر
هر چی میگم خودت گفتی نرو میگه خب من بگم
میگمخب صبر کن از یه رستوران دیگه میخرم