ماجرای به قدرت رسیدن استالین خیلی جالبه. استالین روسی نبود بلکه اهل گرجستان بود. روسی رو با لهجه حرف میزد. آدم ناطقی نبود و بلد نبود نطق کنه. این وقتی بیشتر به چشم میاد که کنار تئوریسینهای غولی مثل لنین، بوخارین، تروتسکی قرار میگرفت. همیشه در جلسههای حزب در دوره لنین
سال ۲۰۰۳ در یک عصر گرم تابستونی در آمریکا، مردی به اسم برایان ولز وارد یک بانک شد. ولز پیک پیتزایی بود؛ عصای کوتاهی در دست راست داشت و گردنبند کت و کلفتی به گردنش بود که به یه آویز بزرگ وصل میشد؛ این آویز زیر تیشرت سفید گل و گشادش پنهان شده بود.
در مسیر رسیدن به قلهی اورست، جنازههای زیادی دیده میشه که خیلی از اونها همونطوری دست نخورده باقی موندن. یکی از مشهورترین این جنازهها، جسدیه که بهش میگن Green Boots که از سال ۱۹۹۶ اون بالاست و کلا به یک اسپات در مسیر تبدیل میشه. مثلا بیسیم میزدن که: ما رسیدیم به Green Boots!
یک تکنیک برای یادگیری هرچیزی وجود داره که به تکنیک فاینمن معروف شده. از ریچارد فاینمن معروف، فیزیکدان و برنده جایزه نوبل، که از آدمای تاثیرگذار قرن بیستم بود. فاینمن میگه هر وقت تونستی پیچیدهترین کانسپتها رو برای یک بچه ۱۲ ساله توضیح بدی، اونوقت میشه گفت اون رو بلدی!
سال ۲۰۱۱ یک استاد دانشگاه خوشنام و باسواد، متخصص در فیزیک نظری و کیهان شناسی برای ۳۰ سال در دانشگاه کارولینای شمالی، شبی پس از کار و مشغله زیاد، لپ تاپش رو باز کرد و به یکی از این سایتهای دوست یابی مراجعه کرد. یه سه سالی بود از زنش جدا شده بود.
سال ۲۰۰۶ پلیسها رسیدن دم بانک Banco Río در بوینس آیرس آرژانتین و خوشحال شدن که دزدا هنوز داخل بانک هستن و نتونستن فرار کنن. این بانک دو در خروجی داشت و پس از گذشت نیم ساعت پلیسها این دو رو محاصره کردن و خیابونها رو بستن.
داستانای زیادی درباره اینکه چه کسی برای اولین بار تونسته وارد هرم خوفو بشه وجود داره. هرم خوفو بزرگترین هرم بین اهلام ثلاثهست و اینکه اولین نفر چطوری واردش شد و اون داخل چه چیزهایی دید ذهن انسانها رو قرنهاست که درگیر خودش کرده. اما واقعا چه کسی تونست در مخفی رو پیدا کنه؟
تقریبا فرار از کره شمالی غیرممکنه چون یا کشته میشی یا سر از اردوگاههای کار اجباری در میاری. اما زنی از اهالی کره تصمیمش رو گرفته بود. برای سالها رویای فرار رو در سر داشت و چیزی برای از دست دادن نداشت. اما نقشه اونطوری که میخواست پیش نرفت.
پیدا کردن لاشهی کشتی تایتانیک یک ماجرای بامزه داره. در واقع بقایای کشتی تایتانیک تا ۷۳ سال پس از غرق شدنش پیدا نشد و تو دوران جنگ سرد طی یک عملیات فوق محرمانه از سوی آمریکا تونستن پیداش کنن و ازش عکس و فیلم بگیرن. اما چرا این عملیات محرمانه و سری بود؟
دو هفته مونده به کریسمس سال ۱۹۷۴، بورلی اسمیت ۲۲ ساله که یک بچه ۱۰ ماهه داشت، شوهرش رو روانهی کارش کرد و رفت داخل نشست که کارت پستالهای کریسمس رو امضا کنه. اون شب آخرین شب زندگیش بود. یک شخصی داخل خونه شد و از پشت سر بهش شلیک کرد و زندگیش رو گرفت.
