دم پاساژ مفید، یه خانومه که حجاب نداشت وایساده بود منتظر ماشین... یه مردی که انگار میخواست بره مسجد مفید بهش گفت روسریتو سر کن!
خانومه هم با صدای بلند گفت:
"زیپت بازه"
آقاهه سرش رو انداخت پایین و زنه گفت همیشه اینجوری راه برو
و رفت...
من شیفته این زنهام
امروز از انقلاب تا آزادی رو با #بیدود رفتم
وسطش خوردم به بزرگراه و مجبور شدم دوچرخه رو بذارم و پیاده برم اونور!
ولی اونور یه دوچرخه دیگه گیرم اومد!
برخورد مردم هم از روزهای اول دوچرخه سواریم خیلی تغییر کرده بود!
شهر داره به ما عادت میکنه.
شوهر خواهرم، برادر شهید است... نگران محیط زیست و اقتصاد است و حکومت آخوندی رو شکست خورده میدونه! یکی از خواهرهاش هم کلا کشف حجاب کرده...
برادرش، وقتی ۱۶ ساله بوده تو عملیات والفجر شهید میشه
اگه بچه دارید اون گوشیای لعنتی رو بذارید زمین!
سر کلاس ازم قول گرفتن به مامان و باباهاشون بگم که همهاش سرشون تو گوشی نباشه...
آخر کلاس اومده میگه: میشه به خواهرها هم بگید؟ ☹️
این نسل درگیر #بحران_تنهایی ه
تو دزفول یه مجسمهای هست که روش نوشته #الفدزفول؛
در دوره جنگ هر بار رادیو عراق مناطقی رو که میخواسته موشک بزنه اعلام میکرده، توی لیست الف همیشه دزفول بوده!
#۴خرداد
و واقعا جنگ، بویِ گوشتِ سوخته میده!
فرق ما با شما اینه که روی موشک چیز میز نمینویسیم هوا کنیم یا خودمون رو به دلواپسی فیک بزنیم...
بلکه عمیقا براتون دعا میکنیم که مذاکره رو به سرانجام برسونید
میدونید ما نمیخوایم مهاجرت کنیم، آرزوهامون همین جاست!
همیشه دوست داشتم تا محل کارم با دوچرخه برم😍
البته قطعا نه با مقنعه و مانتو😒
این دوچرخههای #بیدود رو دریابید و اگه خواستید ثبت نام کنید بگید من براتون لینک دعوت بفرستم😍
پارسال، با یه نامه اومد پیشم که یه چیزی بت میگم ولی به مامانم نگو!
قبول کردم، نامه رو داد!
توش نوشته بود: «من شما را خیلی دوست دارم»
گفتم: پسرم اینکه خیلی خوبه! چرا به مامانت نگم؟
گفت اینجوری، من و تو یه «راز»داریم
امسال من معلمش نیستم اومد تو کتابخونه زیرچشمی نگام کرد و رفت...
@kom_Eil_
الان یعنی شما با این موضوع مشکل نداری؟؟؟؟
طرف سر یکی رو ببره و بچرخونه ۸ونیم سال حبس
اونی که روسری بچرخونه ۱۰ سال حبس!!!
حاجی شما خود طالبانی!
کاش مهاجرت کنید افغانستان
نه نه اونام گناه دارن، کاش برید کره ماه! خلاصه نباشید این کره خاکی
پاکت سیگارش رو انداخت رو زمین، من فکر کردم از دستش افتاده، برش داشتم که بش بدم، گفت خانم ولش کن اون مسئول فلانفلان شده باید اینا رو جمع کنه!
کاش این عکس رو ببینه!
ببینه که یکی مثل خودش، مثل ما، داره تاوان کینه اون از حکومت رو پس میده...
این چکمه های کارگری تا کمر رفته در نهر است تا راهی برای عبور آبهای سطحی در برابر سد زباله ها بازکند! رفتارهای غلط #شهروندی و فراموش شدن #تکالیف زندگی شهرنشینی، زیر پوست تهران را به این روز انداخته است!
داییم گفت پسرم بره امریکا، ��ه تضمینیه مسلمون بمونه؟
مامانم یه نگاه به من کرد گفت الان ما اینجا موندیم بچه مسلمون تربیت کردیم؟؟؟
اقاااااااااا 😶
اون چادر رو بدید من سر کنم، مادرم به آرامش برسه 🤦🏻♀️
همون قدر که فضای اماکن دولتی برای کسایی که روزه نمیگیرن سخت و مشقت باره؛ فضای بخش خصوصی برای روزهداران غیرقابل تحمله!
همهاش باید یه جای کار بلنگه!
و ما نمیتونیم عین آدم کنار هم زندگی کنیم!
آرنت در سرچشمههای توتالیتاریسم به زیبایی توضیح میده #تنهایی چطور موجب پذیرش سلطه میشه!
تبدیل شدن تنهایی به تجربهای روزمره که قبلا فقط مختص قشرهای خاصی در جامعه بود و حالا در حال گسترش ه.
بلندی شمشادها، پلهای عابر محصور، خیابانهای خاموش، همه مصداقهایی برای خیابانهای ناامن شهره! نه فقط برای زنان اما بیشتر تاثیر گذار بر حضور زنانی که ماشین شخصی ندارند ولی میخواهند در جامعه حضور داشته باشند...
