هربار عکسهات رو میبینم باورم نمیشه که یک زمانی بوده که توی آغوش من بودی. که دست کشیدم رو پوستت و موهات رو بو کردم و دستهات رو بوسیدم و قفل کردم به تن و بدن خودم و واقعاً بودی. حضور داشتی. صدات رو از نزدیک شنیدم و توی چشمهات نگاه کردم. نه. انگار این خاطرات تعلقی به من ندارن.