ویکتور بوت میگه به ۶ زبان تسلط کامل داره، به ۱۰ زبان میتونه وارد داد و ستد بشه و کلا به ۱۶ زبان میتونه متن بخونه. سال ۲۰۱۴ به خبرنگار نیویورکر گفت که داره فارسی یاد میگیره و عاشق شاهنامهست. اما این آدم کیه که بهش لقب «بازرگان مرگ» یا «مظهر شیطان» رو بهش دادن؟
سال ۲۰۱۹، یعنی همین پارسال، یکی از جذابترین فرارهای قرن ۲۱ توسط یک تیم زبدهی نظامی صورت گرفت که طی اون عملیات کارلوس غصن افسانهای رو از ژاپن به لبنان فراری دادن. فراری که کل رسانههای دنیا تیتر اولشون شد. اما کارلوس غصن کیه و چرا تو ایران کمتر شناخته شدهست؟
در روانشناسی اصطلاحی داریم به اسم «Deceiving down» یا فریب نزولی. به مواقعی اطلاق میشه که شخصی برای اینکه از گروه طرد نشه، بطور عمد عزت نفس و تواناییهای خودش رو میاره پایین تا همطراز دیگری یا بقیه بشه. اینطوری ماندگاریش بیشتر میشه هرچند که بهش آسیب میزنه.
روز ۴ ژانویه سال ۲۰۱۲ یکی از مرموزترین پازلهای تاریخ اینترنت روی سایت 4chan و Reddit پست شد. کاربر ناشناس بود و با اسم مستعار ۳۳۰۱ این پازل رو پست کرده بود. این عکسی که در توییت بعد میبینید همون پازل بود و کاربر ناشناس درخواستش این بود که پیغام مخفی این عکس رو کشف کنین.
در دهه ۳۰ میلادی و در دوره وحشت استالینی که به اسم Greate purge معروف شده، سربازان استالین در یک دهکده دو برادر رو کنار هم به زانو در میارن. به یکیشون شلیک میکنن و میکشنش، ولی برادرش زنده میمونه. چند روز بعد دست زنش و دو تا بچهش رو میگیره و فرار میکنه به سیبری.
روز ششم سپتامبر سال ۱۹۷۶، تو دوران جنگ سرد، هواپیمای بزرگی تو آسمون ژاپن مشاهده شد. یه پرندهی خاکستری خیلی بزرگی بود که معلوم بود دنبال باند میگرده که فرود بیاد. هواپیما، غریبه و ناشناس بود و نه ژاپنیها و نه غربیها تابحال همچین پرندهای ندیده بودن. یک جواهر بود. (۱/۳۲)
سال ۱۹۸۶ بود که در لس آنجلس، مردی به اسم جان ساعت شش بعد از ظهر پس از بازگشت به خانه از سر کار متوجه شد که انگار اتفاقی رخ داده. درب خونه و گاراژ باز بود و ماشین دو درب BMWای که براش زنش خریده بود غیبش زده بود. سه ماه از ازدواجشون گذشته بود و زنش هیچوقت بدون اطلاع جایی نمیرفت.
فرمانده ژاپنیها به هیرو اونودا گفته بود:«جنگ شاید سه سال طول بکشه، یا پنج ساله. ولی هرچقدر طول بکشه در آخر ما میایم دنبالت. در موقعیتت بمون و تا آخر بجنگ». اونودا گفت چشم، جنگ همون سال تموم شد ولی اونودا ۳۰ سال تو پستش موند با این فکر که جنگ تموم نشده.
«شما با خط Apology تماس گرفتهاید. این خط وابسته به پلیس یا هیچ سازمان دیگری نیست. این خط برای بیان کارهای اشتباهی است که در حق دیگران انجام دادهاید و حستان در قبال این اعمال. صدای شما ضبط و برای بقیه پخش میشود. لطفا اسمی از خود نبرید یا از اسم مستعار استفاده کنید.»
سال ۱۹۹۴ سه غارشناس به رهبری ژان ماری شوه در جنوب شرقی فرانسه در دل طبیعت دنبال کشف غار بودن. یکی از ابزارهای سنتی کشف غار اینه که شکاف سنگها رو لمس میکنن و دقت میکنن ببینن کجا از شکافها هوا میاد بیرون. هوایی که از شکافی بیرون میاد نشون از جریان هوای پشت سنگها میده.
روز هفتم دسامبر سال ۱۹۹۲ روزی بود که خیلی از جنگها تموم شده بود؛ ویتنام، کره، جنگ خلیج فارس. دورهی جنگ سرد هم تموم شده بود. دنیا تقریبا داشت روی آرامش رو بالاخره میدید. توی این آرامش دنیا، انگار یک صدا از اعماق اقیانوس آرام تازه داشت به گوش بشر میرسید.
ساعت نه و نیم یک شبی در ژانویه یک پیرمرد ۷۱ ساله ویتنامی در کالیفرنیا دم در ساختمونی توقف میکنه و منتظر مسافراش میشه که زنگ زده بودن قبلا و تاکسی خواسته بودن. پیرمرده از دور نگاه کرد دید سه نفر با لباس کم در اون شب سرد اومدن که سوار ماشین بشن.
