《از آنجا که همیشه آدم بدعنقی بوده ام رفقایم زود فراموشم کردند.البته آنها بی این حرف ها هم فراموشم می کردند.در خانه،یعنی در ارتباط با 'خانواده ام' هم تنها بودم.نزدیک پنج ماه پیش درِ اتاقم را به قصد بریدن از همه از تو بستم و خود را از اهل خانه جدا کردم.》