Siminoff
@SiminDokhtz
Followers
16,859
Following
352
Media
697
Statuses
75,905
همه میمیرند ولی قبل از مردن زندگی میکنند
Joined June 2018
Don't wanna be here?
Send us removal request.
Explore trending content on Musk Viewer
Vance
• 2396724 Tweets
Vance
• 2396724 Tweets
#VPDebate2024
• 332546 Tweets
Pence
• 136253 Tweets
Minnesota
• 134115 Tweets
Tampon Tim
• 96367 Tweets
Tiananmen Square
• 65895 Tweets
महात्मा गांधी
• 64225 Tweets
LINGLING MYCHERIE AMOUR EP4
• 62996 Tweets
からくりサーカス
• 61958 Tweets
गांधी जयंती
• 59758 Tweets
#原神KFCコラボ
• 57910 Tweets
लाल बहादुर शास्त्री
• 56557 Tweets
#GandhiJayanti
• 55539 Tweets
ケンタッキー
• 51354 Tweets
Obamacare
• 32481 Tweets
ニンテンドーミュージアム
• 28322 Tweets
リネット
• 26305 Tweets
Timmy
• 23926 Tweets
Vladimir
• 23703 Tweets
宮崎空港
• 17545 Tweets
ネットオーダー
• 17181 Tweets
原神コラボ
• 13907 Tweets
#LalBahadurShastri
• 11043 Tweets
من میترسم. از جنگ میترسم از دلار ۷۰ هزار تومنی میترسم از مشتری‌هایی که میان این خونه رو می‌بینن میترسم از مهاجرت میترسم از زندگی تو روستای دورافتاده میترسم از زن بودنم میترسم از تنهایی میترسم از بی‌پولی میترسم از این مملکت گوه میترسم ...
173
441
9K
من زیاد از خونه نمیرم بیرون. زیاد آدم نمیبینم. خونه من همیشه ساکته، تلویزیون روشن نمیکنم. گاهی آهنگ یا پادکست گوش میدم. وقتی تو یه جمع قرار میگیرم که همه با صدای بلند حرف میزنن و وسط حرف هم میپرن و حرفای چند تا یه غاز میزنن، دیوانه میشم، دیییییوااااااانه.
199
264
9K
#انسولین_نیست
دیشب شام نخوردم که نوورپید نزنم که صرفه جویی کنم. آخر شب قندم بالا بود، اهمیتی ندادم. لنتوس همیشگی رو زدم و خوابیدم. صبح با افت قند بیدار شدم. دیروز ورزش هم نکردم.
فقط یه دیابتی میفهمه قند ۴۹ یعنی چی. فقط یه دیابتی میدونه تنظیم قند چه کار سختیه.
اینا رو نمیگم/
235
732
9K
۱. صابخونه گفت پاشو
۲. گفتم حاجی اگه میخوای مثه هر سال اضافه کنی بگو، شاید به تفاهم رسیدیم
۳. گفت نچ خودمون خونمونو لازم داریم
۴. کفش آهنین پوشیدم و در سرتاسر شهر بدنبال خانه گشتم
۵. لحظه به لحظه متعجب‌تر و غمگین‌تر و بغضی‌تر و ناامیدتر شدم
۶. یه خونه فسقلی پیدا کردم/
199
134
8K
ذوق میکنن ا.ن رفته دبی با خانمهای بی‌حجاب عکس گرفته. این همون کثافتیه که گشت ارشادو راه انداخت. این همون آشغالیه که مردمو تو خیابون کشت. این همون نکبتیه که میلیارد میلیارد دلار و دکل ازمون دزدید. ریدم به حافظه نداشته‌تون. تف به شرفتون.
132
324
7K
نزدیک ۸ شب بود. داشتم از پیاده روی برمی‌گشتم خونه. دیدم تو تاریکی، دور میدون، یه خانم و آقا نشستن رو جدول، یه چیزی هم جلوشون پهنه. نتونستم نگه دارم. دور میدون چرخیدم. جلوشون بساط پهن کرده بودن و یه چیزایی مثل لیف می‌فروختن. پیرمرد از سرما خشک شده بود و پتو رو/
267
496
6K
میدونین سردخونه بیمارستانها پره از جنازه‌هایی که تا بازمانده‌هاشون هزینه بیمارستانو ندن نمیتونن دفن بشن؟ میدونین بیمارستانهای دولتی پر از مریضهای شفا یافته هستن که پول ندارن ترخیص بشن؟
بجای اینکه پولاتونو قیمه کنین بریزین تو شکم سیرها این بی‌چاره‌گان رو نجات بدین.
13
300
6K
یه نیمچه دوست پسر پیدا کردم. چی باید بگم بهش؟ واسه "این مرد" که زوده؟ بگم این حاجی؟ این دوست‌پسر؟ این آقاهه؟ این ممد؟ چی بگم؟
407
16
6K
وقتی مفت‌خوری و هر شب یه جا پلاسی و دنبال آخوری برای غذای نذری
53
98
5K
موهامو شونه میکنم و به زن توی آینه نگاه میکنم، اصلا معلوم نیست ۵۰ سالشه نهایت بخوره ۳۷ ؛)
راستش عدد سنم اصلا برام مهم نیست واقعیت اینه برای بدست آوردن این همه تجربه سالهای عمر که هیچ، همه‌ی خودمو دادم.
