اشکان اختیاری Profile Banner
اشکان اختیاری Profile
اشکان اختیاری

@ashkanekh

Followers
3,261
Following
1,640
Media
740
Statuses
24,928

امیدوارم روزی داستان نویس حرفه ای باشم. مجموعه داستان سگ نجس است با نشر روزنه و رمان پوست بر زنگار با نشر برج

Joined March 2021
Don't wanna be here? Send us removal request.
Explore trending content on Musk Viewer
Pinned Tweet
@ashkanekh
اشکان اختیاری
2 years
این اطراف با تفنگ زن ها را نمی‌کشند.اگر هم بکشند، تفنگش را پنهان نمی‌کنند. این نقل قول از رمانم و دوست داشتم. #پوست_بر_زنگار
Tweet media one
1
3
84
@ashkanekh
اشکان اختیاری
3 months
تحلیف میتونست یه روز مهم باشه، یه روز شاد.
Tweet media one
93
671
24K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
3 months
یه دوستی داشتم پرستار بود، تعریف میکرد یه نصفه شبی یه خانمی اومده بود اورژانس بیمارستان هی میچرخید و هیچی نمیگفت، آخرش میره پیش یکی از دکترا و یه چیزی پچ‌پچ‌ میکنه دکتر میاد به این دوست ما میگه که با این خانم برو بیرون وضعیت بیمارش و چک کن. ۱
Tweet media one
397
201
10K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
27 days
کاش به حجاب بان ها هم پیجر میدادن. یه لحظه تصور کنید! چه روز قشنگ تری میشد.
34
210
9K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
1 year
سیرِ فرگشتِ دماغِ ایرانی
Tweet media one
74
112
8K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
2 years
به لحاظ تجربه بصری و صوتی عرض میکنم، باندی که رئیسش این چهره باشه نهایت خلافشون فروش پایان نامه ارشده، دکترا هم کار نمیکنن.
Tweet media one
85
103
7K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
7 months
چرا در تهران سقف تابلوهای برق شهری را شیب دار میسازند؟ #هشتم_مارس
Tweet media one
39
448
6K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
3 months
و دقیقا میخوره توی کف دست دکتر. دکتر ناخودآگاه وزیر و میگیره و میاره بالا خانمه تا چشمش میفته به مهره یهویی تو صورت دکتر داد میزنه: اللهم صل علی محمد و آل محمد. میگفت تا یه سال بچه های بیمارستان وقتی به دکتره میرسیدن صلوات میفرستادن دکترم فحش میداد ۸
127
22
6K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
بلاگره پونصد و دو میلیون تومن گرفته که فقط برای یه آنلاین شاپ لوکس تبلیغ کنه! هنر اون پیج اینستاست، هنرمند اون خانمه . ریدم به انتخاب های زندگیت اشکان اختیاری. ریدم به دانشگاه، ریدم به شغلت، ریدم به ادبیات، ریدم به هرچی کتاب تو‌ عمرت خوندی. اصلا ریدم به عمرت.
189
177
6K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
9 months
یکی از این شلاق زن ها رو میشناختم، یعنی تقریباً تمام شهر میشناختنش و از شغلش خبر داشتن. مرد چهل ساله ای بود با سر و ظاهر عادی محاسن سفید و شکم گنده ای که شلوار پارچه ای پیلی دار روش خط مینداخت. یه پیکان سفید داشت. ماشین قراضه ای بود و اکثر اوقات بی حرکت. این پیکان رو تعمیرگاه ۱
95
339
5K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
3 months
جدی یکی از فوبیاهام اینه وقتی پیر شدم اینطوری بشم. کلکسیونی از عقده های جنسی، که فکر میکنه هیزی و آزارگریش و زیر کون زرنگش قایم کرده. بی مغزی که آلتش رو دست گرفته و براش دریوزگی میکنه. حتی تصور اینکه از نظر بیولوژیکی امکانش هست به همچین موجودی تبدیل شم حالم و بد میکنه.
Tweet media one
155
43
3K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
این سمنان مزخرف چقدرم بزرگه، قشنگ زمین و هدر دادن.
@AmirHossein2992
امیرحسین🤴🦁
8 months
مسافرت از خط آبی به بالا کجا رو پیشنهاد میدید و چرا؟
Tweet media one
501
9
431
161
26
3K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
10 months
توی شهر ما، مردی بود به اسم مجید که به لهجه ما مجیدَه صداش میکردن، مجیده در تمام مراسم عروسی و ختم مردم شهر حضور داشت. همیشه هم یا یک گونی بزرگ که همراهش بود تا آخرین لحظه جلوی در یا وسط حیاط مینشست و وقتی مراسم تمام میشد ته دیگهای باقیمانده رو میریخت توی همون گونی و ۱
Tweet media one
104
136
3K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
3 months
خانمه که نگران بوده میگه پس وزیر چی؟ دکتر میگه الان که دیگه میتونن بشینن باید بیان برای عکس اشعه ایکس. همنطور که دکتر داشته در مورد خطرات زخم و براده چوب در اون ناحیه مستعد عفونت توضیح میداده و بادست به ناحیه مستعد اشاره میکرده، یهو وزیر سالم از قمبل حاج آقا شلیک میشه بیرون ۷
5
2
3K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
1 year
فکر کنم اسکارش حق من باشه، برای اولین بار با هم رفتیم بیرون هی اصرار کرد بریم یه پارک خیلی پرتی، بعد که چند دقیقه نشستیم گفت میشه چند دقیقه ای تنها بشینی اینجا؟ ساقی خودم و گرفتن ساقی اینجام به دخترا و غریبه ها جنس نمیده تو بشین خودش بیاد سراغت برا من ازش شیشه بخر!
