شهریار اخر صحبتاش میگه «مواظبت کن». شاید بخشی از مکالمه عادیش باشه ولی هربار که اینو میگه من با خودم فکر میکنم که باید مراقب خودم باشم. خیلی موقع ها وقتی میخوام یه کاری کنم صدای شهریار میاد توی ذهنم که میگه هیلدا مواظبت کن و بیشتر به اینکه اون کار چه عواقبی برام داره فکر میکنم.