دا م ویدئوی یه یوتوبر آلمانی رو میبینم که داره آهنگ «برای» شروین رو توضیح میده. رسیده به اونجاش که راجع به سگا میخونه. با بهت میگه، سگا چی کار کرده بودن؟! با سگا چی کار کردن؟ باورش نمیشه سگا رو سلاخی کردن!
#مهسا_امینی
Her name is
#ArmitaAbbasi
. She's only 19. She was kidnapped by IRGC thugs, and they raped her so many times that she was brought to a hospital only to be kidnapped again. I cannot watch soccer while our kids are being raped.
#SayTheirNames
#IRNUSA
#QatarWorldCup2022
دوستان ایرانی خارج نشین، ما که نمیتونیم بریم تو خیابونهای شهرهای ایران، بیایین بشینیم فکر کنیم چه کارهای دیگهای میشه کرد. نگاه صفر و صدی رو بذاریم کنار. به این فکر کنیم که اگه در حد یک درصد کمک کنیم چی میتونه باشه. من ایدههایی که به ذهنم میرسه رو اینجا مینویسم، شما هم بنویسین
من تا وقتی که از پل یکطرفه فقدان رد نشده بودم نمیفهمیدم کارکرد تسلیت برای فرد داغدار چیه. اما تسلیت گفتن رو جدی بگیرین.
تسلیت گفتن یه دست دلداری و شفقتیه که دراز میشه، فرای محتواش، که محتواش تقریبن مهم نیست، و تصدیق میکنه که ما درد تو رو میبینیم.
یعنی تو قرن ٢١، وسط این همه ادعای حقوق بشر و الخ، یه سازوکار بینالمللی وجود نداره رژیمی که مردم خودش رو سلاخی میکنه رو ساقط کرد؟ همه از دور واستادن میگن آخی، چه غم انگیز ما با شماییم. این چه حمایتیه؟😒
#مهسا_امینی
امروز مادر رو بعد سه سال دیدم. تو این سه سال آلزایمر جوری پیشرفت کرده که من رو هم تقریبن نمیشناسه. نمیتونم توصیف کنم این درد رو. انگار که وزنهی ١٠٠ کیلویی روی سینهام گذاشتن و میگن نفس بکش.
چمدونهاش که تو پرواز نبود رو بعد مدتها تحویل دادن. پولهاش و وسایل قیمتیش تو چمدون نبوده.
حرف و بغض زیاده. اما جای بازگو کردنش نیست. درهرصورت فراموش نمیکنیم.
#PS752
سوگ اینجوریه که مثلن یه لحظه غمت رو فراموش کردی و داری غذا میخوری، بعد یاد یه خاطره از غذا خوردن با برادرت میفتی و این واقعیت که دیگه هیچ وقت تا ابد نمیتونی حتی یک کلمه با اون حرف بزنی مثل پتک میخوره تو سرت و ساییده میشی از حرفهای نزده و کارهای نکرده و خاطرات نساخته ...
بعد از ۶ سال انتظار و ۱۲ سال تو این مملکت بودن و ۱۳ سال کاغذبازی و خرج و استرس برای پذیرش و ویزا و csq و اقامت و ... بالاخره این مدرک آخری هم اومد. امیدوارم که تموم شده باشه.
البته اگه شانس مایه که فردای روز میگن ایرانیها جدای از سینیزنشیپ ویزای جداگونه میخوان.🥲
تو فرودگاه امام نشستم. منتظر پروازمم که قراره دو ساعت دیگه بپره. دارم به دوستم فکر میکنم که همهی ��ین لحظات رو چهارشنبه صبح سپری کرد. قبلش باهم صحبت کرده بودیم. قرار گذاشته بودیم رسیدیم تورنتو هم رو ببینیم. اون نرسید. منم حالم خیلی بده. از فکرش بیرون نمیام.
این غم خیلی سنگینه.
یه سریاتون به سنتون قد نمیده، ولی یه زمانی بود این موقع ها کف یاهو مسنجر نشسته بودیم که مخاطب خاص آنلاین شه. گاهی هم اینویزیبل میومد باید دست به دومن اینویزیبل فایندر میشدیم. دوران خوب و دور همی بود.
امشب تولد شادی بود. اگه بود ۳۲ سالش میشد. اما ازمون گرفتنش.