@Pouyaaannn
Pouyan
1 year
چرا همه خاطرات قرارای سمی مال دختراس؟ پسرا خاطره ی دیتِ سمی ندارن چرا؟ 😁
27
1
157
87
37
3K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
3 months
گرم سلام علیک با مرده میشه و قبل از اینکه بپرسه چی شده، زنه با یه حرکت ناگهانی چادر نماز رو‌ برمیداره و از کون آقا رونمایی میکنه و میبینن از وسط کونی که سفیدیش برف رو از قیمت مینداخته، دسته های نارنجی یه انبردست زده بوده بیرون. پرستار میپرسه حاج آقا به چیزی هم گیر کرده؟ ۴
3
2
3K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
3 months
خلاصه هرچی‌ میگن برانکارد بیاریم بریم داخل پیرمرده قبول نمیکنه با اون وضع پیاده شه. رفیق ما میره دنبال دکتر، دکتر دستکش میپوشه میاد بیرون خلاصه با استعانت از وازلین و اینا برای چرب کردن دهن انبردست و یه اسپری شل کننده عضله که نفهمیدم چیه انبردست و آزاد میکنن و میکشن بیرون. ۶
4
1
3K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
3 months
با خانمه میرن بیرون، خانمه میبردش پای یه تویوتا کمری پارک شده بعد همین‌طور که دورو بر رو میپاییده در عقب رو باز میکنه، پرستار میره جلو ، چشمش میفته به یه چادر نماز گل گلی که کشیده شده روی قمبل یه پیرمردی، کله پیرمرد هم اونطرف بهش لبخند میزده. ۳
1
0
3K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
3 months
حاج اقا به لحن ادبی جواب میده : جسارتا طی حادثه ای که در منزل پیش آمد بنده غفلتا نشیمن خودم رو روی یک مهره وزیر شطرنج گذاشتم، مهره شکست و برای خروج باقیمانده دست به دامن ابزار شدیم. پرستار میپرسه منظورم این بود که گوشت تنتون رو هم گرفته یا نه؟ مرد میگه نه. ۵
2
0
3K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
2 years
فکرکن، تعطیلات عید شده، ساک و وسایل و میبندی به مادرت زنگ میزنی و میگی که ما یه ساعت دیگه راه میفتیم، سفارش غذایی که با دستپخت اون به یادش میاری رو میدی، وسایلت و میچینی توی ماشین، اب برمیداری. صندلی بچه رو محکم میکنی. مطمئن میشی نور ماشینا
70
347
3K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
1 year
الان رفتم جایی آپارتمان ببینم و‌ اسکار مزخرف ترین سوالی که مالک از مستاجر میپرسه رو به صاحبخانه تقدیم کردم. توی راه برگشت از سرکار بودم که یکی از بنگاه هایی که بهش سپرده بودم زنگ زد و گفت یه مورد عالی هست به بودجه شما میخوره فول امکاناته و زیر قیمت میده چون مستاجرش عجله داره ۱
157
41
3K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
بذارین داستان طوفان رو‌ براتون بگم. طوفان از سگ های پارک چیتگر بود. یه سگ درشت پر هیبت با گوش و دم بریده که تمام تن و صورتش جای زخم های کهنه بود. اونجا هر سگ، به تعداد حامی هایی که غذا میاوردن اسم داشت. هرکسی یه اسمی روشون گذاشته بود غیر از طوفان که برای همه طوفان بود و خودشم ۱
Tweet media one
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
میدونم ما سگ پرسن ها خیلی درونگراییم، ولی خداییش نذارین این نظر سنجی و ببازیم. خودتونو نشون بدین.
10
5
148
128
160
3K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
1 year
که صاحبخانه توقع داره مستاجر خرجشو بده ، براش حمالی کنه، مطابق میل اون زندگی کنه و مصدع اوقاتشم نشه. فکر کنم از سال بعد صاحبخانه ها برای مستاجر کنکور برگزار کنن. دست آخرم ریدم به آخوند و خودروی داخلی و بهترین سازه بعد از انقلاب تهران ۸
49
16
2K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
1 year
اوائل انقلاب، تازه شیعیان خمینی وقتی میخواستن اموال همسایه ها یا حتی فامیلشون و غارت کنن، میگفتن این ساواکی بوده.بعد میریختن تو خونه اش، ساواک بازی که جمع شد نوبت رسید به بهایی بودن و اسرائیلی بودن. بعدش منافق بودن، بعد عرق و ویدیو و ماهواره خلاصه این جماعت مذهبی ۱
24
169
2K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
5 months
کاری که این خانم سارا داره انجام میده یه مرحله فراتر از سرزنش قربانیه، داره از قربانی انسانیت زدایی میکنه. خلاصه حرفش اینه که اگر میخوای من تورو قربانی حساب کنم باید مطابق چهارچوبی که من برای قربانی ها میپسندم رفتار کنی. این رفتار سمی خیلی خطرناکیه، من که ریپورتش کردم.
Tweet media one
54
98
2K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
7 months
توی یکی از کارگاهای قرارگاه خاتم کار میکردیم، یه کارگر قراردادی داشتن که نماز جماعت و زیارت عاشورا نمیرفت البته گناه اصلیش این بود که به آخوند کارگاه محل نمیذاشت ولی خیلی خوب کار میکرد. آخونده میخواست اخراجش کنه، سرپرست کارگاه قبول نمیکرد چون یارو‌ به اندازه دو‌نفر کار میکرد. ۱
45
91
2K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
4 months
"من اگه دستگیر شدم تو هم لطف کن من و فراموش نکن." #حسين_شنبه‌زاده
7
215
2K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
9 months
شاید کرایه تاکسیشم حساب میکردن ولی انگار همیشه منتظر بودن سوختنش و ببینن، ببینن از درد ضجه میزنه و شعله میکشه. کسی آتیشش نزد ولی کسیم خاموشش نکرد. ۱۰
22
20
2K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
1 year
بعد از چند ثانیه سکوت گفتم سراغ من نمیاد من خیلی قیافم مثبته ، یه خرده با تعجب نگاه کرد بعد زد زیر خنده و گفت تو که خیلی قیافت داغونه من اول فکر کردم خودت ساقی ای.
