مَت مَت فرفری
@Ferferi198665
Followers
869
Following
614
Media
53
Statuses
10,745
بر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهد /از خدا جز می و معشوق تمنا نکنی
Joined April 2023
Don't wanna be here?
Send us removal request.
Explore trending content on Musk Viewer
#خلصوا_صفقات_الهلال1
• 1139791 Tweets
Brazil
• 610085 Tweets
Elon Musk
• 581180 Tweets
Alexandre de Moraes
• 435119 Tweets
ラピュタ
• 418393 Tweets
Atatürk
• 410706 Tweets
Johnny
• 246468 Tweets
Gaudreau
• 179388 Tweets
Xandão
• 132149 Tweets
Sterling
• 122453 Tweets
olivia
• 120452 Tweets
Napoli
• 110947 Tweets
Bluesky
• 84763 Tweets
Lyon
• 67813 Tweets
Adeus Twitter
• 64631 Tweets
Labor Day
• 57186 Tweets
كاس العالم
• 52398 Tweets
Arteta
• 40473 Tweets
Nelson
• 38023 Tweets
#قفلوا_احتياجات_النصر
• 38007 Tweets
Javier Acosta
• 30221 Tweets
Strasbourg
• 26687 Tweets
Tadic
• 23327 Tweets
Scott McTominay
• 23239 Tweets
Multa de 50
• 22338 Tweets
Dzeko
• 19063 Tweets
#FBvALY
• 17848 Tweets
Lolla
• 16893 Tweets
Derrubaram o X
• 15492 Tweets
Kenya Power
• 14421 Tweets
Fatih Tekke
• 11568 Tweets
Alanya
• 10849 Tweets
VPNs
• 10351 Tweets
کلاس دوم راهنمایی بودم ،یادمه برا بسیج اومدن ثبت نام کنن،معلم پرورشی جدید تا اسم و فامیل من رو دید گفت تو با فلانی چه نسبتی داری؟(عمه م رو میگفت که توی روستا زندگی میکرد و ازون بسیجیهای فعال بود )گفتم من برادرزاده ش هستم.چیزی نگفت،زنگ تفریح من رو کشید کنار و به من گفت تو ۱
179
50
4K
در واقع قرار بود من اوایل خرداد به دنیا بیام ولی خب عجله داشتم،۳۰ فروردین ۶۵ ساعت پنج و نیم صبح دنیا اومدم، دکتر به مامانم گفت بهش دل نبند این نهایت یک هفته زنده س،مامان بابام منو بوسیدن و گذاشتن تو دستگاه و به توصیه دکتر رفتن خونه چون بودنشون بالا سرم اوضاع رو تغییر نمیداد ۱
202
10
3K
قدرت ماندنی نیست ،میز و صندلی قدرت به کسی وفا نمیکند،روی صحبتم با جلیلی و پزشکیان هست و یاد شعر زیبایی افتادم که میگفت
این عمر نخواهم که به روزی بند است
این جامه نخواهم که به دوزی بند است
آدم که به ثقل معده ای میمیرد..
ریدم به حیاتی که به گوزی بند است
تامام
خالاص
66
11
2K
پای تلفن به تته پته افتاده بود بابا گوشی رو قطع کرد روش و اونجا بود فهمیدم چرا بابا با اون عمه سالهاست میونه ی خوبی نداره،قول دادم فردا انصرافم رو اعلام کنم،رفتم و انصراف دادم و تبدیل شدم به یه دانش آموز معمولی،اینا رو گفتم که بگم بعنوان کسی که طعم قدرت رو چشیده میگم۱۰
6
3
2K
من دقیقا مثل گوژپشت نتردام با استقامت وصف نشدنی،همینطور که چادر به پر و پاچه م میپیچید به راهم ادامه میدادم ،یکی دوبار تا مرز افتادن پیش رفتم اما خب اتفاقی نیوفتاد،توی مسیر به هیچ موجودی نگاه نمیکردم مبادا اسیر گناه بشم ،چون یک بسیجی مسئول بودم و باید حواسم خیلی به خودم می بود۳
1
1
2K