ماهم دور هم جمع شدیم و از خاطراتمون گفتیم. هرکی یه جوری از این دختر یه خیر و خوبی ای دیده بود و یه چیرز قشنگ ازش به یاد داشت.
چطور دلشون اومد موشک بزنن؟ چرا آخه؟
تا مدت ها Last seenشادی رو همون 6:12 صبح پرواز موند. بعدش شد a long time ago. بعدش هم فکر کنم کلن پاک کردن. دیروز دیدم زده 10 صبح. یه لحظه قلبم فرو ریخت که چی شده. ولی بزرگی فاجعه بلافاصله یادم اومد و محکم تو صورتم کوبیده شد.
دیروز تو مراسم
#ps752justice
، یه جایی بود که اسامی قربانیان رو میخوندن. حامد اسماعیلیون هم اون جلو واستاده بود و اشک میریخت و ماهم. یه جاییش بود که اسم ریرا رو آوردن، پشت کرد به جمعیت و با شونههای لرزون هایهای گریه میکرد.
آرزوی روزی دارم که مسببین این فاجعه رو گریون ببینم.
طرف بعد از سه سال تو تیندر جواب داده، میگم یکم زود جواب ندادی؟ میگه
I got pregnant, got married, divorced. In no specific order. Still interested?
به دوربین زل بزنم براش عکس بفرستم متوجه منظورم میشه؟
لازمه از یکی از «خاطرهانگیزترین» دیتهای زندگیم بگم؟
با طرف رفتیم یه کافهای، سفارش دادیم و بعدش گفت من برم دستشویی. من هم اونجا نشستم منتظر و گرسنه. تقریبن ۴٠ دقیقهای گذشت و نیومد. به کارمند اونجا گفتم که دستشویی رو چک کنه که گفت کسی نیست. بزرگوار ول کرد و رفت که رفت🤷🏻
#Amir_Emad_Mirmirani
aka Jadi, is a programmer, activist, and most importantly a teacher in Iranian cyberspace. He has been kidnapped and incarcerated because he revealed the details of internet censorship by the state.
#SayTheirNames
#Qatar2022
#IRNUSA
اگه توانایی هک کردن دارین، دور هم جمع شین صحبت کنین چطوری میشه زیرساختهای ج.ا رو مورد حمله قرار داد. Anonymous داره یه کارایی میکنه ولی کافی نیست. همه باید کمک کنن
#مهسا_امینی
#Mahsa_Amini
اسمش هم تو لیسته. دختر ۳۲ ساله که بعد از کلی سال اومده بود خانوادهش رو ببینه. دوستدختر صمیمیترین دوستم. اون بنده خدا هم تو تورنتو الان منتظرشه. نمیتونم خبر رو بهش بدم.
فرد داغدار تو یه فضای سرد و تاریکی قرار داره که با زندگی نرمال دیگران فرق داره و خشم داره از همچین وضعیتی. تسلیت پلیه به اون فضا، که نشون میده مایی که تو فضای امن روزمرگی هستیم تو و درد تو رو میبینیم. و این تا حدی التیام بخشه که بفهمی در تنهایی سرد فقدان دیده شدی.
با یکی تو آنلاین دیتینگ آشنا شدم، مکالمات خوب و گرمی شکل گرفت. بعد چند روز چت کردن بهش میگم بریم «خرما» بیرون راه بریم؟ میگه نه نمیشه که، تو دوست خوب اجتماعی من هستی. اونجوری نمیتونم.
تو اپلیکیشن دیتینگ فرندزون نشده بودم که اون هم آنلاک شد. خدایا شکرت 📿🤲
صداوسیما داره مصاحبه با مردم رو نشون میده، طرف میگه نباید اجازه بدیم یه اتفاق «کوچیک» باعث بیاحترامی به عزیزانمون در سپاه بشه که ۴۰ سال برامون امنیت ایجاد کردن.
اتفاق کوچیک؟
خشم خودم رو کجا فریاد بزنم؟😭
یادش بخیر، ترنج تهرانویلا تو دوران کودکی و بعدتر زمان دانشجویی از لذتهای زندگیمون بود. اون پنیری که روی نون چیزبرگرش میذاشت و اون سسش از رازهای موفقیتش بود. شما رفته بودین؟ ساندویچ نوستالژیک و محبوب کودکی شما چی بود؟
(کردیت عکسها گوگل مپ)
از نظر من این نامه نوشتن از طرف اسماعیلیون به G7 یه پیام واضح در سطح بینالمللی داره. اون هم اینکه
ما مردم ایران، مشروعیت ج.ا رو نمیپذیریم و از جامعه بینالمللی هم میخوایم که این رو بدونه و خودش رو برای دنیای بدون ج.ا آماده کنه.