20
2
1K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
7 months
این عجیب ترین صحنه زیر آب زنی جهان بود. چه تا اون روز و‌ چه بعد از اون روز ندیدم کسی انقدر حقیرانه نان کسی رو ببره. آخوند همیشه حقیره، چه مظلوم باشه چه ظالم. ۹
5
5
1K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
9 months
نمیبرد، میدونست که تعمیرکارای عرق خور شهر، یا خودشون شلاقش و خوردن یا همسایه شون. و هیچ آدم عاقلی کاری رو که خودش ازش سر درنمیاره به دشمنش نمیسپاره. ماشین و یا میبرد شهرای اطراف برای تعمیر یا خودش دستکاریش میکرد. جلوی در خانه جک میزد دو سه تا آجر میچید زیر ماشین ۲
2
4
1K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
9 months
از شدت سر و کله زدن با موتور چرب پیکان کفری میشد و آچار میکوبید زمین آدما میومدن مینشستن و خیره خیره نگاهش میکردن. کسی اعتراف نمیکرد ولی همه یه جورایی از تماشای عذاب کشیدنش لذت میبردن. تا اینکه یه روز وقتی مثل همیشه رفته زیر ماشین تا قطعاتش و شفا بده ماشین آتیش میگیره. ۵
2
3
1K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
9 months
و تا جایی که شکمش اجازه میداد میرفت زیرش. این تا جایی که میگم، حداکثر تا گردن بود. چون وقتی دراز میکشید اون حجم شل چربی تا زیر گلوش پخش میشد. چند باری تو این وضعیت دیده بودمش. همیشه هم با ناله به ماشین ورمیرفت. تعمیر بلد نبود فقط به قطعات دست میزد به این امید که دستش شفا باشه. ۳
1
3
1K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
9 months
آتش هم انگار چربی شل و مواج شکم مرد رو به چربی چرک چسبیده به موتور ترجیح داده بود و خودش رو از زیر ماشین کشیده بود بیرون، روی تن مرد. وقتی آتش نشانی میرسه از اون تن فربه فقط یه سایه محو مانده بود که هیچ‌ شباهتی به انسان نداشت. یه لکه چربی بود روی سیمان شیب دار که انگار از ۷
2
3
1K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
1 year
تو همین چیتگر یه بیشعوری سگ دوبرمن و بدون قلاده آورده بود بیرون . سگه به من و تئودور حمله کرد هم پای خودم و گرفت هم گردن این بچه رو. گفتم تئو رو کشت روزگارم سیاه شد. دست کردم تو دهنه سگه با سنگ دهنش و باز کردم و تیو رو درآوردم صاحب بیشعورش حتی نیومد بریم دامپزشکی. یا یه
29
12
1K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
9 months
حتی مامورای آتش نشانی هم نپرسیدن چرا روی خود جنازه خاکی نیست؟ چرا همه جا خشکه؟ چرا شلنگی که زنش باهاش حیاط و آب میداده هنوز کنار باغچه است؟ اون آدم با همه همسایه هاش سلام علیک داشت، وقتی از نانوایی برمیگشتن و‌ توی کوچه میدیدنش بهش نان داغ تعارف میکردن، نذری براش میبردن ۹
1
3
1K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
9 months
زیر ماشین به بیرون نشت کرده بود. روی موتور ماشین پر از خاک تازه بود و یه دود بی رمقی به زور خودش و از زیر کومه خاک بیرون میکشید. ولی روی جنازه جلاد حتی یک گرم خاک نبود. همسایه ها بیل به دست دور ماشین جمع شده بودن نچ نچ میکردن و به زنی که خودش و میزد دلداری میدادن. ۸
1
3
1K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
10 months
از سال ۹۳ در ظرف ها را نگه داشته بود. راستش از این چیدمان اقای هوشمند زاده من هیچی نفهمیدم، به نظرم بیشتر شبیه یک هنر (شوخی) درون گروهی بود که ممکنه برای آدمهایی که اون جا اسمشون بود جالب باشه. ولی برای من فقط به یادآوری مجیده منجر شد. حس کردم مرز بین جنون و هنر فقط کپکه. ۶
4
6
1K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
9 months
هیچ‌وقتم هیچکس کمکش نمیکرد. دوتا پسر دبستانی داشت و یه دختر کوچیکتر. همسایه ها باهاش بد نبودن. با همه سلام علیک داشت ولی کسی کمکش نمیکرد. حتی کسی نمیرفت رو سر همینحوری رو هوا بگه از فلانشه. اینطور هم نبود که کوچه خلوت باشه. اتفاقا وقتی ماشینش دم صبح خراب میشد یا وقتایی که ۴
1
3
1K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
9 months
آتش سوزی از سیگار توی دهنش شروع شده بود. اینو من شنیدم و بقیه هم حدس زده بودن. چون از ترسش به جای اینکه خودشو بکشه عقب سعی کرده بود همون جا بلند شه و ضربه های سر و دستش باعث شده بود ماشین از روی جک و آجرها جابجا شه و شکم بالا رفته تا گلوش زیر پیکان گیر کنه. ۶
2
4
1K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
1 year
حالا فکر نکنید من همینجوری خشکیده موندم ها، یه جوابی بهش دادم که روم نمیشه اینجا بگم ولی باور کنید یک ربع داشت خودش و میکوبید به در و دیوار و عربده میکشید برو بیرون. منم عین یک ربعش وایسادم تو صورتش و تیکه بارش کردم. مستاجرشم اونور غش غش میخندید. اوضاع اجاره خونه جوری شده ۷
20
3
1K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
1 year
در تمام طول عمر پربرکت جمهوری اسلامی یا داشتن غارت میکردن یا باج میگرفتن. کل قوانین و سیاست های این حکومت هم برای پولدار کردن این جماعت غارتگر و راهزن نوشته شد. حالا هم خیال کردن بی حجاب، ساواکی جدیده و چادراشون و زدن کمرشون و آماده حمله به دارایی مردمن. #مهسا_امینی
2
31
1K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
2 months
حکومت های توتالیتر بالاخره از مردم خودشون شکست میخورن، حتی اگه اونهارو فراری داده باشن.