جوزه تارتینی، آهنگساز معروف قرن هجدهم ایتالیایی، یه روز به دوستش گفت یه خوابی دیدم. خواب دیدم شیطان اومده پهلوم و میگه اومدم که نوکریت رو بکنم. تو خواب ویولون رو دستم گرفتم و کمی نواختم، بعدش ویولون رو دادم دست شیطان و گفتم حالا تو بنواز.
به دلایل متعددی، زندگی آخرین نسل نئاندرتالها هنوز یک رازه. اگه برگردیم عقب، یعنی حدود چهل هزار سال پیش تو اروپا، میبینیم که ما تنها گونهی زندهی انسان نبودیم، بلکه حداقل سه گونهی دیگه هم وجود داشتن. و از بین این سه گونه، اسم نئاندرتالها بیشتر برای ما آشنایی داره.
فارست فن Forrest Fenn یک خلبان دارنده مدال نقرهی آمریکایی بود که همین شهریور امسال در ۹۰ سالگی فوت کرد. فارست کمی بیش از یک دهه پیش یه چند خط شعر منتشر کرد که نقشه گنج بود و تقریبا در یک دهه گذشته حدود نیم میلیون آمریکایی مشغول رمزگشایی این شعرش بودن.
در اکتبر سال 1347 میلادی، چند کشتی بازرگانی به لنگرگاه مسینا در سیسیل ایتالیا رسیدند که همهی نفراتشون یا مرده بودن یا داشتن جون میدادن. اونها با خودشون مرضی رو آورده بودن که به زودی کل اروپا رو گرفت و تقریبا در عرض سه سال یک سوم کره زمین رو از بین برد.
سال ۱۹۵۰ چند مرد روستایی در اطراف شهر سیلکبورگ دانمارک جسدی رو در یک زمین باتلاقی پیدا کردن که ظاهر عجیبی داشت. اینا هنگام کندن زمین با این برخورد کرده بودن و ابتدا فکر میکردن یک جسد تازهست و چون یه طناب به گردنش بود، فکر کردن پای قتل در میونه. اما ماجراش خیلی عجیبتر بود.
سال، سال ۱۹۴۸ هست. ماه نوامبر. کشور استرالیا. ساعت هفت بعد از ظهر یک آقا و خانمی میرن سمت ساحل سومرتون Somerton در آدلید استرالیا. چشم که میچرخونن میبینن یک مرد خوشتیپ با کت و شلوار شیک، کفش براق، کراوات و موی سر شانه زده، تکیه داده به دیوار ساحل.
داستایفسکی یه معشوقه داشت که تاثیر زیادی تو افکار و آثارش درباره عشق و نفرت داشت. هم بود، هم نبود. هم ابراز عشق میکرد، هم بیمحلی. تا حد جنون فیودور رو دیوانه میکرد ولی تشنه از لب چشمه برش میگردوند. اوج این قضیه جایی بود که روزی در هتلی در بادن اتریش با هم اتاق گرفتن.
استالین چند سال پایانی عمرش رو میگن تنهایی براش قابل تحمل نبود و خیلی زود افسرده میشد و به همین خاطر اغلب چند نفر از اعضای حلقهی درونی حزب رو احضار میکرد تا سر میز غذا بهش ملحق بشن و با هم غذا بخورن یا اینکه باهاش فیلم ببینن. اغلب وقتش رو هم تو ویلاش در حومهی مسکو سپری میکرد.
یاکوزا اسم یک باند تبهکاری بدنام سازمان یافته تو ژاپنه که در بافت اجتماعی این کشور تنیده شدن. ساختار یاکوزا چند وجهیه و نمیشه تعریف سر راست و دقیقی ازش داد چون درسته که جنایتکارن ولی ریشه در فرهنگ ژاپن دارن و در خیلی از مناطق ژاپن بهشون احترام هم میذارن.
همه چیز از خراب شدن یک پرینتر شروع شد. اتفاقی که شاید برای همه پیش بیاد و معمولا با چند تا ضربه دست درستش میکنیم. اما این پرینتر فرق میکرد. این دستگاه در طبقه دهم بانک مرکزی بنگلادش قرار داشت و کارش چاپ کردن تراکنشهای چند میلیون دلاری بود.
نوامبر ۲۰۱۶، مردی تایوانی به اسم چای جنگ ژی، تو دوربینهای فرودگاه میانمار دیده شد که خیلی مضطرب و دستپاچه قصد سفر به تایوان رو داره. پلیسهای فرودگاه جلوش رو گرفتن و ازش پرس و جو کردن. متوجه شدن ۸۰ گرم کتامین به هر دو سمت رونش چسپیده و میخواسته از کشور خارجش کنه.