وقتی تو ۲۴ سالگی خواستگار عاشق با دسته‌های گل و گوشواره‌های طلا پاشنه/
649
100
5K
بعد از فوت مامانم، بعد از چند سال که از خونه این خواهر به خونه اون برادر شوت میشدم تصمیم گرفتم خونه بگیرم و تنها زندگی کنم. بیست و ۳،۴ سالم بود. اوایل هیچی نداشتم. خواهرم یه گاز رومیزی دو شعله داد تا بتونم خودم غذا درست کنم. یخچال نداشتم، چیزیم نداشتم تو یخچال/
این توییت رو کوت کن و بگو اوج بی‌پولیتون چه شکلی بوده؟🥲
341
84
909
462
84
5K
ببینید دوستان دنیا دو روزه
چند وقت پیش رفتم به یکیتون گفتم آقا بنده رو شما کراش دارم. گفت خیلی ممنون من کراش ندارم. تموم شد رفت، یعنی تکلیفم معلوم شد.
الانم دارم با یکی دیگه‌تون مذاکره میکنم. دعا کنید ختم به خیر بشه 🙌
منظورم اینه جرات داشته باشین و احساستونو بگین.
دنیا دو روزه.
159
84
5K
امروز صغرا خانوم فوت کرد. خواهرم زنگ زد گفت صغرا خانوم فوت کرد. صغرا خانوم کارگر ما بود، ۵۰ سال واسه ما و تمام ایل و تبارمون کارگری کرد. به غیر از روزهای خاص هفته تو تمام برنامه‌ها، عزا و شادی‌هامون بود. هم خودش هم شوهرش هم ۹ تا بچه‌اش. صغرا خانم ۱۲ شکم زایید
۲ تاش/
253
103
5K
چندین سال پیش با خواهرم رفته بودیم خونه منیر خانم خیاط. هر چی در زدیم باز نکردن. داشتیم میرفتیم که حس کردم بوی گاز میاد. طول کشید تا خواهرم قبول کنه بوی گازه. از همسایه بالایی کمک خواستیم. انقدر درو هول داد تا قفلش شکست و باز شد. صحنه واقعا ترسناک بود ۲ نفر افتاده بودن رو زمین/
چون توییتش رو پاک کرده اسکرین رو میذارم اینجا به همراه آی دی!
فقط اینکه اگه این ماجرا واقعیت داشته باشه, ما در این موارد کاملا مسئولیم!
حتی اگه هیچ اطلاعی از پزشکی ندارید, تماس با 115 و بعد ماساژ قلبی(بدون تنفس) تا رسیدن آمبولانس مسئولیت صد در صد شماست!
@Derakhshannde
313
169
3K
69
141
5K
رفته بودم آتلیه دوستم، براش یه جعبه شکلات بردم. هی تعارف کرد، دستت درد نکنه، چرا آوردی، ما که نمیخوریم، اصن واسه چی آوردی و اینا. برگشتنی بازم تشکر کرد و گفت میخوای ببریش؟ ما که نمیخوریم. گفتم آره. گرفتم آوردم :))
والاه با این نوناشون ؛))
96
17
5K
ببینید دوستان خونه مجردی خونه کاملی نیست یعنی شبیه خونه متاهلی نیست. ممکنه همه استکان‌هاتو بخشیده باشی ممکنه فقط برای ۶ نفر بشقاب داشته باشی ممکنه تنها غذایی که برای درست کردن به ذهنت میرسه زرشک پلو با مرغ باشه خب؟
یه غلطی کردم مهمون دعوت کردم گفتم ۵ نفریم غذا از/
176
26
4K
گفت لخت شو هیچی تنت نباشه.
- حتی شورت؟
+حتی شورت.
یه چیزی شبیه کُت داد گفت تنت کن تنم کردم. خندید گفت اونوری بپوش. باید برعکس بپوشم بند کت پشتم بسته میشه.
یه نفر یه ویلچیر آورد. قبل از اینکه بشینم روش یه چیزی مثل شنل انداخت پشتم. کلاهشو انداخت رو سرم، باید حجاب/
374
62
4K
پیک، یه پسر لاغر بود. بعد از اینکه هزینه رو کارت به کارت کردم گفت ببخشید شارژر تایپ سی دارین؟
گوشیشو زدم به شارژ. گفت میرم پایین ۱۰ دقیقه دیگه میام. شارژر گوشیم خرابه، میدونستم ۱۰ دقیقه‌ای ۵ درصدم شارژ نمیکنه. دیدم بچه متینیه تعارفش کردم بیاد تو خونه.
براش چایی/
158
126
4K
گفته بودم محل ما یه عالمه سگ داره. از خونه رفتم بیرون ۳،۴ تا سگ اومدن دوروبرم. چراغ گوشی رو روشن کردن ببینم غذایی که براشون ریختم خوردن یا نه اونام اومدن که ناز و ملاسشون کنم. یه آقایی داشت رد میشد یه متلک جنسی انداخت، آروم گفتم خفه شو کثافت. هاپوها پریدن بهش واق و واق. یارو/
36
24
4K
از اون روزا.