@movaghat68
هارولد لوید-شنبه���‌زاده
2 months
تیم ملی تنیس روی میز دختران آمریکا با ترکیبی متشکل از ورزشکاران چینی‌الاصل، موفق شد تیمی ملی چین را شکست دهد و به قهرمانی برسد.
Tweet media one
1
2
35
0
32
1K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
10 months
فرض کنید مجیده ته دیگ ها رو به دیوار میکوبید . اسم آدمها ، تاریخ و مراسم رو‌ زیرش می‌نوشت. به نظرم خیلی هنرمندانه تر بود. حضور آدمها، زندگی و مرگشون تبدیل به پسمانده ای غیر قابل خوردن شده بود. چیزی که نه میشه درکش کرد و نه میشه بدون اسم ها به شخص خاصی مرتبطش کرد. ۷
1
3
1K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
5 months
خوش باش که ظالم نبرد راه بمنزل
Tweet media one
0
54
1K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
4 months
سیسمونی چیه آخه؟ قالیباف بنیانگذار فساد سیستماتیکی بود که حتی وقتی خودشم از شهرداری تهران رفت باز ازش پول درمیاورد. و حتی از همون شهرداری با تیمش تونل زدن به پتروشیمی ها. زن و بچه قالیباف ابداع کننده پولشویی در خیریه ها بودن. این خانواده رو به اینا باید شناخت، نه سیسمونی.
@NR2OH
آمینواسید
4 months
دختر قالیباف همون خلاصه جمهوری اسلامی در این سالهاست..سر مردم رو با ساده زیستی و کالای داخلی به بهانه تحریم گرم میکنیم خودمون در اولین فرصت برای بچه هامون از ترکیه سیسمونی میخریم و بعد هم با لبخند میگیم دروغ بوده..
Tweet media one
Tweet media two
31
296
4K
5
79
1K
@ashkanekh
اشکان اختیاری
1 year
منم مثل هر مستاجر بیچاره دیگه ای سریع رفتم که ببینم. یه ساختمان قدیمی چهار طبقه نزدیک محل کارم بود. رفتم داخل و بنگاهی با یه پیرمرد تقریبا هفتاد ساله کچل که کف سرش و با چار لاخ موی تفی خط کشی کرده بود تو حیاط منتظرم بودن. پیرمرد سوالای همیشگی رو پرسید که چند نفرید و چه کاره اید ۲
2
1
947
@ashkanekh
اشکان اختیاری
1 year
من گفتم بله. پیرمرده سری تکان داد غبغب رو داد بالا و همونطور که زیر چشمی مستاجرشو نگاه میکرد گفت: برای تکرار نکردن اشتباهم میپرسم ،شما خودتون رو با واجبی تمیز میکنید یا تیغ؟ من خشکم زد، بنگاهیه از پشت من فرار کرد رفت بیرون و صورت خانم مستاجر بنفش شد. ۶
9
1
950
@ashkanekh
اشکان اختیاری
10 months
نمایشگاه مجیده حتی به اسم هم نیاز نداشت. انبوهی از پسمانده های رو به فساد رو تصور کنید. فکر کنم هیچ‌ چیزی بهتر از این بیهودگی زندگی رو به تصویر نمیکشه. فکر کنم خود مجیده هم انبارش رو اینطور میدید و اون پوزخندش هم از همینجا میومد. چیزی هم که نابودش کرد از بین رفتن بیهودگی بود. ۸
1
4
940
@ashkanekh
اشکان اختیاری
1 year
بعد بنگاهی پیرمرد رو‌ معرفی کرد و گفت آقای فلانی مالک هر چهار واحد اینجا هستند. آقای فلانی هم بادی به غبغب انداخت و گفت: اینجارو من خودم ساختم و به جرئت بهترین ساختمان تهران بعد از انقلابه. تا ۹۰ ریشتر! زلزله رو هم تحمل میکنه. بعد جلو جلو راه افتاد و در طبقه اول و خیلی محکم زد ۳
3
1
916
@ashkanekh
اشکان اختیاری
1 year
بلافاصله یه خانم شاید سی ساله ای با عصبانیت درو‌ باز کرد و رفت کنار. پیرمرده هم بدون سلام علیک رفت تو. من و بنگاهیم با شرمندگی و عذرخواهی پشت سرش راه افتادیم.واقعیت اینکه من از سر همین برخورد پشیمان شدم و فقط محض ادب! رفتم واحد و ببینم.یه چرخی زدم و این آقای سازنده هم هی برام ۴
2
1
906
@ashkanekh
اشکان اختیاری
1 year
از مزایای شاهکارش میگفت، و منم عین بز سر تکون میدادم. یه جاش برگشت گفت چوب این کابینتا رو خودم از روسیه انتخاب کردم، حالا کابینتا ترکیب ام دی اف و فلز بود. داشتم میومدم بیرون که همونجا دم‌ در جلوی خانم مستاجر یهو گفت: یک سوالی هم داشتم شما فرمودید متاهلید دیگه؟ ۵
1
1
902
@ashkanekh
اشکان اختیاری
10 months