مسئول بسیج دانش آموزی مدرسه باش،منم ازینکه اولین بار بود پست حساسی گرفته بودم فردای اون روز چادر مامانم رو که باهاش تا سرکوچه میومد که من و داداشم رو از کوچه جمع کنه،کش رفتم و باهاش رفتم مدرسه،از افت و خیز در مسیر مدرسه نگم براتون فقط تصور کنید یه کوله پشتی زیر اون چادر بود ۲
2
1
1K
تو با اجازه کی رفتی همچین کاری کردی؟(کم کم صداش اوج میگرفت) دختر من؟نور چشم من،کارت بسیج گرفته؟؟؟ تو خجالت نمیکشی؟ تو همین هفته پیش مگه کتاب قلعه حیوانات رو نخوندی؟ بهت نگفتم اینا شبیه کیا هستن؟ برا من چادر سر میکنی میری مدرسه؟کارت رو پاره کرد و من برای خودشیرینی بهش گفتم ۸
1
1
1K
رفتم دفتر و درخواست اخراج معلم رو به مدیر مدرسه دادم و توضیح دادم ازونجایی که پست مهمی دارم باید حرف من ترتیب اثر داده بشه،مدیر که بزور خنده ش رو کنترل میکرد گفت باز با تو داستان جدید داریم،خلاصه به زحمت بین من و معلم ریاضی صلح برقرار شد.زنگ آخر خورد و معلم پرورشی ۵
2
1
1K
خلاصه که اینجوری بود که من الان در خدمت شما هستم....زنده موندنم تو اون دوره با اون امکانات با اون همه مشکل به نوع خودش معجزه محسوب میشد🤭
🤩تولدم مبارک باشه 🤩
59
0
1K
وقتی وارد مدرسه شدم معلم پرورشی از دفتر چشمش به من افتاد و خودش رو به من رسوند،چنان بادی به غبغب من انداخت که زنگ ریاضی در حالت عادی که هیچ نمیفهمیدم،اینبار به دلیل عدم توجه به کلاس معلم اخراجم کرد ولی مهم نبود اصلا.به معلم ریاضی لبخند ملیحی زدم و کلاس رو ترک کردم۴
1
1
1K
عمه سفارش من رو کرده بود وگرنه من که اصلا دلم نمیخواست بسیجی بشم(جان ان)
بابا گوشی رو برداشت و زنگ زد به عمه و گفت چندسال پیش بخاطر همین مسخره بازیات کلی نصیحتت کردم نکن،آبروی مارو نبر این کارها عاقبت نداره گوش ندادی،بعد میری سفارش بچه ی منو میکنی؟اون طفلک روحشم خبر نداشت ۹
4
2
1K
هرگز اون لحظه رو فراموش نمیکنم،بابا با چشمهای گرد کرده زل زده بود به کارت،انگار که چیز عجیبی دیده باشه رفت عینک مطالعه رو برداشت و یک نگاه به کارت کرد و یه نگاه به من و گفت....به به دخترم سَبَجی شده عه ببخش بسیجی شده آفرین بابا جان،همین یه مورد رو کم داشتیم تو خاندان۷
1
1
1K
کارت بسیج فعال رو تقدیم من کرد و من با چادر مشکی مادر به خونه برگشتم،در رو که باز کردم چهره متعجب مامان و بابا رو دیدم ،مامان گفت چادر رو برای چی پیچیده دور خودت؟گفتم دلیل دارم،بابا اومد جلو و گفت دلیل چی؟کارت بسیج رو از جیبم در آوردم و جلوی صورت بابا گرفتم۶
1
1
1K
بابا گریه و زاری کرد که بزارید بچه م رو بیارم خونه اونجا میکشنش اونا دلشون سوخت و قبول کردن،بابا همونجا از دکتر معذرت خواست و این ماجرا ختم به خیر شد.من رو آوردن خونه و دکتر رنجکش هربار من رو میدید میگفت پدرسوخته زنده موندی علم طب رو مسخره کردی تو
5
0
921
ضربان قلب پایین،زردی شدید حدود ۲۰،پس زدن شیر .... کافی بود تا پرستارا بیخیالم بشن و بزارن که ازین دنیا برم،ساعت ۳ صبح بابا طاقت نیاورد اومد بیمارستان و گفت خون بچه رو عوض کنید،گفتن فایده نداره زردی اثرش رو گذاشته،بابا رفت دکتر رو از خونه ش با پیژامه آورد بیمارستان چرا؟۲
3
0
872