امضا نکردن یعنی اینکه شما در این پیام شک داری🤷🏻
واقعن نهایت دغدغه جوونای ماهم الان باید این بود که ترم تابستونی رو برن مادرید یا برلین،کلاس رقص برن یا پیانو، مکدونالد بیشتر حقوق میده یا استارباکس، با دو تا حقوق میتونن iPhone 14 بخرن یا سه تا. نه اینکه نگران این باشن که امروز زنده برمیگردن خونه.سایهی شوم آخوند حق ما نبود 😥
حالا اصن قربانیان پرواز اوکراین هیچی، مگه همین یکی دو ماه پیش نبود که فدراسیون با وجود اینکه بلیط فروخته بود اجازه نداد زنان وارد ورزشگاه بشن، به همین زودی اون رو فراموش کردیم؟ بعد میریم ورزشگاه که از این فوتبال تمامن جمهوری اسلامی حمایت کنیم؟ شرم آوره
ایده رسیده: اگه تولید فیلم و محتوی بلدین، ویدئو بسازین از نحوه مقابله خیابونی با نیروهای سرکوبگر، ایدهاش رو هم میشه از مردم هنگ کنگ و کشورهای عربی گرفت. نحوه مقابله با موتورسوار، ماشین آب پاش، نحوه شناسایی لباس شخصی و ...
هروقت به این فکر میکنم که وقتی از ایران اومدم بیرون که مهاجرت خیلی سادهتر بود، دلار ٩٠٠ تومن بود، کانادا تو تهران سفارت داشت و تو همون ایران تافل میدادیم، واقعا احساس خوششانسی میکنم. با یه پول خیلی ناچیزی اومدم و کمکم همه چی رو ساختم.امیدوارم که جوونهای ایرانی که میخوان بیان🤞🏼
ایده رسیده: اگه حتی تجمعی هم تو شهرتون نبود، تنهایی یا با پارتنرتون یا دوستتون یه پلاکار وردارین برین یه جای شلوغ شهر. آدمایی که رد میشن یه درصدشون هم براشون سوال پیش بیاد و کنجکاو بشن که ایران چی شده خوبه. میان باهاتون حرف میزنن و براشون توضیح بدین.
فرداشب دارم یکی از دوستای عزیزم رو که پارسال عروسی کرده برای اولین بار با خانومش دعوت میکنم.
برای شام میخوام براشون استیک درست کنم با آسپاراگوس و سالاد سزار و پوره سیب زمینی مجلسی. دسر هم کیک توت فرنگی با سس مخصوص. الکل هم شراب قرمز سرو میشه با ظرف پنیر و مخلفات. خوبه آیا؟😃
آقو ما که کارمون برنامه نویسیه دو سال پیش میخواستیم لپتاپ بخریم، دودوتاچارتا کردیم دیدیم مکبوکپرو خیلی گرونه (اون سال حدود ۴۰۰۰$) نهایتن با همون مشخصات یه لپتاپ دل اونم قسطی خریدیم که نصف قیمت اون بود. هنوزم دارم قسط میدم. خلاصه این زندگی نرمال که میگن نمیدونم داستانش چیه 😃
ایده رسیده: اگه کار آمار و دیتاساینس و ماشین لرنینگ میکنین، دیتاهای anonymous رو تحلیل کنین و آمار و اطلاعات مفهومی مثل مشخصات آدمهای مهم رو از توش در بیارین
@Koohyar
گفتن این کار رو شما شاید بتونین بکنین.
یه جا دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم و بغض نذاشت ادامه حرفم رو بزنم. اومد پاشد کنار من نشست دستش رو گذاشت دور شونه ام گفت خسرو جان (خسرو پسرداییشه که سیساله فوت کرده) معلومه خیلی غم تو دلت داری. فکر کنم ناراحت زندایی هستی. گریه کن سبک شی. اونجا بود که بغضم ترکید.
گروههای کوچیک بزنین با اطرافیانتون تو همین توییتر و تلگرام، این ایدهها رو به صورت مدون و مستمر روش کار کنین. حتی فقط یه دونهاش رو. با دیگران هم راجع بهش حرف بزنین. اون دریایی که منتظرشیم قطره قطره درست میشه.