و با خودش میبرد. این ته دیگ ها رو برای خوردن نمیبرد، همشو توی زیرزمین خونه اشون جمع میکرد. فکر کنید برای چیزی حدود سی سال ، ته دیگ تمام ختم ها و ازدواج های مردم شهر توی اون خانه ریوی هم ریخته شده بود، یعنی آدمهایی بودن که هم ته دیگ عروسیشون اونجا بود و هم پسمانده غذای ختمشون. ۲
1
0
883
@ashkanekh
اشکان اختیاری
10 months
نگاهش روی چیزی که وجود نداشت متمرکز شده بود. فقط چند ماه بعد از اون قضیه زنده ماند و کسی هم نبود که پسمانده ته دیگ مراسمش رو ببره. امروز رفته بودم نمایشگاه #پیمان_هوشمند_زاده طبقه اول عکس پیاز و اجاق گاز و ازین چیزا بود و طبقه دوم درِ ظرفهای غذا با اسم آدمها، نوع غذا و سال. ۵
Tweet media one
4
2
882
@ashkanekh
اشکان اختیاری
7 months
از این به بعد استراتژی آخونده عوض شد. رفت نشست کنار روشویی توی راهرو و با صدای بغض کرده شروع کرد به روضه خواندن که: اینجا کسی به روحانیت اهمیت نمیده، همه به خودشون اجازه میدن به من تهمت بزنن. هیچ کارگاه دیگه ای اینجوری نیست. این آدم احترام مسجد و از بین برده. ۶
1
0
893
@ashkanekh
اشکان اختیاری
2 years
همسفرت با دهان باز داره فریاد میزنه ولی یا صدا نداره یا تو‌ نمیشنوی صدای قصه گو رو هم نمیشنوی منتظر صدای گریه میمونی، منتظر صدای یه جیغ زیر، و وقتی نمیشنویش دعا میکنی کاش کر شده باشی.میدونی جای بعدی که باید نگاه کنی کجاست، ولی میتونی به صندلی بچه نگاه کنی؟ #امیرعلی_موسی_کاظمی
12
17
868
@ashkanekh
اشکان اختیاری
7 months
کارگره که فهمیده بود داستان چیه جواب داد: من از صبح سرکار بودم. من رفتم جلو و گفتم : حاج آقا این همون جعبه ابزاری نیست که صبح دست خودت بود بردیش تو خوابگاه؟ آخونده اولش رفت تو شکم منم، ولی یکی دیگه از کارگرا که برای پیمانکار بتن ریزی کار میکرد هم اومد جلو و گفت منم دیدم. ۵
1
1
879
@ashkanekh
اشکان اختیاری
10 months
پ.ن: ۱ اگر فکر میکنید این شخصیت و داستان ساخته ذهن خودمه، میتونید برید از اهالی کرند درباره اش بپرسید. ۲ این متن نقد نمایشگاه پیمان هوشمند زاده نیست درباره یکی از خاطرات منه.
30
1
861
@ashkanekh
اشکان اختیاری
10 months
این انبار عجیب، همینطور که میشه حدس زد بالاخره صدای همسایه ها رو درآورد. یه روز شهرداری با لودر بهش حمله کرد و تمام پسمانده هایی که مجیده از خاطرات ما جمع کرده بود رو با خودش برد. من مجیده رو خوب یادمه توی‌ مراسم ختم پدر من هم بود،یادمه همیشه به شکل خاصی در حال پوزخند زدن بود ۳
2
0
858
@ashkanekh
اشکان اختیاری
7 months
رییس کارگاه پرسید یعنی احترام شما با اخراج این بنده خدا برمیگرده؟ آخونده زد تو‌سر خودش و‌گفت شما از این دفاع میکنین. و شروع کرد به گریه کردن. رییس کارگاه گفت میفرستمش یه جای دیگه.گریه آخونده شدید تر شد به چیزی جز بریدن کامل نان اون آدم راضی نبود. رییس کارگاه رو کرد به حراستی ۷
1
1
864
@ashkanekh
اشکان اختیاری
7 months
گفت تصفیه شو بدین بره. آخونده اینو‌ که شنید گریه اش قطع شد و عین بزی که فلفل خورده باشه شروع کرد اینور اونور پریدن : کسی که دزدی کنه باید اخراج شه. هی میپرید بالا و پایین و این دزدی رو‌ تکرار میکرد. انگار میخواست بگه یه بخشایی از اون روز و‌باید فراموش کنیم. ولی حداقل برای من ۸
2
0
859
@ashkanekh
اشکان اختیاری
10 months
چه جلوی مراسم عروسی با صدای کللی و شاواز شاواز منتظر شام بود و چه وقتی جلوی در جمخانه وسط صدای شین و وِی وِی، در مورد ته دیگ می‌پرسید.اصلا انگار اون پوزخند جزئی از صورتش بود. ولی بعد از رفتن لودر،صورتش از هر حالتی خالی شد تمام مدت جوری بود که انگار ماتش برده ۴
1
0
844
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
این کاری نیست که از هر کسی بر بیاد. اینکه ده سال، تقریبا هشتاد درصد از تمام عمرتو، زیر شلاق شر زندگی کنی ولی شعله عشق و تو دلت زنده نگه داری ، قلب خیلی بزرگی میخواد. قلب سگ میخواد. (خیلی روده درازی کردم فکر کنم وقت نظرسنجیش تموم شد.)