هنوز زنده‌ام، هنوز امیدوارم.
همیشه میگم آدمی که چیزی برای از دست دادن نداره دلیلی برای داشتن رویا نداره ولی من رویا دارم و تلاش میکنم به آرزوهام برسم.
140
14
4K
تو تمام مراحل از خواستگاری تا خرید عروسی و انتخاب سالن و کیک و ... همراه دوستم بودم. کارت عروسیشو نداد گفت تو که مهمون نیستی خودت میزبانی! چند روز قبل از عروسی گفت فامیل داماد فوت کرده و عروسی اون تاریخ برگزار نمیشه، بعدا خبر میدم. دیگه جوابمم نداد. ۱۵،۱۶ ساله منتظرم خبر بده :)
170
23
4K
خواهرم امشب داره میره خارج. یه خانم که زیادم نمی شناسدش، زعفرون و جوش شیرین داده بهش که ببره بده به کسی. گفتم یه بسته جوش شیرین نهایت دو یورو قیمتشه، از کجا میدونی کوکایین نیست. بگو نمیبرم و خودتو تو دردسر ننداز.
310
22
4K
طبقه سوم بدون آسانسور و نور
۷. داشتیم میرفتیم واسه قرارداد که صابخونه گفت نظرم عوض شد، رهن کامل نمیخوام، ماهی خدا تومن اجاره میخوام
۸. دوباره کفشهای مذکور رو پوشیدم و رفتم تهران‌گردی
۹. اقتصاد خوابیده، کسی پول درنمیاره، میخوان از سرمایه‌شون که خونه‌شون باشه پول دربیارن. درنتیجه/
7
10
4K
دخترا تو رو خدا مراقب خودتون باشین. یه مدت حلقه دستتون کنید. اصن سعی کنید بیرون نرید.
مثه اینکه رامبد جوان مجرد شده.
95
36
4K
مردای چهل و خورده‌ای تا پنجاه و خورده‌ای حوصله وقت تلف کردن ندارن. یکی دو هفته از آشنایی بگذره و باهاشون سکس نداشته باشی، نه توضیح میدن نه توضیح میخوان. میرن سراغ کیس بعدی 😂
151
23
3K
میذارن تو ... مستاجر که بتونن کمبود درآمدشونو جبران کنن. درنتیجه مستاجر مدام درحال سفر به شهر زیبای گاست
۱۰. یهو همین دوروبرا یه مورد اکازیون پیدا کردم. مشاور املاک فرمودن رهن رو به اجاره تبدیل کن، نصف اجاره یک ماهو کمیسیون میخوام
۱۱. کندن گیسهای خودم و خودش فایده نداشت. کارت/
2
6
3K
خیلی جدی دارم تصمیم میگیرم هر چی دارم بفروشم برم روستا زندگی کنم. اطراف تهران جایی میشناسین با ۲/۵ میلیارد بشه یه باغچه ۲۰۰ متری با ۱۰۰ متر ساختمون خرید؟
که البته برای زندگی یه خانم تنها امن باشه.
871
44
3K
آقاهه از اوووووون ور کارواش اومد جلوی من وایساد با تلفن بلند بلند حرف میزد. داشت زمین ۱۶ هکتاری معامله میکرد که گوشیش زنگ خورد 🤭🤣
108
12
3K
پدر و مادرم مذهبی بودن و بسیار معتقد. من یه برادر داشتم که دچار بیماری لاعلاجی میشه، پدرم نذر میکنه اگر خوب بشه شب عاشورا قیمه نذری میده. برادرم قبل از بدنیا اومدن من فوت میکنه ولی پدر و مادرم به نذری دادن ادامه میدن.
خونه ما چهارراه شاهپور بود و بزرگترین خونه کوچه/
106
62
3K
چند سال پیش یه خانم مسن زنگ زد. هنوز الو نگفته بودم گفت خسرو جان کجایی مادر؟ گفتم اشتباه گرفتین. دوباره زنگ زد. فهمیدم یه شماره رو اشتباه میگیره. گفتم شماره من اینه. گفت یادم نیست آخر شماره پسرم چند بود.
شماره‌ها رو رو کاغذ نوشتم و زنگ زدم. بالاخره پیداش کردم. گفتم با مادرتون/
یه شب وسط طراحی کار بودم، یه شماره کد ۱ قشنگ زنگ زد
با یه صدای غمگین گفت: فرهاد، نیاز دارم باهات حرف بزنم
خواستم بگم من فرهاد نیستم، که شروع کرد به حرف زدن
مست بود، از خیانت زنش میگفت، و از خیانت خودش
گریه هم کرد
خیلی گریه کرد
من هم کلی براش حرف زدم
شعر شاملو خوندم براش
۱/
139
98
4K
39
31
3K
مثه چی میدوید. خداییش خیلی حال کردم :)
از هاپوهای محلمون خیلی ممنونم 😂
8
1
3K
هم داروخانه هم آمپول پنی‌سیلین. پیاده رفتم داروخانه، پنی‌سیلین خریدم و رفتم تزریقات. برگشتنی تو خیابون غش کردم. بهوش که اومدم دیدم کیفمو زدن، تا آخر برج فقط یه پونصدی برام مونده بود که اونم دزد برد. نشستم لب جوب و گریه کردم.