مامان خونه رو گذاشته بود سرش که بچه م داره تو تنهایی میمیره،بابا هم عجیب با منه یک کیلو و هفتصدی ارتباط عاطفی گرفته بود چون من روی گردنم یه خال داشتم که مامانه بابا دقیقا همون خال رو داشت،من موهام فرفری بود و بابا عاشق موی فر(خواهر و برادر بزرگترم موهاشون صافه) خونم رو عوض کردن
4
0
843
شرایط رو توضیح داد،دکتر گفت اگر قرار بود بچه بمیره ۲۴ ساعت اول می مرد،الان میتونی امیدوار باشی،بچه رو با رضایت خودت ببر خونه و شیر خشک به مقدار بسیار کم هر نیم ساعت بهش بدید و تمام مدت آغوش مادرش باشه.صبح بابا خواست بیاد منو ترخیص کنه که دوتا مامور بابت مشت به دکتر اومدن سراغش
1
0
800
حین تعویض خون به گفته بابا یکبار ایست قلبی کردم و ماساژ قلبی دادن تا برگردم،دکتر سر بابا داد زد که طفل معصوم رو عذاب نده بزار راحت شه بابا با مشت کوبید وسط دماغ دکتر و از بیمارستان اومد خونه،با دکتر رنجکش آشنایی دورادور داشت،نصف شب رفت پیشش
2
1
793
@rezarouhis
مجبور بودم وگرنه بابام بیرونم میکرد از خونه،هنوزم گاهی وقتی میام چهارتا حرف سیاسی بزنم میگه به هرحال تو یه مدت تو دل این نظام بودی بهتر میدونی🤣🤣🤣🤣
12
0
376
@Kubcin
دقیقا همینطوره،هنوز تو توهمات بسیج گونه فکر میکنن حرفشون حتی به ناحق باید به کرسی بشینه و همشون خودبزرگ بینن،من یه ۲۴ ساعت این شرایط رو تجربه کردم،قدرت کاذب میده لعنتی🤣🤣🤣🤣🤣
1
2
285
حیاط خونه ی ما
اردیبهشت ۱۴۰۳🥲
36
2
268
ساعت حوالی ۶ غروب بود،کسی خونه نبود،بعد از اتو کردن لباسهای فردا رفتم‌حمام،داخل حمام که شدم آب سرد رو باز کردم و رفتم زیر دوش،یه چند دقیقه ای طول کشید تا آب به کف سرم نفوذ کنه،اون خنکی فراوان و صدای آب حسابی کیفورم کرده بود،شامپو رو برداشتم و مشغول شستن گیسوان ۱
22
0
167
یه سری از دوستان دایرکت پیام دادن این خونه تو کدوم روستاست،ای کاش روستا بود و حیف که نیست چون اونجا صفاش چند برابر میشد.این خونه پدری من هست و در رشت هست🥰
16
1
95
یه مهمون دیوس داره میاد خونمون🫠🫠هربارم مهمونی تموم میشه میخواد بره میگه بریم تا متین کفشمون رو خیس نکرده😒
پ ن:بچه بودم چون ازش خوشم نمی اومد تو کفشش شاشیده بودم☺️
28
0
91
دایی با زنش دعواش شده.زنش زنگ زده خونمون به مامانم میگه بهادر خسته م کرده؟مامان خیلی خونسرد گفت من قبلا گفتم بازم میگم همیشه هم میگم داداشم خره خر.با زبون خرش کن.اون زبون بسته پدرش تو بچگی مرده تشنه محبته،زبون بریز بزار خر شه برات چهار نعل میره🙄دایی باید دنبال خواهر واقعیش باشه
7
1
89
رفتیم پارک بانوان،بحدی پشه بود که به محض تاریکی هوا تصمیم گرفتیم برگردیم،تو راه برگشت داخل پارک دیدم لای چمن ها یه چیزی در حال سوختنه،یه باد ملایمی می وزید،یاد جنگلهای سوخته افتادم که با یه آتیش کوچیک به خاکستر تبدیل شدن،یاد حیوان های کوچک و بزرگی که ۱
4
0
85
ماه پیش بعنوان مامور رفتم دندون پزشکی،دکتر پرسید بیمه ت چقدر پوشش میده؟ گفتم بدون سقف،گفت ۴ تا عصب کشی داری، سه تا پر کردن، دوتا روکش، دوتا کشیدنی😑شمردم دیدم تعدادش از دندونای تو دهنم بیشتره،امروز با ظاهر متفاوت با همون عکس قبلی رفتم گفت بیمه چقدر پوشش میده؟ گفتم ۵ تومن گفت ....