آرش، براردر شادی رو امروز تو مراسم دیدم. این عکس از شادی دستش بود. یه عکسش بود که تابهحال ندیده بودم. مثل همیشه لبخند همیشگیش رو لبشه و انرژی مخصوص خودش حتی سه سال بعد رفتنش تو عکسش هست. دلمون برات تنگ شده دختر. خیلی زیاد. نیستی ولی هستی. رفتی ولی پیشمونی. 💔
در راستای اینکه میگین دوستت روعوض کن جالبترین و عجیبترین مکالمه رو با یکی داشتم. شماره ناشناس زنگ زده:
- سلام حمیدجان خوبی؟
- سلام. ممنون بد نیستم شما خوبی؟ آره قربانت. - زنگ زدم ببینم اگه بیکاری بیا با ما بریم باربکیو امروز. بیکاری؟
- اره. خیلی هم خوب چرا که نه.
ایده رسیده: کمپین کمک مالی برای خرید استارلینک. البته این کار فراتر از هزینه مالیه و هماهنگی نیاز داره و باید برسه ایران دست یه عده مشخص. یکم کار سختیه
امروز بعد از ۳ سال کار کردن رو این پروژه، برای اولین بار برای تفریح نشستم Far Cry 6 رو برای چند ساعت بازی کردم. حس عجیبیه بازی کردن چیزی که هزاران ساعت از عمرت رو روش گذاشته باشی و هر تیکهاش تو رو یاد یه تیکه کد، یه باگ، یه جلسه، یه مباحثه و .... میندازه.
Far Cry 6 throws you right into the middle of Yara's struggle against Antón Castillo's oppressive regime. Pick up your copy today to join the Guerrillas in the fight for Libertad!
از دیروز تا حالا از سه تا خبرگزاری رسمی و دولتی مختلف کانادا باهام تماس گرفتن که در مورد دوستمون که تو اون پرواز بود باهام مصاحبه کنن. برای تکتک اون افراد دارن گزارش اختصاصی تهیه میکنن. خبرگزاریهای ما دقیقن چطوری پوشش دادن؟
ارزش دلتنگیش رو داره
ایده رسیده: زنگ بزنین یه سفارت ایران تو محل زندگیتون و اعتراض خودتون رو بهشون اعلام کنین. این کار ایجاد فشاره، هرچند کم. اینکه تلفنهای یه سفارت مدام اشغال باشه برای شنیدن اعتراضات ما، بیتاثیر نیست و به ایران منتقل میشه
آقا ببین چقدر از ما وقت و انرژی گرفتن کدوم هشتگ رو بزنیم کدوم رو نزنیم. ایجاد تفرقه تخمی. کاملن سیاست جمهوری اسلامی گونه.
کاش تمرکز کنیم رو همون #مهسا_امینی و #اعتصابات_سراسری
سرکار خانوم میفرمایند که ماهی ٢۵٠ تا ٣٠٠ هزار دلار درآمدشونه. سالی حدود ٣.۵ میلیون دلار!
کارشون چیه؟ تو وبسایت «تنهاطرفداران*» ویدئو برای خلقالله میسازن.
حقیقتن پشمهایم ریخت خودم موندم.
*Onlyfans
شاید فکر کنین از ایلان ماسک بدتون میاد و توییتر اخ و پیفه ولی لازمه یادآوری کنم از مارک زاکربرگ و هرچی بهش دست میزنه خیلی خیلی بیشتر باید بدتون بیاد.
ماجرای گروه سانسورچی اینستاگرام که به حکومت ایران وصل بود رو یادتونه؟
ماجرای کمبریج آنالیتیکا چی؟
کثافت whatsapp?
نه به threads🙄
یه باری بود که با یه کسی که سه چهار ماهی بود تو رابطه بودیم یکم درد ودل کردم. واقعن دلم گرفته بود. بعد اون قضیه رابطه سرد و بیرمق شد و طی صحبتهای آتی فهمیدم که بزرگوار از اینکه من به اندازه کافی «قوی» و «قابلاتکا» نیستم، مایوس شده و رابطهش با من سرد شده!