بعدها روزهای سخت زیاد داشتم، حتی سخت‌تر/
22
4
3K
صابخونه این خونه نمیدم. کمیسیون خونه جدید کمتره. خونهه بزرگتره، دلبازه و جاتون خالی چه هواااایی داره و میتونم قرارداد ۳،۴ ساله بنویسم
۲۴. نتیجه می‌گیریم زندگی/ سرنوشت/ قسمت/ یا حتی خدا، چیز عجیبیه
26
3
3K
باید ۱۸،۱۹ سالگی با پسر دوست بابام که باباش کارخونه فلان داشت ازدواج میکردم و زیر ۲ سال می‌زاییدم. بچه اول پسر، دومی دختر.
الان باید به فکر ازدواج بچه‌هام بودم یا بغل کردن نوه‌هام.
دغدغه‌م رنگ موها و سایز لباسام بود و اینکه تو مهمونی سارا جون چی بپوشم که چشم جاریم/
194
50
3K
به دوستم گفتم اصلا حوصله ندارم پیش من نیا نمیخوام ببینمت.
اومد زنگ خونه رو زد باز نکردم. باز هم زنگ زد، باز هم. درو باز کردم بداخلاقی کردم.
وسایل شام گرفته بود شام درست کرد و ازم حرف کشید. حرف زدم حرف زدم حرف زدم تا خالی شدم. خالی؟ مطمئنن به اندازه سه ساعت پیش/
79
25
3K
مرغ. سفره انداختم رو زمین. گفت وااای من اصلا نمیتونم رو زمین بشینم. نشست رو همون یه دونه صندلیی که داشتم بشقابو گرفت دستش غذا خورد.
ناگفته نماند که دیگه هیچوقت ندیدمش.
ولی این غمگین‌ترین لحظه فقر نبود.
یه بار مریض شده بودم. نمیتونستم هم پول آژانس بدم هم ویزیت دکتر/
25
4
3K
بودن که اورژانس رسید.
اورژانس به نفر سوم رسیدگی کرد و در کمال تعجب زنده شد همه گریه می‌کردیم. هر ۳ نفرو بردن بیمارستان.
حالا نوبت من بود که بالا بیارم از استرس زیاد و بوی گاز.
منیر خانم تا وقتی زنده بود به خواهرم میگفت جون خودش و خونواده‌ش رو به ما مدیونه.
25
1
3K
البته همچنان ۱۰۰ میلیون کم دارم
نمیدونم دستمو جلوی برادر بیلیونر خسیسم دراز کنم یا هر چی دارم بفروشم :'(
111
2
3K
کشیدم و مثه اینا که انگشتر نشون میبرن واسه دختره و میگن اینو واسه ما نگه دار، میریم زود میایم، خونه رو نشون کردم.
۱۲. ولی افتاد مشکلها. مالک جدید تاااازه واسه وام اقدام کرده و درواقع هنوز خونه رو از مالک قدیم نخریده
۱۳. فرمودن علفهای زیر پاتو آب بده تا زودتر سبز بشن
۱۴. موعد/
2
3
3K
نامه ای به فرزندم؛
میبینم که خیلی خوشحالی بدنیا نیومدی توله سگ
83
131
3K
تو دیوار تو آگهی اجاره آپارتمان ۲۲۰ متری تو الهیه نوشته بود ۷۰۰ تومن رهن اجاره صفر. زنگ زدم ببینم داستان چیه گفت ۷۰۰ تومن اجاره یک سال رو همون اول میگیره پول پیش هم نمیخواد. یعنی ۷۰۰ میلیون تومن پول میدی آخر سال یه تیکه پشکل هم دستت نیست. گفتم نمیخوام مرسی. گفت/
51
16
3K
قراداد این خونه ۲۰ خرداده
۱۴. صابخونه فرمودن واسه هر روز اضافه ۲۶۶ هزار تومن از مبلغی که دستشون (امانته!) برداشت خواهند کرد
۱۵. هر بار با آقای مشاور تماس گرفتم و درباره وام مالک پرسیدم فرمودن، بزک نمیر بهار میاد، کمبوزه به خیار میاد
۱۶. یه املاکی کَنِه که همچنان امیدوارانه/
3
3
3K
جهان سوم جاییه که فیسبوک و واتس‌اپ و اینستا خراب میشه، ما فکر میکنیم دولت داره صیانتمون میکنه :/
32
51
3K
رو میشناسین که میتونه به این بچه کمک کنه به من معرفی کنید. به نظرم استعداد خوبی داره در زمینه شعر و موسیقی 🙏
پ.ن: چقدر دلم میخواست بچه من بود. چقدر دوست دارم یه بچه ۲۰ ساله به من بگه "مامان".
129
29
3K
بذارم :))
مبل و میز و صندلی هم نداشتم. یه روز یه دوستمو دعوت کردم. خونش شهرک غرب بود تو اون برجها. وقتی رسید گفت وای اینجا کجاست اومدی؟ چقدر دوره، چطوری قاطی این مردم زندگی میکنی؟
قبلش با خواهرم زندگی میکردم، خونشون زعفرانیه بود.
