یکسال است که چیزی راجع به ساقط کردن(و نه سقوط) هواپیما ننوشتهام. تنها نوشتههای بقیه را پراکنده اینطرف و آنطرف خواندهام. این عکس را امروز دیدم؛ نتوانستم از کنارش گذر کنم. گریهام گرفته و بیمحاباییِ مرگ بیشتر از همیشه برایم نمایان شده است.
به یاد شعری از پل سلان میافتم: