چهار فیلم از کریستین پتزولد دیدم:
Phoenix, Undine, Afire و Transit
باید بگم هربار در یک سوم پایانی با نقطه اوج فیلم مواجه شدم. پیتزولد فیلمهایش را آرام پیش میبرد و درست در جایی مخاطب را غافلگیر میکند که انتظارش نمیرود.
سینمای علی مصفا را دوست دارم. شرح حال تنهایی آدمیان حتی در میان جمع است خاصه با نریشنهای شخصیت اصلی که دیگر میدانیم جزو مشخصه فیلمهای اوست. «نبودن» با آن عکسها و تصاویر سیاه و سفید سعی دارد داستان امروز آدمها را به گذشته وصل کند و زنجیری بسازد از واقعهها که موفق هم میشود.
فیلم Barbara رو هم دیدم و فکر میکنم پررنگترین دلیلی که باعث شده سینمای پتزولد رو دوست داشته باشم نگاه انسانی و به دور از کینهای هست که به آدمها، موقعیتها و دنیای پیرامونش داره.
چهار فیلم از کریستین پتزولد دیدم:
Phoenix, Undine, Afire و Transit
باید بگم هربار در یک سوم پایانی با نقطه اوج فیلم مواجه شدم. پیتزولد فیلمهایش را آرام پیش میبرد و درست در جایی مخاطب را غافلگیر میکند که انتظارش نمیرود.
ابراهیم گلستان تو یکی از مصاحبههاش میگه که مهندس بازرگان معتقد بود آب سه وجب و نیم در سه وجب و نیم در سه وجب و نیم، کُر حساب میشه و انقدر سنگین هست که میکروب میره ته آب میمونه. گلستان در جواب به بازرگان گفته فکر کردی مغز میکروب به اندازه مغز شما کوچیکه؟!
همینگوی میگوید داستان را بنویسید، بعد تمام جملات زیبای آن را حذف کنید و ببینید آیا هنوز داستان بر پای خود استوار است یا نه. دیوید ممت از این تعبیر برای فیلم استفاده میکند و به جای "جملات زیبا" عبارت "زیبایی صحنه" را قرار میدهد.
اینکه زمان طولانی فیلم جدید نوری بیلگه جیلان رو نقطه ضعف اثر بدونی خیلی عجیبه. یا سینماش رو نشناختی یا کلا این سبک فیلم دوست نداری. کدوم فیلم جیلان زمان کوتاهی داشته؟ همچنان «درخت گلابی وحشی» رو از همه فیلمهاش بیشتر دوست دارم و با تایمش هم مشکلی ندارم.
سلین سانگ در past lives روایتگر هویت و عشق از دو نگاه متفاوت است. برای نورا پیدا کردن ههسونگ نه از جنس عشق دو انسان که از جنس یافتن هویتی فراموش شده و متعلق به گذشته است. چنانچه خودش میگوید دیگر حتی مادرش هم با نام کرهای صدایش نمیکند. گویی او به دنبال خودش میگردد. 1/
سونیا حداد در فیلم کوتاه "امتحان" به خوبی فضای پادگانی دبیرستانهای دولتی دخترانه را به تصویر کشیده. همان لحن ناظم، همان حس تحقیر، همان نگاههایی که همه ما را مجرم میدید.
#فیلم_کوتاه
(صمد)صمت در «درباره علفهای خشک» همانند سینان در «درخت گلابی وحشی» انسان تنهایی است که خود و دغدغههایش را همپای محیط و آدمهایی که با آنها در ارتباط است، نمیبیند. سینان میخواهد از روستا به هر جا که میشود بگریزد. صمت در گریز به روستا رسیده. روستایی با دو فصل که علفهایش پیش /۱
از ویژگیهای این سریال میتوان به قصه پر جزییات از پیچیدگی روابط میان زنان با خودشان، مردان، فرزندان و خیلی پررنگتر با همجنس خودشان اشاره کرد.
#biglittlelies
هر آنچه سینماست در این سریال یکجا جمع شده. از قاببندیهای سیاه و سفید که هر کدام قاب عکسی جذاب است تا روایت درست داستانی جنایی، ریتم درست فیلم برای همراهی مخاطب، بازی بسیار عالی بازیگران فیلم تا کارگردانی فوقالعاده استیون زایلیلان و البته فیلمبرداری هنرمندانه.