براش باقالی‌پلو درست کرده بودم با/
19
5
3K
تموم شد. دلم برای بغل نرمش تنگ شده. دلم برای خانم خانم گفتنش و خانم خودتی گفتنم تنگ شده. دلم برای بوی تنش که بوی مامانا میداد تنگ شده. صغرا خانم امروز رفت. ما دیگه صغرا خانم نداریم. دیگه صغرا خانم نیست که با لهجه شمالی صدام بزنه.
61
6
3K
دارم حرکت میکنم. خودم راه نمیرم، چراغای بالاسرم راه میرن. دو نفری منو بلند میکنن
- بلند شو برو رو تخت
چطوری برم رو تخت؟ من که جون ندارم.
میرم رو تخت.
.
هنوز دو هفته نشده که صدای قلبشو شنیدم. دو هفته پیش مادر بودم.
الان دیگه نیستم.
163
3
3K
۱۸. به مشاور قبلی گفتم خونه رو نمیخوام گفت باشه دوشنبه بیا پولتو پس بگیر
۱۹. به صابخونه گفتم سه شنبه میتونی پولمو بدی؟ گفت آره
۲۰. رفتم قرارداد بستم
۲۱. مالک خونه جدید گفت چهارشنبه که چک بدی میتونی اسباب‌کشی کنی
۲۲. پنجشنبه و جمعه اسباب‌کشی دارم
۲۳. پول اضافه به/
3
2
2K
علیرغم اینکه گفتم خونه پیدا کردم، موارد جدید معرفی میکنه، یه آپارتمان نزدیک خونه دوستم (که اتفاقا توسط ایشون چند وقت پیش خونه پیدا کرد و توسط دوستم معرفی شده است) یه مورد بزرگتر و ارزونتر پیدا کرد
۱۷. امروز رفتم خونه رو دیدم. قدیمی و داغونه ولی ارزونتر از قبلیه/
1
2
2K
بچه ۱۹ ساله دوستم دچار شوک دیابت شد و از دست رفت. اصلا نمیدونستن دیابت داره. هیچ علایمی نداشته. گفته ضعف دارم، مادرش بهش آب قند داده و ... تمام
من چی میتونم بگم به اون مادر؟
چکار میتونم بکنم براش؟
😔
111
22
3K
کسی که سونوگرافی میکرد آقا بود. اولش گفت دخترم، بعد گفت خواهرم، ترسیدم ماسکمو دربیارم بگه مادرم 😂
26
5
3K
تماس بگیرین اشتباهی منو میگیرن. صدای جذاب و غمگینی داشت. شاید بخاطر صدای جذابش بود که شماره‌شو سیو کردم. پروفایل تلگرامشو چک کردم. میشد داستان زندگیشو از عکساش حدس زد. ازدواج کرده بود. دو تا بچه داشت. تصادف کرده بود و زن و بچه‌هاش کشته شده بودن.
کنجکاوی دردناکی بود.
5
1
2K
شعر کرده بود، شعرها رو تتو رو دستش. آدم عجیبی بود. شعراش عجیبتر. عجب بچه پخته‌ای بود. من از رپ و اشعارش چیزی سر درنمیارم، ملودی و آهنگاشونم نمی‌فهمم. ولی به نظرم حرفاش عمیق و پخته بود.
گفتم کاش یکی شعرهاتو تصحیح کنه. گفت میخوام رپر بزرگی بشم. گفتم کمکت میکنم.
اگه کسی/
8
8
2K
استادان گرامی آیا برای ساخت چنین چیزی ۱۵ تومن بگیرن طبیعیه؟
985
11
2K
سرمون می‌کوبیدیم.
جاهایی که من میرم - که الزاما بالاشهر نیست - تقریبا ۷۰ درصد خانمها حجاب ندارن و آقایون خیلی عادی برخورد میکن. همه احساس قدرت و غرور میکنن.
عجب زنان و مردانی داشتیم، عجب پتانسیلی داشتیم و خبر نداشتیم.
چه عیدی بشه ۱۴۰۲ ✌
#خدانور_لجه‌ای
10
132
2K
ریختم و حرف زدیم.
۲۰ سالشه. بچه‌ی مشیریه، نمیدونستم کجاست. چند جا کار میکنه. قبلا کار موسیقی میکرده، ریختن همه وسایلشونو ضبط کردن. گفت رپره، شعرم میگه.
پیش خودم گفتم لابد ازوناس که فقط فحش میدن.
گفتم من تا حالا رپر از نزدیک ندیدم، یه کم برام میخونی؟
زندگیشو/
7
10
2K
من بیش‌فعالم. تند حرف میزنم، همیشه یه جوری راه میرم انگار عجله دارم، دوست دارم هر کاری رو زود انجام بدم (چون حوصلم سر میره)، تمرکز ندارم و به شدت فراموشکار. (بله دارو مصرف میکنم)
آدمای کند و خونسرد منو آزار میدن. وقتی چت میکنم اگر طرف دو ساعت فکر کنه و تایپ/
162
77
2K
میبینم، به خطهای جدید صورتم نگاه میکنم و میگم به خودت افتخار کن دختر از پس این مشکلم براومدی.