بقایای این زن نئاندرتال در غاری در کردستان عراق پیدا شده که حدود ۲ ساعت با مرز ایران فاصله داره. این استخوانها سال ۲۰۱۸ پیدا شدن و قدمتش به ۷۵ هزار سال پیش برمیگرده. اینجا به چند نکته درباره این استخوانها اشاره میکنم.
هفتههای آخر دولت ترامپ، یکی از مقامات ارشد دولت از کاخ سفید میاد بیرون بره سمت ماشینش، در محوطه اداری، هنگام قدم زدن، کم کم دید کلهش داره سوت میکشه. بدنش احساس کرختی شدید کرد و زانوهاش خالی شد. فشار شدیدی مثل موج به مغزش وارد شد. زانو زد و افتاد رو زمین.
اون شبی که تایتانیک غرق شد، یکی از مسافرانش «جان جیکوب آستور» بود. پولدارترین مرد روی تایتانیک و یکی از ثروتمندترین آدمهای تاریخ بود که از قضا شوق زیادی برای سوار شدن بر مجللترین کشتی تاریخ رو داشت و از اولینهایی بود که بلیتهاش رو تهیه کرد.
میگن اگر راسپوتین نبود، لنینی هم سر کار نمیومد و اگر لنین نبود، کمونیسمی هم وجود نداشت. از زندگی و افسانهی راسپوتین تابحال صدها نمایشنامه ساختن، صدها ترانه خونده شده و چندین فیلم و سریال ازش دراومده. اما این واعظ دیوانه کی بود که انقدر معروف شد؟
برایان ریگان بیماری خوانشپریشی یا dyslexia داشت. یعنی مشکل داشت در خوندن و نوشتن. همیشه غلط غلوط مینوشت یا سخت درسی رو حفظ میکرد. بخاطر همین خیلی مسخرهش میکردن تو مدرسه. اما وقتی بزرگ شد، فکر کرد که کسی بخاطر این بیماریش بهش مشکوک نمیشه اگه اطلاعات فوق سری آمریکا رو بدزده.
جوردن پیترسون میگه کسی نمیتونه بدون روتین زندگی سالمی داشته باشه. میگه اگه توی زندگیتون روتین ندارین، حتما باید یکی برای خودتون بسازین. شما بدون روتین نمیتونین از نظر ذهنی سالم بمونین. این کار بخصوص برای انسانی که افسرده و مضطربه میتونه کمک کننده باشه. (۱/۹)
میگن به صدام حسین قبل از اعدام برای آخرین وعده غذایی پیشنهاد مرغ سرخ شده کردن. ظاهرا این غذا رو همراه با برنج دوست داشت. صدام نپذیرفت. یک رسمی هست بین بسیاری از کشورهای دنیا که به زندانی محکوم به اعدام پیشنهاد میکنن که آخرین غذاش رو خودش انتخاب کنه.
تو تاریکی شب پلیس در یک محوطهی جنگلی به یک کیوسک تلفن رسید، یه جعبه با یه آهنربای الکتریکی دیدن کنار کیوسک. فونکه به پلیس گفته بود پول رو بزارین تو جعبه و با آهنربا وصل کنین به قطار راستاک به برلین. پلیس انجام داد اما فونکه هرچی دکمهی deactivate رو زد جعبه از قطار جدا نشد.
سال ۱۹۱۸، جایزه نوبل شیمی رو دادن به یک دانشمند آلمانی به نام فریتز هابر برای اختراعی که تاثیر زیادی بر بشریت گذاشت. اما این جایزه جنجالبرانگیز هم بود. کشف و اختراعی که به اسم هابر ثبت شده بود، برای میلیاردها نفر زندگیبخش بود ولی میلیونها نفر رو به کشتن داد.
شاتل فضایی کلمبیا اولین فضاپیمایی بود که در سال 1981 وارد جو زمین شد. این شاتل 27 عملیات مهم رو برای ناسا انجام داد تا اینکه سال 2003، برای 28مین عملیات زمین رو ترک کرد. اما از همون شروع لانچ، یک اتفاق غیر منتظره رخ داد.
جان چو John Chau میخواست وارد جزیرهای بشه که برای قرنها دست نخورده باقی مونده بود. جزیرهای مرموز و خطرناک که کسی ازش زنده بیرون نمیومد و دولت هند هم ورود به اون رو ممنوع کرده بود. جان بهش میگفت «آخرین سنگر شیطان» و میخواست بختش رو امتحان کنه.
در دوره ریگان، سال ۱۹۸۵، نصف شبی تلفن مامور ویژهی افبیآی به اسم مایکل راچفورد زنگ خورد. مدیر بالا دستیش بود. بهش گفت: یه هواپیما داره میاد، یک پناهنده تراز بالا از شوروی. روز قبلش، این مقام تراز بالای کاگب در رم ایتالیا به سفارت آمریکا پناهنده شده بود.