14
3
839
@ashkanekh
اشکان اختیاری
2 years
اذیتش نکنه، مطمئن میشی صندلیش محکم چفت شده باشه. برای توی‌راهش شیر خشک و غذا میذاری کنار. برای خودتم یه مشت تخمه مییریزی توی یه لیوان و پلاستیک خالی هم میندازی دور دنده ماشین. همسفرت کلی پفک و چیپس برداشته. انقدر که مطمینی تا آخر مسیر خورده نمیشه. دوتا میوه هم برای رخ کار میذارین
1
6
819
@ashkanekh
اشکان اختیاری
10 months
جنونش خواسته یا ناخواسته هنرمندانه بود،انگار تمام عمر در یک پرفورمنس زندگی میکرد. از چیزی نگهداری میکرد که بقیه بدون اینکه حتی بدونن چیه، سعی داشتن پنهانش کنن. مجیده از ته دیگاش نمایشگاه درست نمیکرد، اونا در حضور خودش دیده میشدن. لابه لای پوزخندی که توی اون انبار ریشه داشت. ۱۰
2
2
805
@ashkanekh
اشکان اختیاری
10 months
آدمهایی که نمیخواستن قبول کنن که عاقبت قراره زندگیشون به یک گونی ته دیگ توی اون انبار بوگندوی پر از موش تبدیل شه، نابودش کردن. اونا از نگاه کردن به بیهودگی میترسیدن و مجیده از اینکه مجبورشون میکرد بهش نگاه کنن لذت میبرد. ۹
1
5
806
@ashkanekh
اشکان اختیاری
7 months
یه روز صبح دیدم آخونده با یه جعبه ابزار رفت تو خوابگاه کارگرا و‌دست خالی اومد بیرون . یه ساعت بعد همراه رئیس حراست و مسئول تعمیر نگهداری و رئیس کارگاه برگشت. دوتا نگهبان همون کارگر بیچاره رو که یه مرد چهل پنجاه ساله بود کت بسته نگه داشته بودن و پشت سرشون میکشیدن. ۲
1
0
818
@ashkanekh
اشکان اختیاری
7 months
آخونده قبل از همه رفت تو و دو‌ دقیقه بعد صدای داد و بیدادش وسط راهرویی که از بهم چسبیدن کانکس های خوابگاه ساخته شده بود پیچید: بیاین ببینین، آقای حراست فیلم بگیر، ببین چقدر از اموال کارگاه و قایم کرده اینجا. من چقدر گفتم این خدا پیغمبر حالیش نمیشه نباید امین اموال مردم باشه ۳
1
0
814
@ashkanekh
اشکان اختیاری
7 months
همینطور که داد میزد و لابه میکرد همون جعبه ابزاری که صبح برده بود و آورد بیرون گذاشت جلوی رئیس کارگاه. رئیس کارگاه از کارگر پرسید: اینارو‌ چرا برداشتی؟ کارگر از بین نگهبانا گفت: من برنداشتم. آخونده عین تیزی‌ که از کون خر در رفته باشه پرید تو شکمش: زیر تختت بود حاشا نکن. ۴
1
0
807
@ashkanekh
اشکان اختیاری
2 years
وسط این چِلسمه ها. به عادت همیشه چون سلیقه موزیکتون هیچ‌جوری به هم نمیخوره یه پادکست هم پلی میکنین. و از همه مهمتر چون عادت داری، چون بدون اون نمیشه، چک میکنی که فلاسک آبجوش و بسته چایی کیسه ای دم دست ترین جای ممکن باشه. راه میفتی و چراغ ماشینت شب و میشکافه .
1
4
741
@ashkanekh
اشکان اختیاری
2 years
شاید بعد از دومین عوارضی، شایدم هنوز به اولیش نرسیدی، یه جای خلوت، یه دایره قرمز شب نما با چراغی که تو روشن کردی میدرخشه. وسط جاده دوتا پایه فلزی هست و چند هیبت سیاهپوش با اسلحه هایی که ناشی وار رو به تو گرفتن دایره قرمز رو تکون میدن.هیچ چهره ای ندارن جز همون دایره و لوله های سرد
2
3
730
@ashkanekh
اشکان اختیاری
2 years
فرار، کیان پیرفلک و یادت میاد به اولین و آخرین باری که به لباس پلیس اعتماد کرد فکر میکنی. تو حتی لباس اینارو هم نمیبینی. غریزه ات، آینده بچه ای که توی صندلی با ضرب آهنگ آقاموشه دستشو تکون می ده و عشقی که حالا از ترس زبانش بند اومده. همه میگن برو ولی دیر شده سرعتت و ناخودآگاه کم
1
4
722
@ashkanekh
اشکان اختیاری
6 months
این نقطه مهمیه در تاریخ توییتر فارسیه.
3
10
740
@ashkanekh
اشکان اختیاری
2 years
هیبتشون بوی مرگ میده و جنون مثل بوی دلمه خون روی پوزه کفتار. هرچی نزدیکتر میشه غریزه و خاطراتت تندتر نفس میکشن.به بچه ای که توی صندلیش برای قصه گو ذوق میکنه فکر میکنی به همسفرت که نیمخیز شده و با چشمهای وحشت زده کنار گوشت هوارو میبلعه.بیرون تاریکه و تو‌ پشت چراغهایی.پشت تنها راه
1
3
716
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
چهل تا سگ و تیکه پاره کرده و حتی چهارتا سگ سرابی رو‌ که هیکلشون از خودش درشت تر بوده کشته. بعد که پیر شده بود با دست شکسته بود آورده بودن چیتگر ولش کرده بودن تا بمیره. ولی طوفان نمرده بود. سخت جانتر از اونی بود که طعم آزادی رو بچشه و تسلیم مرگ شه. دوباره هیبتش و بدست آورده بود. ۳
1
1
696
@ashkanekh
اشکان اختیاری
2 years
کردی چراغ توی ماشین و روشن میکنی که بچه رو ببینن. بچه رو که میبینن یکی از همون هیبتای مرگ اسلحه شو‌ بالا میازه اینبار ناخودآگاهتم این صحنه رو بلده. ناخودآگاه تو‌ هزار بار خواب کارون و دیده. هزار بار توی‌چشمهتی گرگ پدمک شده یه پسر هشت ساله بیدار شده، پاتو میذاری روی گاز پ
1
4
673
@ashkanekh
اشکان اختیاری
1 year
پفیوز دیگه ای بود که پیتبول داشت شبا میاورد وسط جنگل، لاستیک کهنه بهش میبست و مجبورش میکرد روی زمین بکشدش، گفتم گناه داره، گفت نه اینا نژادشون همینه تمرین کنه عضلانی میشه، اونوقت هیکل خودش شبیه دلق دوغ بود.آدمای کمبود دار از هر چیزی برای جبران عقده هاشون سواستفاده میکنن
3
1
673
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
فقط به این اسم جواب میداد. همه میشناختنش میگفتن توی‌ تهرانسر سگ فایت بوده. از اینا که یه مشت انسان وحشی روشون شرط میبندن و میندازنشون توی قفس تا همدیگه رو‌ پاره کنن. طوفان ده سال از عمرشو جنگیده بود. یکی از این پست فطرتا که برای دزدیدن توله ها میومد میشناختش، میگفت حداقل ۲
1
1