خودمو بغل میکنم و میگم عشق من، منِ من نکنه پا پس بکشی، یه عالمه تجربه و لذت و بگایی منتظرت هستن برو حالشو ببر.
ای همه هستی من تولدت مبارک. پنجاه سالگیم مبارک.
237
10
2K
توی راهروی پاساژ تقریبا دارم میدوم که برسم به مغازه‌م. دیرم شده باید سفارش مشتری رو زودتر می‌فرستادم. درِ شیشه‌ای مغازه رو پشت سرم میبندم. یهو صدای عجیبی توی سرم می‌پیچه. صدای هوهو میاد، دیوارها میلرزن. زلزله، لابد زلزله اومده. دستمو روی سرم میذارم. آوار میریزه روی سرم. زمین/
76
82
2K
دزدیده بودن. دوستم ماشینشو میبره تعمیرگاه و پشت داشبورد، رو پنل فیلتر هوا یه چی پی اس ۵ سانتی پیدا میکنن.
اینو گفتم که شمام در جریان باشین.
8
10
2K
چرا دکتر ارتوپد وسط شرح حال از وضعیت تاهل من میپرسه؟ چرا میپرسه کدوم محل زندگی میکنی؟ چرا شماره شو میده به من که اگه کاری داشتم بهش زنگ بزنم؟ چرا نزدم تو دهنش که دیگه گوه نخوره؟ چرااااااااا؟
210
12
2K
قبلا سبزی پاک میکرده ولی الان با این دست و گردن درد نمیتونه کار کنه.
گفتم من الان بیشتر از این نمیتونم پول بدم، شاید کسانی رو پیدا کنم بهت پول بدن.
با کف دست اشکاشو پاک میکرد و منو به امام و پیغمبر می‌سپرد. بغض داشت خفه‌م میکرد، باید زودتر میرفتم.
پرسیدم کارت بانکی داری؟/
2
9
2K
یه جا خوندم میگفت یکی از دلایلی که اعتماد به نفس نداریم اینه که یه عالمه کار ناتموم و نقشه عمل نکرده داریم. درواقع ذهنمون هی میگه اینم نتونستی انجام بدی؟ خاک تو سرت. درنتیجه اعتمادش به خودش هی کمتر و کمتر میشه. واسه اینکه وضعت بهتر بشه اول از همه باید یه کاغذ و/
19
60
2K
کشیده بود رو پاهاش. زن دستشو گذاشته بود زیر چونه‌ش و زل زده بود به هیچ جا.
شیشه رو کشیدم پایین و پرسیدم: مادر، چی می‌فروشی؟ با طمانینه از جاش بلند شد اومد جلو. نمیتونستم وسط میدون از ماشین پیاده بشم. گفتم اینجا که آدم رد نمیشه، واسه چی نشستی اینجا تو این سرما؟ گفت باید خرج/
3
12
2K
رفت سر بساطش و از کیفش یه کارت درآورد، عکسشو گرفتم.
اسمش بی‌بی بود ...
24
10
2K
برداشتم و از بانک پول گرفتم. وقتی رسیدم دیدم نگاهش رو به مسیر منه. این بار پیاده شدم. بغض کرد. گفت فکر نمیکردم برگردی. گفتم من اگه بگم کاری رو انجام میدم، حتما انجام میدم. گفت ۳۰ جلسه فیزیوتراپی رفته، فایده نداشته. الانم میره کایروپرکتیک. گفت روزی ۱۵۰ تومن خرج درمونشه. گفت/
5
8
2K
دوا درمونمو دربیارم.
گردنش درد میکرد. دستش، هم درد میکرد، هم بالا نمی‌اومد. خواستم بگم اتفاقا منم مثه توام، به خودم گفتم خفه‌شو، الان وقت مسابقه کی بدبخت‌تره نیست.
چون رفته بودم پیاده روی، کیف و پول همراهم نبود. گفتم یک ربع دیگه برمی‌گردم، صبر کن.
رفتم خونه کارتمو/
1
10
2K
بالاآورد زیر بغلشو گرفتیم نشست اون استفراغ میکرد من عوق میزدم. من موندم پیش خانمه خواهرم رفت کمک همسایه که اون یکی رو نجات میداد. خواستن برن سراغ سومین نفر که همسایه گفت مُرده ولش کن. تا قبل از اون ازش نمی‌ترسیدم ولی دیگه نگاهشم نکردم.
تقریبا همه زنده شده/
2
0
2K
۱۱ تا جای نشستن دارم و با توجه به اینکه فرش ندارم مهمونا باید وایسن.