مردی متاهل رابطهش با زنش سرده و اوضاع مابینشون چندان خوب نیست. همزمان یک معشوقه هم داره که با اون خوشحاله. تو ذهنش همیشه آرزو میکنه کاش زنش میرفت یا میمرد یا جدا میشد که بتونه به خوبی و خوشی با اون معشوقهش زندگی کنه. یه روزی اون اتفاق پیش میاد و زن از پیشش میره و جدا میشه اما
در دوران جنگ سرد، شوروی قدرت بلامنازع شطرنج بود، تا اینکه بابی فیشر آمریکایی، در مسابقه قرن، شوروی رو شکست داشت. این مسابقه حیثیتی بود و تقابل میان شرق و غرب محسوب میشد. اما بابی فیشر بعدها مغضوب آمریکا واقع و کاملا بایکوت شد.
والدین سختگیر بچههای کمالگرا بار میارن. این کمالگرایی باعث هزار جور آسیب روحی میشه. بچههایی تربیت میکنن که نه میتونن حرف بزنن، نه نظرشون رو بگن، نه بدون ترس کاری رو شروع کنن. ترس از قضاوت شدن و شکست روحشون رو میخوره.
در دوره استالین، سه تا کمونیست رو بازداشت میکنن که بفرستن اردوگاههای کار اجباری. این سه نفر رو میندازن تو یک سلول. اولی از دومی میپرسه جرمت چی بود؟ میگه والا من علیه کارل رادک حرف زدم؛ بازداشت شدم. دومی از اولی میپرسه خودت رو چرا گرفتن؟ میگه من برعکس تو، از کارل رادک حمایت کردم
منطقهای به نام مثلث برمودا وجود نداره و هیچوقت هم نداشته. ما اینطوری یاد گرفتیم که مثلث برمودا به همراه دریای شیطان در ژاپن، از خطرناکترین مناطق دنیا هستن در حالی همه چیز زیر سر یه نویسندهست که چند دهه پیش یه کتاب تخیلی و عجیب نوشت که براتون شرح میدم.
روز سردی در سیام دسامبر سال ۱۹۱۶، گروهی از اشراف روسی در کاخ یکی از ثروتمندترین مردان روسیه به نام شاهزاده فلیکس یوسوپوف، تو سن پطرزبورگ، راسپوتین رو به قتل رسوندن. چند روز بعدش، جسد بیجان راسپوتین تو رودخانهی نوا در سن پطرزبورگ کشف شد.
سالها پیش صدام حسین یک مهندس کانادایی رو که آدم مبتکری تو طراحیهای نظامی بود و قصد طراحی یک ابراسلحه یا Super Gun رو داشت، استخدام کرد تا این اسلحه رو تو خاک عراق بسازه اما قبل از تکمیل این پروژه، روزی وارد آپارتمانش شدن و از پشت سه گلوله به سرش شلیک کردن و در جا کشتتش.
کیارستمی در مصاحبهای میگه «هیچ چیز بدی نیست که تو داشته باشی و دیگران بدترش رو نداشته باشن. هیچ چیزی. مطمئن باش». احساسات مشابهی رو همهی ما تجربه میکنیم.
در یک شنبهی سرد و بارونی در لندن، سال ۱۹۸۸، یک ون پر از مامور دم آپارتمان اروین ون هارلم توقف کرد. اروین ۴۴ ساله به ظاهر کارش دلالی آثار هنری بود. مدتها بود که اروین رو زیر نظر داشتن و پس از اطمینان از اینکه اروین جاسوس شورویه، عملیات بازداشتش کلید خورد.
سال ۲۰۱۷ خبری منتشر شد که خیلیها رو متحیر کرد. دانشمندان رصدخانهای در هاوایی اعلام کردن که تونستن یک شیء غیرمعمولِ در حال گذر از منظومهی شمسی رو شناسایی کنن - این اولین کشف بشر از این نوع بود. اسمش رو گذاشتن Oumuamua. اما این شیء چی بود؟
استالین زمانی بقدری ترسناک بود که وقتی صحبت میکرد تا ۱۰ دقیقه براش کف میزدن. انقدر کف میزدن که خیلی از افراد پیر حاضر در سالن بیهوش میشدن و کسی جرات نمیکرد اولین نفری باشه که کف زدن رو متوقف میکنه.
فضانوردی به نام سرگی کریکالف داریم که بهش میگن آخرین مرد شوروی. این مدتی قبل از فروپاشی شوروی برای یک عملیات فضایی وارد ایستگاه فضایی Mir شد و وقتی برگشت زمین دیگه خبری از شوروی نبود. اما طی این مدت، تنهایی تو مدار زمین داشت میچرخید و اونجا گیر افتاده بود.