8
0
81
انقد اعصابمون از دست کارای ابن ملجم خورد بود سه تایی رفتیم بیرون یه کم کمتر حرص بخوریم😒
17
0
83
از سرکار اومدم خونه دیدم بابام با اون سیبیل گنده ش چادر سرش کرده و زنبیل گرفته دستش مثلا با فسقلی داره میره خرید،مامانم فروشنده س تو سینی هویچ و کاهو ریخته داره سر قیمت باهاشون چونه میزنه بابا میگه خانوم شما رو کجا دیدم؟ مامان میگه برو آقا مزاحم نشو.جفتشون خیلی تو نقششون فرو رفتن
11
0
77
اولین روزی که خواستم برم سرکار بابا بهم گفت تجربه ۳۵ سال خدمت رو میگم بهت،هرکس میاد پیشت فکر کن من و مامانیم،خواهر برادرته،چطور با جون و دل کارشون رو انجام میدی؟ با همه همین باش،تنها چیزی که ازت می مونه آوازه ی نیک و وجدان و صندلی خالیته...اسم مراجعه کننده "ارباب" رجوع هست.
10
0
76
ایشون بعد از ۳۲ سال رفاقت با من،همه خانواده ها در جریان بودن ،پدرم مادرم کل خاندانم...چند شب پیش که بیرون بودیم بهم گفت سمانه...نه یکبار بلکه چندین بار،فهمیدم که ایشون بجز من با سمانه خیلی قاطی شده و همشم بیرون و این طرف اون طرف و مهمانی میره باهاش...همین دیگه خواستم بدونید
39
0
78
آرش مال کتونی نایکی صورتی دیدم ۱۳،۵۰۰،۰۰۰تومان و لعنتی چقدر قشنگ بود😕سال ۹۳ از نمایندگی خدامی تو ونک یه نایکی خریدم ۴۰۰ تومن یادمه حقوقم ۸۰۰ تومن بود 😕...لعنت بهتون اگر میخواید رای بدید.
6
0
73
۸ سال پیش یه دیت رفتم.وکیل بود.گفت سرکار نرو،درس تا همینجا بسه،ماشین سوار نشو هرجا بری برات راننده میگیرم،هرچی بخوای برات تهیه میکنم،مهمونی با دوستا و خانواده و این دختر خاله م اون دختر داییمه کنکل،شما نظرتون چیه؟در حالی که آخر شیک بستنیم رو هورت میکشیدم گفتم،این چرا ژله نداشت🤔
12
0
68
آدما هیچوقت از بین نمیرن ؛
اونا تبدیل به یک آهنگ میشن میرن تو پلی لیستت🕊🍃
9
1
67
بهش میگم ماشینت که دیروز خریدی کو؟ میگه فروشیدم،میگم به کی؟ میگه به دوستم.میگم چرا؟ میگه آخه افتادوندمش پاش درد گرفت برای اینکه ناراحت نشه ماشین رو بهش فروشیدم.گفتم چی بجاش گرفتی گفت بغلم کرد مامان،من مردم براش اصلا🥰🥰
7
0
67
خیلی از ویژگی‌های شخصیتی‌ای که بهش افتخار می‌کنید، داروهاش یه قفسه‌ی اختصاصی توی داروخانه دارن!
😐😐😐😐😐
10
2
65
در هم تاب خورده م شدم که ناگهان بوی آشنایی به مشامم خورد،همیشه عطر تند و تیزش زودتر از خودش به من مشامم میرسید،موها رو آب کشیدم و چشمام رو باز کردم،خودش بود،حدسم درست بود،ترس تمام وجودم رو گرفته بود،مثل سربازی که تو نبرد رو در روی دشمن ایستاده و یارای نفس کشیدن نداره ۲
1
0
61
از ما که گذشت ولی ازین به بعد خواستی وارد حمام بشی قبلش یه سرفه ای عطسه ای چیزی بگو لامصب،آخر نامردیه اینجور اومدنت😐خیلی حالا آرامش داریم بدون استرس زندگی میکنیم تو هم وسط این سگه گرما بیاد داخل ،آخه اینهمه جا،حموم آخه؟ 😕بی فانوس.