وایسین و وای خواهید ساید، تا درس عبرتی باشد برای آیندگان و خودم 🤦♀️😮💨😫
34
1
2K
میداد و ماساژ قلبی. تو مدرسه یه چیزایی یادمون داده بودن سعی کردم قلبشو فشار بدم خواهرم گفت بلد نیستی بیا تو دهنش فوت کن. هیچوقت فکر نمیکردم لبمو بچسبونم به لب یه غریبه و تو دهنش فوت کنم. من فوت میکردم خواهرم ماساژ قلبی میداد. یه نفس میکشید قطع میشد./
2
1
2K
با وضعیت و قیافه ترسناک. یه نفر تو اتاق رو تخت خواب بود هر کاری کردن بیدار نشد همسایه گفت مُرده. یخ زده بودم برای چند دقیقه فقط تلاش دیگران رو نگاه میکردم. همسایه سریع پنجره‌ها رو باز کرد خانمش زنگ زد اورژانس. آوردنشون تو راهرو از بوی گاز عوق میزدم. خواهرم تنفس مصنوعی/
1
1
2K
فوت شدن و یکیش تو جبهه شهید شد. صغری خانم پایین شهر زندگی میکرد، خیلی پایین. همیشه یه بچه تو شکمش بود یکی زیر سینه‌اش، یکی رو میکشید دنبالش یکی هم می‌بست پستش. منم یادمه، فکر کنم ۳،۴ سالم بود واسه اینکه تو دست و بالش نباشم منو با چادرش بست پشتش. هنوز بوی صابون موهاش تو مشاممه و/
8
3
2K
بیرون میگیرم. میهمان عزیز بخاطر اینکه تو خرج نیافتم گفت ما دوست داریم دست‌پخت خودتو بخوریم. گذشته از (بیا اینو بخور) خدا شاهده دو برابر سینی کباب شمرون کباب خرج کردم. حالا به اینم کاری نداریم چرا از طرف خودتون مهمون دعوت میکنین؟
با احتساب صندلی‌های ناهارخوری، من/
19
1
2K
از صحبتهای دکتر مکری فهمیدم من خواستنی هستم ولی دوست‌داشتنی نیستم.
دیگران منو میخوان ولی انقدر دوستم ندارن که بخوان منو نگه دارن.
کلی فکر کردم تا دلیلشو فهمیدم، ولی نمیدونم باید چکار کنم که دوست‌داشتنی هم بشم :(
161
80
2K
پر نیستم.
چقدر این آدم خوبه. منم قبلا آدم خوبی بودم خوب بودن زیادی خوب نیست، خودت آزار می‌بینی.
.
چقدر خوبه که دارمش
شب بخیر گفتم و اومدم بخوابم. کاش بخوابم.
چقدر دوست خوب خوبه.
آیا منم دوست خوبی برای دیگران بودم؟
20
7
2K
موعد قرارداد این خونه ۲۰ خرداده. دیروز یه مشتری اومد و پسندید. املاکیه (همون پفیوزی که پارسال از بیسوادی من استفاده کرد و اینجا رو ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون گرونتر بهم انداخت) از صبح گوشی منو سوراخ کرده که بیا قردادو فسخ کن تا بتونم قراداد جدید بنویسم، ۱۰۰ تومن هم میده. گفتم من آدم /
102
13
2K
وقتی میدونی ۱۰،۱۵ ساله دارن تلاش میکنن بچه‌دار بشن، وقتی میدونی اون زن ۸ بار تابحال آی‌وی‌اف کرده و ۱۰،۱۲ تا سقط داشته، وقتی میدونی اون مرد دچار واریکوسل شدیده و دوبار تا بحال جراحی کرده، وقتی میدونی دلشون ضعف میره برای یه بچه که بهشون بگه مامان، بابا؛ چرا ازشون/
37
17
2K
زور ترک دادنش. واسه عروسی تک‌تک بچه‌هاش رفتیم و کلی ذوق کردیم.
خیلی وقت بود مریض بود فکر ۱۰ سالی میشه. بهش گفتن بشین تو خونه کار نکن. هر کدوممون بسته به وسعمون مقرری میدادیم. هرچند که هی غر میزد از وقتی کار نمیکنم چاق شدم.
صغرا خانم امروز مرد. ۷۵ سال رنج، امروز/
2
4
2K
وقتی منو میبرد حموم. صغرا خانم همیشه میخندید، گاهی هم از دست شوهر و بچه‌هاش گریه میکرد. اشکاشو با چادرش پاک میکرد و ... ته گریه‌هاش میخندید. میگفت چیزی نیست درست میشه.
فامیل پدری و مادری من، دوستای خانوادگیمون، همسایه‌هامون، همه صغرا خانوم رو میشناسن. صغرا خانم و شوهرش امین/
2
3
2K
🔞این توئیت برای افراد زیر ۱۸ سال مناسب نیست🔞
یه سوال دارم از دوستانی که بالغ شدین؛ سکس کار بدیه؟
واقعا برام سواله چرا اعمالی که حین عمل جنسی انجام میشه یا حتی اندامهای جنسی، به عنوان فحش و توهین استفاده میشن؟
خواهش میکنم یه کم فکر کنید. درمورد عشق‌بازی و نزدیکی دارم/
217
87
2K
به پسر خواهرم میگم مثه فیلما نوک چاقو رو بکن تو نایلون ببین کوکایینه یا نه. میگه مگه من تاحالا کوکایین خوردم ببینم چه مزه ای داره. البته جوش شیرینم تا حالا نخورده :))
حالا اینا که شوخی بود، ولی خواهرم هیچکدوم از بسته ها رو نبرده و قراره پس بدن به خانمه.
به خیر گذشت.
37
4
2K
تو مترو تو حال خودم بودم دیدم دعوا شده. یه آقای مسنی به یه خانم جوانی گفته بود روسریتو سرت کن. خیلی دوست داشتم یه بار تو این بحثها شرکت کنم.