گونهای از غزال شاخچنگالی در مونتانای آمریکا زندگی میکنه که هنگام فرار تا ۱۰۵ کیلومتر در ساعت سرعت دارن. اما هیچ حیوانی نمیتونه اونا رو بگیره. نه خرس نه کایوت و نه گرگ. پس چرا این حیوان انقدر سرعت داره؟ یکی از تکاملدانهای معروف اومده به خیلی از این سوالات پاسخ داده.
نقل قولی از محمد علی به جا مونده که میگه:«از تک تک دقایق تمرین متنفر بودم، اما میگفتم جا نزن، الان رنج بکش و بقیه عمرت رو به عنوان یک قهرمان زندگی کن». آدمایی که اونا رو موفق میدونیم همه در یک چیز مشترکن: اونا دیسیپلین دارن.
چهارم اکتبر سال ۱۹۸۲. مکانمون صحرای بلک راکه تو ۲۰۰ مایلی شمال نواداست. یک تاجر انگلیسی به نام ریچارد نوبل سوار بر خودرویی بود به نام Thrust2 که رولز رویس اون رو ساخته بود و موتورش موتور جت بود. اون روز آقای نوبل رکود سریعترین رانندگی تاریخ رو مال خودش کرد.
در ژانویهی سال ۲۰۱۳، الیزا لم کانادایی که ۲۱ سال داشت، از قطار سن دیگو در کالیفرنیا پیاده شد. وسایلش رو جمع کرد و رفت سمت هتل Cecil که شب رو اونجا بمونه. چهار شب بعد الیزا تو هتل غیب شد و فیلمی ازش دراومد که در اینترنت وایرال شد و همه رو وحشت زده کرد.
سرگذشت روسیه روایت چشمگیریه از رویدادها. الان اگر نگاه کنیم یک خط مستقیم میبینیم ولی فراز و فرودهاش هرکدوم یک کتابخانه تفسیر و تحلیل داره. خود دوره وحشت استالینی یک تاریخ عبرت هست از یکهتازی مشت آهنین و تراژدی مردم.
این پرونده خیلی مفصله. برایان ولز خودش پاش چند جا گیر بوده و در سرقت دست داشت فقط کلاه سرش گذاشتن. آدمای دیگری درگیر بودن و کلا پروندهی پیچیدهایه. برای جزئیات بیشتر و دیدن تصاویر واقعی مستند Evil Genius از نتفلیکس رو ببینید. من ندیدمش.
تریلرش:
تقریبا اواسط جنگ جهانی دوم، سال 1943، که آلمان تقریبا کل اروپا رو گرفته بود ولی نیروهای متفقین (آمریکا، شوروی، انگلیس و ...) کم کم داشتن ابتکار عمل رو برای دفع هیتلر دست میگرفتن، در ساحل Huelva در جنوب غربی اسپانیا یک ماهیگر دید یک جسد روی آب شناوره.
این نقطه روی نقشه یه جزیرهایه به نام Tristan da Cunha که ۲۵۰ نفر توش زندگی میکنن و بهش میگن دورترین نقطهی مسکونی جهان. این جزیره از مستعمرات انگلیسه. کد پستی انگلیس دارن ولی باند فرودگاه ندارن و اگه کسی بخواد بره اونجا باید از قایق استفاده کنه.
گرِگ فلنیکن (Greg Fleniken) در اتاق 348 هتلی در تگزاس اقامت داشت. رو تختش لم داده بود به دو تا بالش و مشغول مطالعه روزنامه بود در حالی که تلویزیون هم روشن بود. ناگهان، از درون ترکید. یک ضربهی مهلک از ناکجاآباد بهش خورد. کشان کشان خودش رو رسوند جلو در اتاق، و سپس خورد زمین.
فنلاند یکی از کشورهاییه که همیشه با روسیه سر جنگ داشته و برای حفظ استقلال و هویت خودش هزاران کشته داده. یکی از این جنگها که در تاریخ به اسم «جنگ زمستان» معروفه، شرح ایستادگی و مقاومت فنلاندیها در مقابل استالینه که فنلاندیها ازش به عنوان افتخار یاد میکنن.
در نیویورک مردی دنبال همخونه بود. خونهی یک خوابهای داشت که برای دو نفر کوچیک بود اما برای پرداخت قبضها و رسیدگی به دو تا گربهش نیاز به پول داشت. خونه در طبقهی چهارم یک ساختمون قدیمی بود. آدمایی اومدن و نپسندیدن تا اینکه روزی مرد میانسالی اومد زنگ خونه رو برای بازدید زد.
