یه کاراموز جدید داریم که لهجه انگلیسیش خیلی مشهدیه دیروز فهمیدم مامان باباش مشهدین این با اینکه فرانسه بزرگ شده و فارسی بلد نیست ولی انگلیسی رو با لهجه مشهدی حرف میزنه:))))))))))))))))))
به نظرم حق مسلم هر انسانی اینه که اسم خاورمیانه رو فقط تو کتاب جغرافیش دیده باشه اونم رو دستش نوشته باشه که تا امتحان فراموش نکنه، بعدم تا اخر عمرش اظهار بیسوادی کنه که چرا هنوزم فرق ایران و عراق و افغانستان و جهنم رو متوجه نشده
دوست فرانسویم میگفت ما واسه اینکه پدرومادرمون رو با مسائل اوکی کنیم اینستاگرام و یوتیوبشون رو برمیدارم در مورد اون مسئله دوبار سرچ میکنیم و بقیه کار رو به الگوریتم میسپریم.
ما حتی همین گزینه رو هم نداریم چون اینستاگرام و یوتیوب فارسی در هر تپه نریدهای به دکتر هلاکویی ختم میشه.
راستی فرودگاه مشهد، گیت اول سپاهیه دید مقصد نهاییم پاریسه شروع کرد فرانسوی فصیح ازم سوال پرسیدن=))) بعد گیت سپاهم یارو پاسپورتم رو دید گفت عمرا متولد ۷۶ باشی بعد بالاسریش رو صدا کرد گفت بهش میخوره متولد ۷۶ باشه؟ بعد کلی دوتایی باهام لاس زدن. قشنگ معلوم بود همه حالشون خوبه و بشاشن
من بین تمام لیبلهایی که لیاقت داشتنشون رو دارم فقط لیبل «مهاجر» رو میپذیرم چون به نظرم خیلی گویا و باشکوهه که یکبار ریشههام رو درآوردن گذاشتن تو خاکی که معلوم نیست بستر رشدم باشه، بهم آبی که املاحش ناشناسه میدن و زاویه نور خیلی متفاوته ولی همچنان دارم شکوفه میدم مادرجندهها.
در نکوهش ادا باید اضافه کنم که دوستان شما اکثرا جنده کردیت ساختن از چیزهای کوچیک و بیمعنییید، جنده پاداشهای کوچیک روزمره، تو دریای کمعمقتون پاهاتون کف دریا رو لمس میکنه ولی با دستاتون دارین وانمود میکنین شنای کرال میرین و این رو مردم به وضوح میبینن خب؟
جدی مشکلتون با استانداردهای زیبایی چیه؟ زیبایی حتی تعریف هندسی داره، یا قبول کنین از دید همه زیبا نیستید یا کسخل شید تلاش کنید به اون استاندارد برسید، مثل هر دستآورد دیگهای در جهان پاتون رو بکوبید به زمین بهتون نمیگن زیبا
دیروز واسه اولینبار یکی اینجا تو مترو با من بداخلاقی کرد (چون خورد به من گوشیش افتاد زمین) و من طبق عادت فورا گفتم ببخشید، بعد یه انسان رندوم اول رید به اون طرف، بعدم با من دعوا کرد که چرا وقتی مقصر نیستی عذرخواهی میکنی. ۲۴سالوخوردهای منتظر بودم یکی اینو بگه بهم
من خیلی با این قضیه که انسانها میرن تو رابطه به امید اینکه «تهش چی؟» مشکل دارم. احساس میکنم ریدیزاین ازدواج سنتیه، با بستهبندی قشنگتر و برچسب آفرهای آمازونی.