گفتم شما با این سنت خجالت نمیکشی چشم چرونی میکنی؟ گفت چشم‌چرونی نکردم فقط گفتم موهاشو بپوشونه. گفتم اگر هیز نگاش نکرده بودی/
90
9
2K
رو میزمو چرا ریختی دور.
ولی صغرا خانم امید ما بود. غیر ممکن بود مهمونی داشته باشی و صغرا خانم و شوهرش نباشن. اصلا لازم نبود بگی این کارو بکن یا اون کارو نکن. صغرا خانم از عهده هر کاری برمیومد.
واسه صغرا خانوم اینا، قبل از اینکه ۱۲ شکم بزاد، فامیل پولاشونو گذاشتن رو/
2
5
2K
ما بودن. کلید خونه همه رو داشتن. عجیب نبود یه روز خسته از کار برگردی ببینی خونه تمیز شده، پرده‌ها شسته و آویزون شدن، لباسا شسته و خشک و جمع شدن، ملافه‌ها عوض شدن و ظرفهای کابینت مرتب شدن. البته زیاد پیش میومد زنگ بزنی به صغرا خانم بگی، فلان لباسم کجاست یا کاغذای/
1
3
2K
تقریبا ۳ سال پیش تو مهمونی یهو فهمیدیم تولد میزبانه (پدرسگا اگه قراره تولد بگیرین به همه بگین که آدم خجالت نکشه).
شماره کارت طرفو پیدا کردم و یه پولی زدم به حسابش. دوستم داشت آه و ناله میکرد که من خبر نداشتم کاش دست خالی نمیومدم و اینا گفتم این شماره کارت، بریز/
61
6
2K
هم و خونه خریدن. این داستان مال قبل از بدنیا اومدن من بوده. ولی یادمه چاه آشپزخونه ریخته بود و طفلی صغرا خانم افتاده بود تو چاه و دست و پاش شکسته بود. بعدش فامیل و بقیه مشتریها پولاشونو گذاشتن رو هم و واسش یه ۴ طبقه ساختن. یه پسرش بدجوری معتاد شد، به هزار ضرب و/
1
4
2K
داشته باشم [تا مبادا مردی با دیدن زن مریض و مهجوری به گناه بیافته].
یه نفر ویلچیرو هول داد تا رسیدیم به آسانسور. نمیدونم پایین رفتیم یا بالا، استرس دارم.
از آسانسور که بیرون رفتیم کارتشو به چشمی درِ شیشه‌ای نشون داد، باز شد. همه جا سفیده و سبز. بردم تو یه اتاق سفید/
8
4
2K
سال ۷۶ سر یه جریانی تصمیم گرفتم سرپرستی یه بچه رو بگیرم. شیرخوارگاه بچه به من نداد ولی تو طرح تکریم می تونستم حضانت مالی یه بچه رو داشته باشم. رفتم شیرخوارگاه آمنه. به محض اینکه وارد حیات شدم، ۷،۸ تا بچه اومدن طرفم. بچه های کوچولوی ۵،۶ ساله آویزون شده بودن/
بچه ها چرا بیرون نگاه میکنید؟..منتظریم پدر و مادر مون بیان دنبالمان...آهای مردم یتیم نواز باشیم ..
36
110
1K
53
47
2K
دکتری که تقریبا ۱۰ روز پیش ازش وقت گرفته بودم امروز حال نکرد بیاد مطب چرا؟ چون اینجا ایرانه و هیچی عجیب نیست.
داشتم میرفتم واسه خودم (چون مریضم وگرنه دلیل دیگه‌ای نداره🙂) جایزه بخرم که این ناراحتی رو بشوره ببره، دوستم زنگ زد گفت الا و للا باید بری دکتر.
خلاصه گشتم و گشتم تا/
26
9
2K
چقدر تنهام. میترسم. تمام سعیمو میکنم که چشمامو باز کنم. سعی میکنم تا ده بشمرم. میخوابم و بیدار میشم. از اینکه نمیتونم تا ده بشمرم کلافه میشم.
+ کمک. کمکم کنید
بالاخره حرف زدم. یه سایه میبینم
- خوبی؟
+ من زنده‌م
- معلومه که زنده‌ای
+ من نمردم
ماسک اکسیژن رو برمیداره/
5
3
2K
بودجه‌تون چقدره گفتم فلان قدر البته رهن کامل میخوام. گفت با این قیمت یه اتاق دارم ( توجه کنید، یک عدد اتاق البته با حمام!) گفتم خیلی ممنون من انقدرام فقیر نیستم.
تف به ذات هر چی آخونده تف.
4
8
2K
اصلا هر چی بیشتر بهش فکر میکنم بیشتر میترسم. یه بسته تقریبا ۲۰۰ گرمی که مواد باشه، حتی تو خونه موندنش هم ترسناکه. به پسر خواهرم مسیج دادم، گفتم جوش شیرین و زعفرون، هر دوشو، برگردون به صاحبش، حتی تو خونه نگه ندار. خدا کنه قبل از اینکه خواهرمو ببره فرودگاه گوشیشو نگاه کنه
16
4
2K