@kamran5998
@ti_369_
چیزکی از او در او بود و نبود گفتم این زن اوست؟یعنی آن پری ست ؟
هر دو تن دزدیده و حیران نگاه سوی هم کردیم
و حیرانتر شدیم
هر دو شاید با گذشت سال ها در کف باد خزان
پر پر شدیم
تو خیابون مورد علاقم قدم زدم ، اسپرسوم رو خوردم ، رفتم پیش مامانبزرگم و باهاش حرف زدم و به گل هاش آب دادم
حالا حالم خوبه
بازی زندگی رو روی پوستم حس می کنم
@bayoasli
چاله بکن عمودی دفن کن ناخن هایش و دندون هاش و انگشت هاشم اسیدی کن
بعد که دفن کردی یه حیوون روش دفن کن پلیس که اونجا رو بکنه اگه به جنازه حیوون بخوره دیگه نمیکنه
البته می تونی بسوزونیش بعد هم یه جا مثل مرداب غرقش کنی
شهر ساکته و فرهاد تو گوش من داره از جمعه می خونه . شهر ساخته و من به فکر جوونایی هستم که شاید امشب آخرین شبیه که تو خونشونن
شهر ساکته ولی بوی خون میاد
#مهسا_امینی
قهر کردم نشستم پشت در اتاقم آجیم اومده با گریه برام نامه نوشته که لطفا بیا بیرون بعد هم برام شکلات اورد
درسته تو روز اذیتم می کنه اما یه قسمت بزرگی از قلبم رو در اختیار داره