عقب مینشست. آدم به شدت عملگرایی بود ولی از نظر تئوری ضعیف و برای همینم بود که سالها بوخارین رو کنار خودش نگه داشت و بطور غیر مستقیم ازش یاد میگرفت. در دوره رهبری لنین چندین بار شبانه جان لنین رو نجات داد. در دوره تزار چندین بار تبعید شد و هر بار از تبعید فرار کرد.
دیروز یکی از اطرافیان بیقراری میکرد و میخواست از سقف بالا بره. پرسیدیم جریان چیه گفت دو تا از این قرصای کافئین خوردم. هر قرص حاوی ۲۰۰ میلیگرم کافئينه. ظاهرا تو داروخونهها میفروشن.
برخی از گیاهخواران اغلب به اشتباه استدلال میکنن که انسان گیاهخوار بوده و نباید گوشت بخوره. بعضی کلا منکر تاثیر گوشت در تکامل بشر هستن و بعضی دیگه دغدغهی حقوق حیوانات رو دارن. اما مهمه بدونیم گونهی همو ساپینس اگر گوشت نمیخورد، شاید به اینجا نمیرسید.
این خرس به نام خرس تدی یا Teddy Bear معروفه و همه جای دنیا به همین اسم میشناسنش. این اسم رو از روی تئودور روزولت برداشتن. ماجراشم برمیگرده به یکی از سفرهای تفریحی روزولت تو خود آمریکا که رفته بود برای شکار خرس ولی اون روز اتفاقی رخ داد که باعث شد این اسم موندگار بشه.
کریس اسمیت Chris Smith یک کارآفرین در سیلیکون ولی بود که پس از فروش شرکتش، به قیمت یک میلیون دلار، یه ایمیل به خانوادهش زد و گفت آقا ما رفتیم دور دنیا بچرخیم. اینم عکس دوست دخترمه که از مدلهای پلی بوی هم هست.
واسیلی آرخیپوف Vasily Arkhipov یکی از نظامیان شوروی بود که در دوران بحران هستهای کوبا با فشار «ندادن» یک دکمه دنیا رو از نابودی هستهای نجات داد. مشاور جان اف کندی بعدها گفت که اون حادثه خطرناکترین لحظهی جنگ سرد نبود، بلکه خطرناکترین حادثه در تاریخ بشریت بود.
پیدا کردن سرچشمهی رود نیل قرنهاست ذهن بشر رو به خودش مشغول کرده و همچنان مثل یک راز باقی مونده. طولانیترین رود جهانه و از یازده کشور عبور میکنه. آدمای زیادی در جستجو برای پیدا کردن این معما کشته و زخمی شدن. یکی از کاوشگرها، ریچارد فرانسیس برتون بود. (۱/۳۳)
چون دبیر کل درب ورودی به حزب بود و هرکسی میخواست با بقیه اعضای بلندپایه حزب دیدار کنه، باید از طریق دفتر دبیر کل وارد میشد، استالین به مرور کنترل کرد و بنا به میل خودش آدمها رو گلچین میکرد. این چیزها از چشم لنین و بقیه دور موند. کار به اونجایی رسید که استالین
قانون پارکینسون (Parkinson's law) میگه: 《هر کار به اندازه زمانی که برای آن تخصیص داده شده طول میکشد》. یعنی اگه یک هفته بهت وقت بدن مقالهای رو بنویسی، نوشتن اون مقاله یک هفته طول میکشه. اگه یک ماه بهت وقت بدن برای همون مقاله، نوشتنش یک ماه میبره.
نه لنین و نه اطرافیانش متوجه نشدن که چه خطایی کردن در این انتصاب. استالین که آدم باهوشی بود از همین سمت پایین شروع کرد به انتصاب کردن آدمهای خودش در سراسر شوری. بدون اینکه لنین و اطرافیانش بدونن. در هر استان و هر ناحیهای آدمهای خودش رو سر کار گذاشت.
این ماجرا کلا درباره این نکته بود که چرا عبارتی به اسم دبیر کل روی احزاب کمونیستی موند. از زمان استالین به بعد کل رهبران حزب پوزیشن دبیر کل general secretary رو داشتن. و استالین اون پست دم دستی رو به یک پست رهبری ارتقا داد.
از آدم خوشبخت، انسان بزرگ و تاثیرگذار در نمیاد. آدم خوشبخت مشغول تفریحه و زندگیش با یک نوسان کوچیک در حال سپری شدنه. کشمکش درونی نداره و چالشی پیش پاش نیست که بخواد حلش کنه. نیازی هم نمیبینه خودش رو به آب و آتیش بزنه. برای چی؟ وقتی همه چی برات مهیاست.