6
1
61
مثل پفیلایی داخل روغن داغ از این سو به آن سو میجهیدم،نمیدونم کجا کار خیری کردم،کجا دست کسی رو گرفتم که خودش با پای خودش به دریچه فاضلاب برگشت و ناپدید شد،احساس امنیت بعد از این اتفاق به کلی از حمام رخت بر بست،سوسک کت شلوار قهوه ای که امروز اومدی تو حمام و من رو تا مرز سکته بردی۵
2
0
58
دلم‌میخواد ۵ صبح بلیط اتوبوس بگیرم برا تهران،با شری بریم کلی بگیم بخندیم بعد رسیدیم بریم‌سعد آباد دور بزنیم،بعدش بریم نائب نهار بخوریم یه چرخی تو میدون محسنی بزنیم و غروب دوباره بریم کباب گلپایگان تو ولیعصر و برگردیم سوار اتوبوس شیم آفتاب صحرا بریم سوهان بخیرم و برگردیم رشت😔
11
0
58
من: لطفا ماشین رو حسابی بشورید،ممنونم
آقای کارواش: بله چشم ، داشبورد واکس بخوره؟
من: بله بله حتما"
آقای کارواش : صندوق عقب هم تمیز بشه؟
من : نه مرسی عقبم کاملا تمیزه نیاز نیست...
آقای کارواش : بله چشم....لبخند میزند به من پشت میکند..
متین چرا لال نمیشی؟؟؟؟؟؟
22
0
55
نه میتونستم فریاد بزنم،چون کسی نبود که به فریادم برسه،نه توان حرکت داشتم انگار اون هم متوجه این داستان شده بود ،میدونستم تا بخوام به خودم بیام و حرکتی کنم زودتر از من بسمتم خواهد اومد چون درست در مسیرش قرار گرفته بودم،صدای آب و صدای تپش قلب من باهم صحنه ی ترسناکی بوجود آورده بود۳
1
0
55
تو پارک نشستم یه خانومه صدا زد گفت پسر شماست گفتم بله گفت میشه بگید دنبال دخترم نیاد من بهش تذکر دادم گوش نداد ، دعواش کردم.گفتم پسرم سه سال و نیمه س چطور متوجه ش کنم دخترتون آدم گریزه و مادرش هم بی فرهنگ شما بی خود کردی پسرم رو دعوا کردی...چش غره رفت و رفت ،راضی ام از خودم😁
7
0
55
یه جوری همو بغل کردن انگار کلاس اول ابتدائی هستن.مامان چقدر ذوق کرد دوست قدیمیش امروز اومد پیشش🥰هی با هم پج پچ میکردن یهو غش غش خنده هرچی گوشامو تیز کردم بفهمم چی میگن متوجه نشدم
9
0
52
رفتم امنیت اخلاقی تعهد بدم،فرم تعهد پیامک کشف حجاب رو پر کردم خانومه گفت انگشت بزن.ناخوداگاه گفتم کیو؟ همکار آقاش داشت چای میخورد پرید تو گلوش😎خانومه گفت چیو نه کیو،برگه رو اثر انگشت بزن.گفتم بفرما اینم انگشت.راضی ام از خودم
صبح زود رفتم عوارض مالیات ماشین رو بدم که شنبه برم تعویض پلاک.خانومه گفت رو پلاکت شکایتی داری،استعلام گرفتم دیدم نوشتن کشف حجاب...خدا لعنتتون کنه،اول صبحی اعصاب آدم رو بهم میریزید😡😡😡😡😡من میخوام برم جهنم اصلا،به کسی چه؟
10
0
47
14
0
51
دلم گرفته ....