من خیلی بدم میاد توییتای اینجوری میبینم، اولا هرکی اندازه کاسه صبرش برداشت میکنه، دوما اگر تنهایی از پس زندگیتون بر نمیاین وای به حال پارتنرتون، سوما اگر چیزی رو تجربه نکردین حق ندارین تو دل بقیه رو بیدلیل خالی کنین
میدونم خیلی ردی به نظر میاد ولی چون جدیدا حس میکنم رنگ مورد علاقهم، رنگ مورد علاقهم نیست و مامانم تو ناخوداگاهم واردش کرده میخوام از این به بعد در همه چیز و همه جا از رنگای غیر مورد علاقهم استفاده کنم. اگر یه روز با شلوار بنفش و کاپشن زرد دیدینم مسخرهم نکنین تحت درمانم:(
امروز به استادم میگفتم وقتی دو نفر فرانسوی با هم حرف میزنن میفهمم ولی وقتی خطاب به من حرف میزنن هول میشم نمیفهمم. بعد ۵دقیقه دیدم برگشته رو به دیوار داره فرانسوی حرف میزنه
از روانشناسی، روانکاوی، متعلقاتش و هرآنچه باعث شده انسانها واسم به فرمول تبدیل شن بیزار شدم دلم میخواد به یکی نگاه کنم و به این فکر نکنم پشت این صفحه چی نوشتن
به این پسره گفتم واسه همه دوستای ایرانم تعریف کردم یه دوستی دارم که از ما هم چترتره و همه چیزای مجانی پاریس رو با تاریخ و جزییات حفظه. گفت من خودم اینا رو از روژین دوست ایرانیم یاد گرفتم 🤝🏻
تعطیلات اومدیم خونه مامانبابای دوست مارکو، هر پنجدقیقه سعی میکنه مطمئنم کنه که این اصلا یک خونواده تیپیکال ایتالیایی نیست. امروز صبح یکیشون یک اوپرای خیلی بلند گذاشته بود همه جیغ میکشیدن و دعوا میکردن و دنبال گوشی میگشتن که تهش سگشون اسپیکر رو پرت کرد تو کوچه. همهچی به اندازه.
من یه خاطره از بیچارگی دارم که همه بیچارگیهام رو با اون مقایسه میکنم و اگر کمتر باشه فراموششون میکنم ولی میدونین امروز چیشد؟ بیچارهترین خاطرهم آپدیت شد 🥀
لطفا به من داخل تهران شرکتایی که تو حوزه
Computer Vision,
Human-Computer Interaction,
VR/AR,
Creative Coding و حتی
کار میکنن، معرفی (و ریتوییت) کنین-_-
آقا اتفاقا من همیشه فکر میکنم که خیلی خوششانسیم فارسی زبان مادریمونه این همه ادبیات زیبا رو مستقیم درک میکنیم. وگرنه کدوم کسخلی بعد میشست فارسی یاد میگرفت؟ فقط کاش مادرمون ایرانی و پدرمون آلمانی بود.
از یه پسره تو کلاس زبانم خوشم میاد دیشب فهمیدیم نزدیک همه خونههامون گفت میخوای تا مترو با اتوبوس بریم منم فورا گفتم نعععع من راه میرم و مجبور شدم از کوه اوقسی تا مترو رو نیمساعت تو جنگل تاریک راه برم چون ۱۴سالمه و اولینباره پسر میبینم 🌬️
یکی از همخونههام امریکایی-فرانسویه، داره نه تنها فرانسویم رو بدتر بلکه به انگلیسیمم اینسکیورم میکنه، دیروز بهش گفتم خوبه بیرون میشه زیر shadow بشینیم، گفت اون shadeه کسخل
یه چیزی چندوقته دارم گوش میدم در مورد اینکه مشکلات روابط عاشقانه هتروسکشوال اصلا فردی نیست بلکه همش در اسکیل پلیتیکاله (که احتمالا دغدغه شما نیست) ولی یه تیکهش راز هیجانانگیز بودن روابط تاکسیک واسه ز��ا رو میگه که جذب بدبوی شدنا اولا مهر تاییدی بر اون استریوتایپیه که باید با/
امروز با دوچرخه میرفتم دانشگاه، باد اومد کلاه کپم رو انداخت تا دوچرخه رو نگه داشتم برگردم برش دارم دیدم یک آقای بیکموکاست کلاهم رو برداشته داره میارش. تو همون ۲۰ثانیه داشتم واسه نوههامون تعریف میکردم چجوری با بابابزرگشون آشنا شدم ولی متاسفانه یارو حتی جواب تشکرمم نداد رفت