چند متر عقبتر از ون، در حال دویدن با همدستبندیم، جلوی یه پسره رو گرفتیم:
- روی داشبورد پروندههامونه، اونا رو میری برداری؟
+ داداش الآن کل ون رو میبریم رو هوا.
.
یهکم بعد از دور دیدیم که یه سری کاغذ نارنجی ریزریز شدن و رفتن رو هوا.
این اون صحنهاست، ثانیه ۴۳-۴۴ 👇🏽
#عاشورا_۸۸