از زمانهای دور، از مصر باستان گرفته تا آزمایشگاههای پروژهی منهتن و حتی تو غارهای عمیق افغانستان، بشر مدتهاست که دنبال یه مادهی اسرارآمیز میگرده: جیوهی قرمز. اما حقیقت این مادهی اسرار آمیز عجیبتر از داستانهاییه که دربارهش گفته میشه.
اگر شما رهبر مستقیم و غیر مستقیم یک سوم کره زمین باشید، مضحکترین کاری که انجام میدید چه کاری میتونه باشه؟ میخاییل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، توی تبلیغ یک پیتزافروشی نقش ایفا کرد که به گفتهی مجلهی تایم یکی از شرمآورترین تبلغیات از سوی افراد مشهور است.
خالد بن سعود بین سرمایه گذارانی که تو یک اتاق نشسته بودن همیشه صداش میومد که با بیل گیتس صحبت میکرد، یا با اوباما یا با بیل کلینتون. یا داد میزد سر منشیش که آقا من نمیخوام برم پیش ترامپ. دعوتنامههای ترامپ رو محترمانه رد کن. نمیرم اونجا.
کانالهای متعددی ساخت در مسکو و در دیگر شهرها و آدمهای خودش رو سرکار گذاشت. از هر کسی خوشش نمیومد نمیذاشت نزدیک به لنین بشه و اون کینهی همیشگی که از سواد لنین و دیگر اعضا و پست محقری که بهش داده بودن رو کم کم داشت بارور میکرد.
پستی برای استالین نموند چون همیشه یک چماق به دست بود. ازونجاییکه لنین ازش خوشش میومد گفت تو بیا بشو دبیر کل حزب. یعنی پایینترین پستی که میتونست یه آدم بگیره. دبیر کل کارش این بود که رویدادها، مصاحبهها، گردهماییها و رتق و فتق امور رو سازماندهی میکرد.
کل اعضای حزب اصلی لنین رو یکی پس از دیگری از میان برداشت. و فقط خودش موند و یک تیم جدید از صدر تا ذیل که همگی مطیع و حرف گوش کن استالین بودن. بالاخره اون کینهای که از این اعضا داشت رو یکی یکی سرشون خالی کرد و استالین بعدها شد رهبر تقریبا نصف کره زمین.
صد سال و چند ماه از مومیایی شدن جسد ولادیمیر لنین میگذره. ولادیمیر لنین، اولین رهبر اتحاد جماهیر شوروی از زمان مرگش تو سال ۱۹۲۴ تا امروز توی تابوتی باز در مرکز مسکو خوابیده. انگار لنین هنوز توی تابوت بازش منتظر دفن شدنه و یه حضور شبحوار و مبهمی پیدا کرده.
لنین ژانویه ۱۹۲۴ براثر یه سکته دیگه مرد. استالین در یک نمایش جذاب رفت زیر تابوت لنین رو گرفت. حتی تروتسکی که در یک شهر دیگه بود اون موقع، از مرگ لنین خبردار نشد و میگن استالین از عمد بهش خبرنداده که تو عکسها و تو مراسم نباشه. خودش صف اول تشییع جنازه لنین بود.
سال ۱۹۲۲ لنین سکته کرد. تقریبا فلج شد. کار مدیریت رفت و آمد به بستر لنین رو استالین به عهده گرفت. خیلی تیزهوشانه مدیریت کرد که نامهای از لنین به بیرون درز نکنه و اینکه از بیرون هم خبری وارد خانهی لنین نشه. حتی اعضای اصلی پولیتبرو هم نمیتونستن به راحتی با لنین رود رو بشن.
داستایفسکی یک جوان عاصی و منزوی بود که عقل معاش نداشت. وقتی پدرش او و برادرش رو به پطرزبورگ فرستاد، ماهیانه یک مقرری براش میفرستاد که به گفتهی خود فیودور، یک چایی خریدن اضافی محسوب میشد. وقتی پدرش کشته شد، دامادشون مایملک پدری رو فروخت و سهم فیودور رو کامل پرداخت کرد.
فاینمن میگه اغلب آدمها پشت کلمات پیچیده و تخصصی پنهان میشن تا کمبود دانش خودشون رو پنهان کنن. هر وقت کسی با کلمات پیچیده داشت چیزی رو توضیح میداد که به نظر گنگ و نامفهوم میومد، ازش بخواید تا به زبون خیلی ساده توضیح بده، اگر نتونست پس چیزی بلد نیست.
وقتی آمریکا به عراق حمله کرد، علا علاوی فقط ۱۳ سال داشت و در حومهی بغداد زندگی میکرد. این بچه آدم تیزهوشی بود و هوش بالایی در یادگیری داشت. عموش پیشنهاد کرده بود که یه زبان خارجی یاد بگیره و همین هم باعث شد سالها بعد مسیر زندگیش بالکل عوض بشه.