من همیشه از چرک ترین کتابفروشیای انقلاب کتاب میخریدم،میگفتم نگاه کن هرچی بدبختر کتابخونتر
امشب گفتم بذار از شهر کتاب بخرم،انقد که داف دیدم تا اومدم کتابمو پیدا کنم سه بار عاشق شدم.
کجای قصه جا موندم...
آخه خانوم مهندس رژ قرمز اناری احتمالا روی ضد آفتاب رنگی تو گرما ۳۸ درجه تو سایتتت
اصن تو بگو واسه هیچ خری،واسه دل خودت،که چی؟
من زیادی اُمُّلم یا این کصخله؟
زمان آدمها رو دگرگون میکند
اما تصویری را که از آنها داریم ثابت نگه میدارد
هیچ چیز دردناکتر از این تضاد میان دگرگونی آدمها و ثبات خاطره نیست.
در جستوجوی زمان از دست رفته - مارسل پروست