بیداری؟!
خواستم بهت بگم غصه اشو نخوریاا شاید اون چیزی که الان ذهنتو مشغول کرده همین روزا حل بشه، تو این دنیا هر روز معجزه اتقاق میفته، شاید فردا نوبتِ تو باشه، کی میدونه؟!
هر کسی تو کتابِ زندگیش، یه فصلی داره که وقتی بهش فکر میکنه تا اعماقِ وجودش تیر میکشه. از علاقههای بی سرانجام، از محبت به آدمای توخالی، از اعتماد به آدمای رفتنی...
میدونی تهش چیه؟!
تهش یه صفحه چت خالی میمونه که بالاش زده last seen long time ago، چند گیگ عکس دو نفره، چندتا خاطرهی مشترک کشنده وَ یه قلب ترک خورده توی سینهت که دیگه نمیتونه به کسی اعتماد کنه...