برای هممون ناراحتم
برای آرزوهایی که گم شدن تو گرونی هایی که باعثش ما نبودیم
برای لبخندهایی که بغض شدن تو گلومون
برا صدای خندهایی که نپیچید تو گوش خیابون
برای دلواپسیهایی که قطره های اشک ف��ط شاهدشون بودن
جای بدی دنیا اومدیم؟
زمان بدی دنیا اومدیم؟
نمیدونم
6
1
51
یک لحظه تصمیم گرفتم زودتر از اینکه اون حرکتی کنه من بسمتش حمله کنم ، دهانم خشک شده بود،تمام قدرت و توانم رو جمع کردم و شامپویی که در دست داشتم بسمتش پرت کردم ،مثل سگ تیر خورده بسمتم حرکت کرد و بحدی سرعتش زیاد بود که تا به خودم بیام از روی انگشت پام عبور کرد و من مفلوک و بیچاره۴
2
0
51
رفته برام یه لیوان شربت آورده میگه گرمته بیا بخور جیگرت حال بیاد ایشالله ،میگم شربت چیه؟ میگه شربت شهادت🤣🤣🤣🤣🤣عشق بین خواهر برادر موج میزنه😁
8
0
51
داشتم از خونه لی لی میومدم خونه با فسقلی،دیدم فسقلی برگشته پشت داره دست تکون میده برا یکی،نگاه کردم دیدم ماشین نیروی انتظامی،کنارمون نگه داشتن پلیس به فسقلی گفت سلام عمو دوست داری پلیس بشی؟گفت نه من دکترم.پلیس گفت خب آقای دکتر کجا میری؟
6
1
47
چرا باید از صبح
(سوپوله مره گزید و گزید و
سبزه میدان چرید و چرید و
یه پاکت سیگار کشید و کشید و )
بیوفته سر زبونم؟
چراااااااا
10
0
50
وقتی ۶ سالم بود پسر همسایه که ۹ سالش بود دوچرخه نو خریده بود نداد سوار شم با شیشه نوشابه شکسته زدم تو کله ش حدودا ۳۰ تا بخیه خورد،ولی به مامانش گفت خودش افتاده رو شیشه.پارسال با نامزدش دیدمش منو نشونش داد گفت ایشون خالق اثر هنری کله م هستن😬
6
0
48
معاون سرمایه انسانی زنگ زد از ستاد،من فکر کردم یکی از همکارای تهرانِ،گفت درود خدا بر شما ،گفتم نفرین آمون بر یکتا پرستان،بفرما....یه سکوت بود و صدای مردی آنسوی خط که بزور خنده ش رو کنترل میکرد...گفت مرخصی اردیبهشت رو تنظیم کن غیبت خورده برات...🥲
10
0
48
خیلیا حرفای خوشگل میزنن اما پای عمل میرسه تو زرد از آب در میان،خیلیا بلد نیستن قشنگ حرف بزنن ولی پای عمل میرسه خودشون رو ثابت میکنن.گول حرفای قشنگ رو نخورید⚘️
تاکید میکنم گول حرفای قشنگ رو نخورید😎
تا نصایح بعدی بدرود
امام متین
8
0
47
وقتی من و شری نهار نخوردیم و شام میریم ژوانی:
سیب زمینی با سس قارچ که سیب زمینی بشدت ترد و سس خامه طعم خیلی خوبی داشت و اصلا دل آدم رو نمیزد
پیتزا رست بیف که طبق معمول لذید و پروپیمون
پاستا بافت لطیف و طعم فوق العاده و خیلی سبک بود .سیب زمینی ساده هم که عشق من بود
7
0
46
صبح زود رفتم عوارض مالیات ماشین رو بدم که شنبه برم تعویض پلاک.خانومه گفت رو پلاکت شکایتی داری،استعلام گرفتم دیدم نوشتن کشف حجاب...خدا لعنتتون کنه،اول صبحی اعصاب آدم رو بهم میریزید😡😡😡😡😡من میخوام برم جهنم اصلا،به کسی چه؟
10
0
47
مامانم خوشحال میگه برام sms اومد حج عمره نوبتمون شده،گفتم نوبتمون؟
گفت آره دیگه به اسم من و تو و بابا دراومده من اسم نوشته بودم.گفتم عه خب وایسا هروقت نانسی برنامه داشت بریم،گفت نانسی کیه؟گفتم زن مسلم بن عقیل🤣🤣🤣میگه تو رو بعید میدونم خدا گردن بگیره،گفتم گردن گیرش خرابه 😁😁
10
0
45
ساعت ۴ عصر تو واتساپ گفت میشه بیای پیشم؟ تنهام دوست دارم باشی.تا تصمیم بگیرم برم یا نرم شد ساعت پنج و نیم،دو دل بودم برای اینکه سرم درد میکرد.رفتم پیشش،خیلی خوشحال شد،کنیاک ۴۵ درصد آورد با دوتا شات و کلی مزه،نشستم کنارش از خاطرات زندان گفت برام ...از رفقایی که
2
1
47
دیروز قرص منیزیوم گرفتم روش نوشته بود برای جلوگیری از اسپاسم عضلانی و تقویت سیستم ایمنی،اولین قرص رو غروب خوردم.دیشب تو خواب پشت‌پام گرفت🤣🤣🤣🤣ضمیر ناخوداگاه با من شوخی دستی داره🤣
9
0
46
چرا هیچکس سر جای خودش نیست؟چرا اون قلبهایی که واقعا متعلق به هم هستن بنا به دلایل مختلف کنار هم نیستن؟حتی نمیتونن امید داشته باشن که کنار هم باشن،چرا همیشه یه حسرتی تو دل آدما هست و یه کاش رو لبشون؟ما تو برزخ گیر کردیم.خدا کنه دلامون سنگ نشه.