فیلم Nomadland درباره زندگی بی خانمانهای ساکن آمریکا است. اما نه فضاسازی چرک و کثیفی دارد و نه نقش اصلیاش فرن (با بازی فوقالعاده فرانسیس مکدورمند) بر سر کسی فریاد میزند و نه رفتار هیستریک انجام میدهد. (تصور کنید فیلمی با این موضوع را کارگردانی ایرانی بسازد)
1\
دوستان اهل سینما فیلمهای خوب زیادی اینجا معرفی کردند. من میخوام از چهار فیلم خوب ایرانی که امسال دیدم نام ببرم که هن��ز امیدوارم میکنند به سینمای ایران.
جنایت بیدقت_ شهرام مکری
قصیده گاو سفید_ بهتاش صناعیها و مریم مقدم
بوتاکس_ کاوه مظاهری
پوست_ برادران ارک
ویم وندرس درباره دیدن فیلم داستان توکیو (یاسوجیرو ازو) در نیویورک می گوید: با چشمانی اشک آلود از سینما بیرون آمدم. چند فیلم دیگر ازو را همان زمان دیدم... باور نمی کردم همچین چیزهایی می توانند وجود داشته باشند!
سانست بلوار ساختهی بیلی وایلدر داستان افول یک ستارهی سینمای صامت است که با نریشنی از شخصیت مردهی فیلم آغاز میشود. اریش فون اشتروهم در نقش خدمتکار در این فیلم بازی کرده و البته یکی جذابیتها حضور باستر کیتن فقید در نقشی کوتاه است.
جایی در سریال میرا به جاناتان میگوید که رابطه به جایی رسیده بوده که گاهی احساس میکرده نمیتونه نفس بکشه و آخرین بار نبض خودش رو چک کرده تا ببینه هنوز زندهست یا نه!
صحنههایی از سریال دقیقا همین کار را با مخاطب میکند. لحظههایی هست که فکر میکنید قلبتان مچاله شده!
هونگ سانگ سو خالق دنیای زنان تنها بر پرده سینما است. زنانی در جستجوی عشق یا فرار از آن.
"On the beach at night alone" با سیگار کشیدن یونگی در خلوتش در ارتفاع شروع میشود و با تنها قدم زدنش در ساحل پایان مییابد.
مرد مورد علاقه یونگی تا یک سوم انتهایی فیلم غایب است اما 1/
سال 1922 "لوئیس بونوئل"، "سالوادور دالی" و "فدریکو گارسیا لورکا" ساکن خوابگاهی دانشجویی در مادرید بودند. فیلم "little ashes" ساخته "پل موریسون" با الهام از دوستی آنها ساخته شده و بیشتر به رابطه همجنسگرایانه بین دالی و لورکا میپردازه. از این جمع سه نفره بونوئل راهی پاریس میشود
دوستم یک ماه مونده به عروسیش، نامزدیش رو بهم زده. دلیلش آشنایی با فرد دیگهای که متمولتر هست اعلام کرد و شوک آور اینکه دوستای دیگهام رفتارش رو تایید کردن. یعنی از ۱۵ نفر فقط دو نفر مخالف بودیم، که ما هم متهم به زندگی کردن در دنیای فانتزی شدیم.
فیلم
#the_lighthouse
علاوه بر بازی فوق العاده ویلم دفو، فضا سازی خوبی داره که یادآور
#psycho
هیچکاک است.اگرز از عروسک چوبی پری دریایی استفاده خوبی برای این فضا سازی کرده. به شخصه پایان پندی فیلم رو دوست ندارم، شاید اگر فیلم سکانس پایانی دیگری داشت بهتر در یادها می ماند.
از دیدن فیلم کوتاه "مدار بسته" مرتضی عباسیان لذت بردم. بیننده در مدت زمان کوتاه فیلم، چندین بار به اشتباه شخصیتها را قضاوت میکند و هر بار ورق برمیگردد تا در نمای آخر فیلمساز گره را باز میکند.