681
@ashkanekh
اشکان اختیاری
2 years
پدال میچسبه به جاده، اسلحه ها توی صورتت میخندن، به سنگینی چرخها میخندن ،به گیجی غریزه ات، به ناتوانیت. ماشین هم بهت میخنده ازت فرمان نمیبره، میره توی خاکی و می ایسته. چراغهاش هنوز روشنن ولی نور جایی نمیره. شیشه پر از سوراخه سعی میکنی حدس یزنی گلوله ها کجا رفتن. برمیگردی سمت عقب
1
3
652
@ashkanekh
اشکان اختیاری
3 years
@MatinaAckerman البته دوستان دقت کنید یه طرف این وان نایت ،تهمینه بوده یه طرفشم رستم. بسیاری از وان نایت استند ها به همچین شاهکاری ختم نمیشه، خیلیاش یا هدر میره یا میشه رائفی پور
13
1
662
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
روی پشت طوفان پر از این زخمای تیغ بود. نشانی از شر که رو تنش نشسته بود ولی هیچوقت نتونسته بود قلبشو‌ لمس کنه. طوفان رها که شد، آزادیشو خرج مراقبت از موجودات ضعیفتر کرد. انگار به اندازه جای خالی همه بچه هایی که ازش دزدیدن و همه جانهایی که به واسطه اون گرفتن، عشق ذخیره کرده بود. ۱۶
1
3
644
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
از زور لاغری و نحیفی روی پاهاشون تاب میخوردن. اعضای گله اش رو هم خودش انتخاب میکرد. روز و شب همینطور که اطراف برجای شهرداری چرت میزد، وقتی صدای زوزه توله ای رو‌ میشنید بلند میشد پوزه زخمی اش رو میگرفت روبه هوا و گوشای بریده اش رو میچرخوند تا جهت صدا رو پیدا کنه ۶
1
1
640
@ashkanekh
اشکان اختیاری
2 years
@NaeimehDoustdar با حرفتون موافق نیستم،به نظرم رضا پهلوی خیلی بهتر از بقیه میتونه (همراه) باشه.اتفاقا دیگران نشان دادن برخورد ایدیولوژیک دارند و امکان پذیرا شدن دیگران رو ندارن.اینکه یه قشری از جامعه رو از داشتن نماینده محروم کنید چون به نظرتون سواد کافی ندارند یا بد حرف میزنن،فقط از توهم رهبریه
2
18
593
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
سگی که میخواست به گله ملحق شه باید حداقل یکی از سگا رو میزد. از این گله ها و آلفاها توی‌جنگل زیاد بود، وقتی با تئو میرفتیم بدویم اینارو میدیدیم که گله به گله برای خودشون قلمرو تعیین کردن و سر غذا میجنگن. ولی گله طوفان فرق داشت، یه مشت توله سگ ریزه میزه بودن که یا میشلیدن یا ۵
1
1
630
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
ولی با همه سگای درشت و آلفای اون منطقه یه فرقی داشت. بقیه این آلفاها هرکدام یه گله داشتن که فقط باهم میچرخیدن. درشت ترینشون یه دورگه دوبرمن بود به اسم خان، هفت هشت تا سگ توی گله اش بودن که ریزه میزه ترینشون هم اندازه طوفان بود. روند عضویت در گله هم مبارزه تن به تن بود. ۴
1
1
628
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
طوفان قبل از همه اومد جلو ولی لب به غذا نزد همونطور پشت به غذاها نشست و‌ صبر کرد اونا غذاشونو بخورن. این گشنه ها هم هیچی براش نذاشتن ولی طوفان خم به ابرو نیاورد. همینطور اونجا نشست که بچه های سیر شده از سرو‌کولش بالا برن. عادتش بود. انگار با محبت کردن سیر میشد. ۸
1
1
626
@ashkanekh
اشکان اختیاری
2 years
اتوبوس تو حصارک کرج ترمز بریده. بعد از روی سه چهارتا پراید جوری رد شده که انگار از روی قوطی رانی رد شده. بی شرفی و رانت و دزدی دیگه به جاهای ترسناکش رسیده، اونجایی که آوار میشه روی سر غیر سیاسی ها و خودی ها.زمین که دهن باز میکنه نمیپرسه شما چند سال سابقه ماله کشی داری؟ میبلعدت
Tweet media one
12
53
586
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
اینارو‌ که میدیدی سخت بود باور‌ کنی سگ جنگی بوده. ولی کافی بود کسی به گله اش، به این جماعت مظلوم پناهنده شده بهش چپ نگاه کنه، پاره شون میکرد. خان که هیکلش تقریبا دوبرابر این بود، مثل سگ ازش میترسید. خودش و گله اش جرئت نمیکردن قدم توی قلمرو طوفان بذارن. یه بار وسط جنگل داشتیم ۹
1
1
618
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
بعد میدوید و هر ساعت و هر هوایی که بود میزد تو‌ دل جنگل و اون توله کتک خورده رو‌ پیدا میکرد. اما این گله نخیف وسط اون جنگ نابرابر برای بقا، از همه گله های دیگه بهتر غذا میخورد. این عکسی که گذاشتم مال فیلمیه که خودم چهار سال پیش گرفتم. برف میبارید برای سگا غذا برده بودم ۷
1
1
614
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
بقیه سگای گله تا دیدنش راه و‌گرد کردن و‌برگشتن تو جنگل . خود خان یکمی وایساد بین دوتا درخت چنار خاک گرقته یکمی قدم رو‌رفت و خر خر کرد . طوفان یه قدم دیگه گذاشت جلو و همین کافی بود که خان دمشو بگیره بالا ‌ و بره دنبال گله اش. در مورد حیوان آزارا و توله دزدا هم همین بود. ۱۲
1
1
608
@ashkanekh
اشکان اختیاری
3 months
قاتلین سریالی اینطوری کار نمیکنن، واقعیت با سریال خیلی فرق داره. قاتلین سریالی میرن سراغ آدمهایی که نامرئین، سراغ آدمهای حاشیه ای و آسیب پذیر. چون کشتن اونها کمترین عواقب رو داره. درواقع عملکرد قاتلین سریالی در هر جایی نشان دهنده اینه که اون جامعه به جان چه کسانی اهمیت نمیده. ۱
@bhrbzizgh
Bahar🌱
3 months
خبر کوتاه بود و دردناک. پدربزرگ به نوه ۳ساله‌ش تجاوز می‌کنه و نوه دچار خفگی میشه و فوت می‌کنه. ایران پر شده از مریض جنسی و پدوفیل هیچ مجازاتی هم براشون در نظر نمی‌گیرن. نیاز به یه قاتل زنجیره‌ای داریم که این افرادو پیدا کنه تیکه تیکه کنه آتیش بزنه بعد توو اسید حل کنه.
