من پدرم رفتگر بود، یه روز حالش خیلی خوب نبود، بهش گفتم بابا امشب لباساتو بده من به جات میرم، گفت نه پسرم تو امسال کنکور داری، قول بده فقط درساتو بخونی که جای خوب قبول شی، شرمنده شدم گفتم چشم، لباساش رو که پوشید از در بره بیرون گفت یه قول دیگه هم بده، گفتم جانم بابا حتما👇
اتفاقی واسه Saved messages تلگرام بیفته، کارت ملیم، شناسنامهم، کدپستی، شماره تلفنام، آدرس خونه، حسابای بانکیم، والت های ارز دییجتال، رمز هر چیزی که رمز میخواد، خوابایی که میبینم، برنامهی ۱۵ سال آیندهم و اتفاقات ۱۰ سال گذشتهم و در نهایت حافظهم رو از دست میدم.
گربهم رو برده بودم سونوگرافی، موهای شکمشو که زد دیدم یه چیزای قرمز کوچولو رو شیکمشه. گفتم اینا چیهههه؟
گفت سینههاشه دیگه.
گفتم عهههه!! مگه نر ها هم می می دارن؟
خانومه یه نگا بهم کرد گفت شما نداری؟:))))))
یه آهی کشیدم.
با خودم گفتم یه سیگار بکشم و برم خونه، سیگارمو که روشن کردم یهو بابام از زیر خاک اومد بیرون یه سر بامبو هم تو دهنش بود داشت به زور از اون تو نفس میکشید، بامبو رو از دهنش در آورد محکم زد تو دهنم گفت مطمئن بودم سیگاری میشی.
فقط چرا ۷ سال طول کشید؟ کرما نصفمو خوردن؟
کاش یکی به این گربه بفهمونه منم آدمم تو این خونه، ۳۲ سالمه، لیسانس دارم، مدیر یه کافهام، منم میخوام حق انتخاب داشته باشم، میخوام هر وقت خواستم از خواب بیدار شم، میخوام مبل خودمو داشته باشم، همهی غذاها واسه اون نیست، من بردهاش نیستم من آدمم،حیف که از خودم بیشتر دوست دارم پدرسگ
گفت وقتی من مردم سر خاکم یه بامبو بذار و سنگ قبر هم رو خاکم نذار، این قولا رو بهم بده، گفتم بابا این چه حرفیه؟ گفت فقط قول بده.
گفتم چشم.
بابام رفت و دیگه از اون در تو نیومد و همون روز فوت شد.
من موندم و خودم و خودم.
تو شوک بودم و نا امید.
ولی بهش قول داده 👇
برای اپلای کردن و بورسیه گرفتن که ادامهی تحصیلم رو تو دانشگاه مینایو تو شهر اوهایو ادامه بدم، با توجه به رزومهام و معدل خوبم خیلی سریع دانشگاه پذیرفت منو.
حدود ۹ ماه طول کشید تا کارهام انجام بشه و برم.
رفتم آمریکا دورهی ارشدم رو تو دوسال با معدل A گذروندم و اقدام کردم برای👇
بودم و باید بهش عمل میکردم، بامبو رو که همون روز دفنش گذاشتم تو خاکش و سنگ قبر هم براش نذاشتیم.
تصمیم گرفتم خودم رو جمع کنم و فقط و فقط درس بخونم.
خلاصه انقدر خوندم تا اینکه مهندسی عمران قبول شدم، رفتم دانشگاه و دورهی لیسانسم بعد از چهار سال با معدل ۱۹٫۳۵ تموم شد.
اقدام کردم👇
دکتری تو رشتهی خودم، همزمان تو یه شرکت معتبر هم استخدام شده بودم و همه چی داشت خوب پیش میرفت که ترامپ رئیس جمهور شد و همه چی بهم ریخت.
سرتون رو درد نیارم در آخر مجبور شدم دست از پا دراز تر برگردم ایران.
تو راه برگشت تو هواپیما خیلی ناراحت و داغون بودم و تنها دلخوشیم این بود👇
که مستقیم برم سر خاک بابام و داستان رو بهش بگم و بگم بعد از ۷ سال هنوز سر قولم هستم و بازم درس میخونم و کار میکنم.
رسیدم تهران، مستقیم یه ماشین گرفتم رفتم سر خاک بابام و شروع کردم باهاش درد و دل کردن، گفتم، از همه چی گفتم براش، بامبو هنوز اونجا بود یه نگاه به بامبو انداختم👇
تو تظاهرات بودیم یهو گاز اشک آور زدن، همه پخش و پلا شدن یکی افتاد زمین گفت سوختم سوختم، سیگار فوت کن تو صورتم، گفتم داداش من سیگاری نیستم، یهو بابام بلند گفت کات!! سیاه لشگرا برید خونه، آقا شما هم بلند شو، بازیگرای یگان ویژه هم لباسا رو پس بدید، این بازم دم به تله نداد.
یه بار خوابم نمیبرد، شروع کردم گوسفند شمردن به ۳۰ که رسیدم گرگ زد به گلهام، طوفان شد،کدخدا از اینکه گوسفنداش مرده بودن شاکی شد، از ده اخراجم کرد اومدم شهر، غریب و تنها تو خیابون راه میرفتم، نزدیکای غروب شده بود از یکی پرسیدم شما کجا میخوابید تو این شهر؟
گفت هر کی تو قبر خودش
همه چی کیریه، دنیا کیریه، کرونا کیریه، خاورمیانه کیریه، ایران کیریه، جامعه کیریه، خانواده کیریه، من کیریم، تو کیریای، این قهوه که میخورم هم کیریه، این توییتم کیریه، توییت پایینی هم کیریه، توییت بالایی که میبینی هم کیریه، تا چشم کار میکنه کیر و کیر و کیره، تپه تپه کیر.
شما ناراحتید که باباتون بدون اینکه در بزنه میاد تو اتاق؟ من از بچگی اتاقم در نداشت و همونجا هم خانواده تلویزیون میدیدن،غذا میخوردن،مهمون میومد مینشست،حتی این اواخر بابام همونجا میرید، به من.
این بچه Fip داره و خیلی فرصت کمی داره و فقط داروی
#GS_441524
میتونه کمکش کنه، اگر کسی خارج از کشور هست که میتونه توی گرفتن این دارو کمک کنه ممنون میشم اطلاع بده، #ریتوییت شما شاید باعث نجات جونش بشه...