4
2
43
وقتی اپل واچ رو به دستتون با پیراهن مجلسی یا کت شلوار میبندین درست مثل اینه که پاستا رو بریزید لای نون بربری و بخورید🤣🤣🤣🤣
8
0
42
یکی زنگ زده میگه هنوز پول به حسابم نیومده میشه شماره حسابم رو چک کنید گفتم گوشی حضورتون،ازونطرف همکارم گفت گوشیم هنگ کرده گفتم گوشی رو خاموش روشن کن،از پشت خط آقاهه گفت خاموش روشن کردم گوشیمو😶الان واریز میشه؟
مهندس مملکت....
3
0
44
@Chahzade
تو ای ریحانه که چادر سیاهی
تو که مثل خسوف قرص ماهی
تو که چادر داری مثال بت من
تو که دورت داری کلی سوپر من
الهی سقف زندون آسمونت
چادر با مقنعه هم تو ...ونت
10
1
43
همکارم رفته دو سی سی ژل لب زده که مدل لبش روسی باشه.دهنشم بزرگ بود.تصور نیمرخش با خودتون...این یه طرف ماجرا...اینکه از عمد در حالت عادی لباش رو غنچه میکنه یه طرف،امروز تو جلسه هروقت نگاش میکردم انگار داشت برام بوس میفرستاد🤣🤣🤣🤣
17
0
44
امروز چک سومم پاس شد سرویس شدم ،هنوز یکی مونده🤧🤧🤧🤧🤧دوم خرداد و تمام
6
0
43
مامان رفته برام تیشرت خریده با ذوق بهم میگه بیا ببین چی برات گرفتم پاییزیه میتونی زیر کاپشن بپوشی.بازش کرد دیدم وسطش با خط درشت اینو نوشته
I am pregnant
🤷♀️😄
9
0
44
امشب تو لباس صورتی مثل فرشته ها شده بود،دختر مو طلایی قشنگم،امیدوارم بهترین ها رو تو زندگی تجربه کنه و آینده براش پر از آرامش و سلامتی باشه
یه سال بزرگتر شد البته دو روز دیگه تولدشه😍😍
شادان قشنگم 💖💖💖💖💖
5
0
41
یه رفیق با معرفت برام اینو فرستاد امروز رسید بدستم نمیتونم بگم چقدر خوشحال شدم و ذوق کردم،رفیق زیاد دارم ولی یه سری رفیق ها بوی معرفت میدن بوی امنیت و مهر💖رفیقم اگه اینو میخونی میخوام بگم برام خیلی ارزشمندی💖🌹
8
0
43
@TheRealYegane
یکی میزدی دره باسنش میگفتی داروی من خودتی لعنتی😈😈بعد وقتی که با لذت به قیافه ی گرخیده ش نگاه میکردی اتاق رو ترک میکردی🤣🤣
3
0
42
بعضی از ماها خیلی بیشتر از سنمون سختی کشیدیم،خیلی وقتا دویدیم ولی نرسیدیم،خیلی بیشتر از خندهامون اشک ریختیم،خیلی بیشتر از روزای خوشیمون روزای بد داشتیم.امیدوارم روزای بد همتون جاشونو به روزای قشنگ بدن و خنده ی از ته دل سهم لبهاتون باشه.
شبتون بخیر رفقا
🌹🌹
7
3
43
@ketabshah3
گِل بگیرن کامش رو که دیگه تلخ نشه ماهم راحت شیم از یاوه گویی این دلمه ی برگ مو با اون چادر گذاشتنش.