129
103
6K
11
42
615
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
طوفان نشسته بود و نگاه میکرد کاریم با کسی نداشت. چند روز بعدش یکی از این مامورای شهرداری میاد لونه رو‌ خراب کنه ، یه لگدیم زده بود به یکی از توله ها. طوفان یکی از لمبرای کونشو‌ به دندان میگیره، سه چهار متری روی زمین میکشدش و از بچه ها دورش میکنه. ۱۴
1
2
582
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
با کل جونی که توی پاهامون بود دویدیم سمت خونه، تئو که غریزه بقاش بهتر از من کار میکرد رفت سمت قلمرو طوفان و چند تا زوزه جانسوز کشید. طوفان از وسط چمنا بلند شد و اومد لبه جنگل و همونحوری وایساد. نه صدایی کرد نه دندونی نشون داد فقط همونطور ایستاد و زل زد توی چشمای خان. ۱۱
1
1
582
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
اونایی که میشناختنش از صد متریشم رد نمیشدن، به خصوص مامورای شهرداری. سالی که اونحا بودیم یه سگی هشت تا توله زاییده بود. ماد ه واقعا نحیف بود و‌بچه سال. همسایه ها و حامیا براشون یه سر پناه درست کردن. تمام مدتی که اینا داشتن لانه رو‌ میساختن و بچه ها رو جابجا میکردن ۱۳
1
1
577
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
با تئو‌ میدویدیم‌ که پسر جو‌ گیر من غافل از ابعاد و اندازه های خودش با یکی از سگای گله خان دهن به دهن شد. دوتا واق این کرد دوتا هاپ اون. بعد تئو رودار بازی درآورد و پرید زیرگلوی سگه‌ رو‌ بگیره که کل گله افتادن دنبال ما. دستشون به تئو‌ میرسید تیکه بزرگش قلاده اش بود. ۱۰
1
1
570
@ashkanekh
اشکان اختیاری
8 months
پس توانایی جنگیدن و داشت ولی چطوری مجبورش میکردن که بی دلیل با سگای دیگه بجنگه؟ اون یارو‌ توله دزده میگفت سگارو میندازن توی قفس بعد با یه تیکه طناب که بهش تیغ بستن شلاقشون میزنن تا عصبانی شن. سگ زخم خورده به اون سگ دیگه ای که فکر میکنه مانع فرارش از قفسه حمله میکنه. ۱۵
1
2
561
@ashkanekh
اشکان اختیاری
2 months
با ۳۰۰ میلیون تو��ن میشه رفت ونکوور، با ۳۵۰ میلیون میشه رفت اتریش، با ۷۰۰ میلیون تومن میشه رفت فرانسه، با یه میلیارد تومن میشه رفت انگلیس، و با این پول تو همه این کشورا میشه یه زندگی آینده دار رو شروع کرد. ولی برای شروع مرگ تدریجی تو‌ تهران، حداقل ۵ میلیارد تومن لازمه.
12
17
557
@ashkanekh
اشکان اختیاری
1 year
دیگر #دیت_های_سمی من: یه دوستی داشتم خیلی اصرار میکرد بیا خواستگاریم،که من جواب منفی بدم.هی از ایشون اصرار و از من انکار. آخرش انقدر اصرار کرد با یه خانواده قلابی رفتیم خواستگاری،تازه اول رفتیم دکان پدرش اجازه گرفتم. فرداش خانواده قلابیه زنگ‌ زد بهشون برا جواب، جوابشون مثبت بود!
12
2
513
@ashkanekh
اشکان اختیاری
4 months
ما که فراموش نکردیم. ما که میدونیم بی گناهه. #حسين_شنبه‌زاده
1
63
476
@ashkanekh
اشکان اختیاری
4 months
ما فراموش نمیکنیم، همونطور که اون روایت های زندان رو‌ فراموش نکرد و حتی از انگشتهای قطع شده افتاده بر کف بهداری اوین یاد کرد.‌ #حسین_شنبه‌زاده
3
55
452
@ashkanekh
اشکان اختیاری
9 months
@tulamarine جدی. نگفتم کجا بود که شر درست نشه.
6
2
416