@MOHAJER_VIP یکی برامون تعریف کنه حضوری.

عشق همه‌چیز نبود. زن‌ها همه‌چیز نبودند. یک نویسنده باید انرژی‌هایش را ذخیره می‌کرد. #از_غبار_بپرس #نشر_افق

@IranianThings هرچه هست زیباست.

از مرز خوابم می‌گذشتم، سایه‌ی تاریک یک نیلوفر روی همه‌ی این ویرانه فرو افتاده بود. کدامین باد بی‌پروا دانه‌ی این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟ #سهراب_سپهری

تا حالا که کتاب نخریدید. ولی دیگه هم لازم نیست بخرید. یعنی نمی‌تونید بخرید. برید نون بخرید. نون.

@_imnotstar_

@themedicwolf1 ولی با این‌حال تحت تأثیر مُد کتاب رو خواندید. و فرصت خواندن کتاب‌های خیلی بهتر رو از خودتون دریغ کردید. البته اشکال نداره. تا ما هستیم غم نداشته باشید. از ما بخواید تا بهتون بر اساس شخصیت و سنتون و موقعیتی که توش هستید بهتون کتاب معرفی کنیم.

@Hereismayar دزده و مرغ فلفلی.

روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد.

یا هیچ‌چیز معجزه نیست، یا همه‌چیز معجزه است. آلبرت اینشتین

شب آهسته از راه رسید، اول رایحه‌ی خنکش آمد و بعد تاریکی.

تمام خدایان رهایم کرده‌اند و من هم عین هویسمانس تنها می‌مانم، با مشت‌های گره کرده و اشک در چشم. کاش یکی دوستم داشت، حتی یک حشره، حتی یک موش. از کتاب: #از_غبار_بپرس #نشر_افق #محمدرضا_شکاری

@simondobvar والا ما هم همینو می‌گیم ولی نه ازمون کتاب می‌خرید نه حتی پادکستمون ر‌و گوش می‌دید که موضوعش ادبیاته.

در گلستانه چه بوی علفی می‌آید.

زندگی بیماری دور و درازی است. سقراط می‌گه البته.

دوباره نو می‌شوم. صبح از راه می‌رسد. و باید کار کنیم. در سیستمی که فقط کار می‌کنیم.

@zahrakamali_com خوشحالمون می‌کنید.

من این شهر را دیده‌ام. بارها و بارها در آن قدم زده‌ام. اما دور می‌شویم با هر قدم در غرابت با جهان از دست داده‌ام هستی را آنطور که مهبانگ رخ داد. و آنچنین که جهان در انبساط است. دور می‌شویم. گسسته از هم. سرد. در فضای نامتناهی.