بسیاری اوقات مشکلات شما به عنوان غر زدن تلقی میشه
بسیاری اوقات درد و دل هاتون بعدها بر علیهتون استفاده میشه
و اگر شانس بیارید و بیان احساستون تبدیل به یک اسلحه نشه، در بهترین حالت احترام تون در بین بقیه کم میشه و جذابیتتون برای جنس مخالف کم تر.
خونه خریدی؟ چرا ماشین نمی خری؟ حقوقت چنده؟ چرا ازدواج نمی کنی؟چند تا بچه این؟ داداشت اونجاس؟چرا نمی ری پیششون ؟ دوست دختر داری؟ بابات چه کاره است؟ درست کی تموم می شه؟
ببین من همه رو جواب می دم، ولی جان من اول تو بگو این جوابهای من به چه دردت می خوره آخه؟
سوگواری خیلی غریبه. تا وقتی دچارش نشی نمیفهمی چیه. در مقابلش هم هیچ قدرتی نداری. مثل نشستن تو اتاق سردی میمونه که پنجرهش بدون دخالت تو آروم آروم باز میشه و تو کاری نمیتونی بکنی جز این که بلرزی. شاید یه روزی به سرما عادت کنی و نلرزی ولی همیشه سرده.
فعلن دارم میلرزم...
- خوبی؟ بهتری؟
(💬 مگه مریض بودم آخه؟ سوگ مگه زخم دسته که بهتر بشه؟ بیحوصلهام، عمیقن غمگینم، تقریبن حوصله انجام هیچ کاری رو ندارم. کلافهام. بیحرفم. خالی و تهی از انرژی و شوقم. دل شکستهام. تلخ و تاریکم)
- مرسی قربونت. بد نیستم. مرسی حالم رو پرسیدی.
@hamiddm
@Serpicoo3
بهترین و موثرترین کار، اینه که خودمون روایتگر اتفاقات بشیم.
روایت مهمترین مساله است. قبلا در موردش نوشتم. کارای زیادی میشه کرد در این مورد.
دوست داشتم الان خرداد بود، آخرین امتحان نهایی رو داده بودم. بعد کلی گپ زدن با دوستام میومدم خونه قرمه سبزی چرب و چیلی ناهار رو میزدم. بعدش هم چرت مفصل بعد ناهار زیر باد کولر آبی. و سه ماه تابستون گرم و بیدغدغه.
همچون آرامشی آرزومه.
تو تایملاین موازی دارن غر میزنن که جیمز کوردون رفته برانچ بخوره مو تو غذاش بوده، ما داریم داد میزنیم که زندانی رو زنده زنده نسوزونین، به مدرسه حمله نکنین، آدما رو قتل عام نکنین. واقعن این چه دنیاییه که داریم توش زندگی میکنیم؟😒
#مهسا_امینی
#اعتصابات_سراسری
کنار اومدن با مرگ دوست و عزیز حقیقتن سخت و پیچیدهاس. اینجوریه که برای یه مدت حواست پرت میشه یادت میره، بعد یهویی به خودت میایی میبینی که طرف دیگه نیست. فقط خاطرهش مونده. اما باور نمیکنی. مگه میشه؟ اینکه تا همین یه هفته پیش بود. الانم پس باید باشه دیگه. ولی نیست. تا همیشه نیست.
اجازه بدین به این سیستم برنامهریزی بلندمدت کردن تو این شهر غر بزنم. من آدم یهوییام. دوست دارم زنگ بزنم به دوستام بگم شب پاشین بیایین اینجا لازانیا بزنیم.
اما تو این شهر باید از یک ماه قبل با بقیه هماهنگ کنی تازه اون هم گاهی آدمها نمیتونن بیان.
من آدم برنامه ریزی طولانی نیستم
مادر بعد از یک ماه بستری، به خانه بازگشت. مادر برای اولین بار دست راستش را اندکی تکان داد. من در راه بازگشت به کانادا، به هزینه ای که در این ده سال مهاجرت پرداختم میاندیشم. و به اینکه چند بار دیگر پدر و مادر را میبینم.
خنجر درون قلبم نفسم را میگیرد.
تلخترین و غمگینترین روزهای زندگیم رو سپری میکنم. زندگی ما مهاجرا وقتی که از ایران خارج شدیم مثل یه ظرف شیشهای میمونه که از وسط میشکنه. هیچ وقت نمیشه دیگه بهم چسبوند.
وقتی هم که عزیزان داخل ایرانت ناخوش باشن هم که انگار قلبت رو تیکه پاره کردن.