با عرض پوزش از عزیزانی که دلمه برگ مو دوست دارن😐
2
0
44
دارم میخوابونم فسقلی رو ،یه چشمش رو بسته یه چشمش بازه،میگم چرا اینجوری میکنی میگه آخه نصفم خسته س خوابش میاد نصفم میخواد بره با ماشینش بازی کنه🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
10
0
45
به یزدان که ما گر خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم؟
0
1
44
این همسایه بغلیمون پیره مرده هر روز تو بالکن خونه بساط تریاک برپا میکنه بوش وسط حیاط ماست...تو اون ساعتا مامان اجازه نمیده بریم بیرون میگه معتاد میشین🤣🤣🤣🤣🤣حقیقتا امروز دلم براش تنگ شده ، پیداش نیس بو تریاک نمیاد.
راسی متوکاربامول برا بدن درد خوبه ؟🤔🤔🤔
13
0
43
من زیبایی دیدم امروز،زیبایی مطلق....چقدر تو قشنگی آخه دختر😍😍😍😍😍😍😍
9
0
43
دیشب خونه خواهرم خوابیدم ساعت دو شب فسقلی گفت قصه بگو ..با صدای بلند شروع کردم قصه گفتن قصه آقا غوله که پاستا دوست داشت فسقلی خوابیده بود اما خواهرم ، دختر ۱۲ ساله ش و شوهر ۴۵ ساله ش اصرار داشتن ادامه بدم.لامصبا داستان من درآوردی من مناسب سن ۳ ساله.شما چراااااا🤣🤣🤣
8
0
43
@sheisdabria
علم هر ثانیه پیشرفت میکنه،بشر به دست آوردهای مهمی در زمینه های مختلف علمی میرسه و ما جهان سومی ها همچنان باید راجب داشتن دوست جنس مخالف در زندگی متاهلی و مجردی صحبت و همفکری کنیم😐
7
1
40
دوستان توییتری من،عزیزانم،خجالت نمیکشید؟کم براتون پیام گذاشتم؟کم به سریاتونو بلاک کردم؟کم چشم گذاشتم متن هاتون رو خوندم؟کم تولدا رو تبریک گفتم؟کم باهاتون کل کل کردم؟این درسته آیا؟من چیم ازین دختره کمتره؟به خودتون بیایید،این دنیا ارزش نداره...واقعا که...اییییشششش😒😒😒😒😒
دوست توییتریم که حتی همو ندیدیم و درست نمیشناسیم،سوپرایزم کرد و این خوراکی های خوشمزه رو فرستاد.🫠❤️
6
0
24
15
0
41
بعضی وقتام اینجوریه که تو شکست خوردنت هیچ درس و تعالی و چرت و پرت فلسفی وجود نداره گاهی تو فقط یک احمقی که تصمیم‌های مزخرف گرفته. به همین سادگی
5
1
40
این رست بیف بشدت بشدت بشدت لذیذ بود ،تماشای فوتبال خیلی خوش گذشت،دیگه تصمیم گرفتم فوتبال نونهالان نیجریه هم برم کافه آوید ببینم😎
@avid_cafe
6
0
42
درد داریم که این موقع شب بیداریم
ورنه هر آدم عاقل سر شب میخوابد🫤
6
2
43
چه اشکالی داره آدم کودک درونش فعال باشه؟
خیلی خوبه ، امتحان کنین🙃
8
0
42
پناه باشید برای تمام کسانی که از دور قوی و بی نیاز به نظر میرسند.
4
5
41
مامان میگه این ماه دومین عینک رو گم کردم معلوم نیس عینک هام کجان،گفتم چندساله خونه رو ساختین؟گفت چه ربطی داره؟ گفتم بگو تا بگم.گفت حدود ۴۰ سال.گفتم خب مادر من جن های خونه سن و سالی ازشون گذشته چشمشون سو نداره عینک لازم دارن😁یه چش غره رفت گفت من امشب خواب ببینم تورو کار دارم🙃
6
0
41
حالم خوب نبود ساعت دوازده و نیم اومدم خونه.زنگ در رو زدن.دیدم شری اومده برام اینا رو آورده🥹🥹
من بابت داشتن تو یکی که قلب منی هرگز از بدنیا اومدنم پشمون نمیشم
@Smile65smile
6
0
39
فالگیره تو ویس بهم گفت غذای مسموم میخوری میمیری🤣🤣🤣به بزرگوار نگفتم که تو بچگی دو بار نفتالین و یک بار تاید خوردم و الان در خدمتتونم🤣🤣🤣
7
0
42