شهر باید شرایطش تغییر کنه!
این جدول رو ببینید:
@ab_ganji
موضوع اینه که اونا قدرت دارن، رفاه دارن و برای مردمشون ارزش قائلن!
شما توهم داری! بدبختی و فلاکت داری و مردم خودت رو با موشک میزنی!
زیبا نیست؟
مدرسهای که درس میدم، مجتمع آموزشی ه؛ حیاط دبستان به حیاط دبیرستان راه داره! از در دبیرستان خواستم بیام بیرون، برای بار چندم دستگیرم کردن و میگن کی اومده دنبالت!؟
من: لعنتیاااااا معلمم خیر سرم 😐
بچه ۵ ساله دوستمو بردم خونه مامانم اینا!
مامان و بابام تنها بودن!
بشون گفت شماها چرا بچه ندارید؟
بگم بتون چطوری بچه دار شید؟
باید هر دوتون بخواین بعد یه دونه از تو شکم تو(اشاره به بابام)باید بره تو شکم تو(اشاره به مامانم) بعد شکمت بزرگ میشه و بچه درست میشه
من😅مامانم😐بابام😳
@_yass_banoo
چون امام خمینی تو ۱۲ بهمن ۵۷ تو بهشت زهرا گفته:
به فرض پدران ما در مورد سرنوشت شان تصمیم گرفتند. ما قبول نداریم. آیا نسل حاضر هم می تواند همین پرسش و مطالبه را داشته باشد و برای سرنوشت خودش تصمیم جدیدی بگیرد؟
برای فرزندانم خواهم گفت،
آنجا پُلی بود که زیر آن گفتم «دوستت دارم»
و آنجا پلی بود که جزوه به دست از رویش پیاده میرفتم...
و آنجا پلی بود که زیرش اولین قرارها را گذاشتیم
و آنجا...
آنجا...
دقیقا پایههایش آنجا بود!
#پل_گیشا
به عنوان معلم عرض میکنم، پارسال از ۸ آبان تعطیلیها به خاطر آلودگیها شروع شد و امسال ما نیمه دی هستیم و یک روز هم تعطیل نشدیم...
اگه سال دیگه معلم نبودم، بدانید به خاطر اینه 🤕🤪🤪🤪😂
#دوقلوها اومدن ❤❤
تبریک به خودم
تبریک به شما
تبریک به کادر درمان
تبریک به باباشون
تبریک به مامانشون
تبریک به مامانم
تبریک به مامانش
تبریک به دوستای پزشکم که دهنشون رو تو این یه ماه سرویس کردم...
خلاصه که من الان عمه دوتا آدم جدیدم ❤❤
خدایا... درسته ما برات بندههای خوبی نبودیم!
ولی به جاش بانمک که بودیم :)
با روشهای خلاقانهای نافرمانی کردیم... این نشون میده قصد سرکشی نداشتیم... فقط میخواستیم یه خرده کنجکاوی کنیم.
لذا ببخش بر ما 🤲
شهرداری اومده به مردم توضیح داده، پولای شهر رو تو این دو سال چطوری خرج کرده!
بعد توئیتریها ناراحتن که چرا اینقدر گزارش خرد داده!
کاش اینقدر مطالبهگر بودیم که از بقیه سازمانها و نهادها هم گزارش خرد طلب میکردیم...
کاش بلد بودیم قرون به قرون بیتالمال رو مطالبه میکردیم!
اکران طرح های «گزارش به مردم» در پایتخت
طرح های #گزارش_به_مردم با هدف گزارش اقدامات مدیریت شهری و شورای اسلامی شهر تهران با استفاده از سازه های تبلیغاتی در پایتخت اکران شده است
الان اگه به جای مسمومیت دختران در مدارس، موهای مشکیشان را به باد داده بودند، صغیر و کبیر یخه پاره کرده بودند!
کثافت اینطور است، دو ماه است دختران در مدارس مسموم میشوند و بقیه سوت میزنند.
در محیط کار جدید، درحالیکه همه چی سیاه و سفید بود و چشمهای ترسناکی در گوشهها بازوبسته میشد؛
یه هو یه آقای مرررربون اومد تو اتاق و گفت:
«سلام، من تهرانیام، خدماتی اینجا، تبریک میگم اومدنتون رو، فردا لیوانت رو هم با خودت بیار»
و اینطوری همه جا رنگی شد و دیوارها جونه زدن 🌺😍🌺
کتابهای درسی تحت تاثیر کلیشههای جنسیتی هستند.
یکی از بچهها میگه: «خانم مامانمون کار میکنه، بابامون هم آشپزی میکنه هم بعضی وقتا بیرون کار میکنه»
آقای وزیر کتابهای درسی باید پیشرو باشند. وگرنه عقب میمانند!
@sm_bathaei
جلوی ورودی کتابخونه ملی، دختره رو راه ندادن چون هیچی سرش نبود، با مسخرگی کلاه هودیاش رو سر کرد، خانومه قبول نکرد!
زنگ زد دوستش از تو کتابخونه اومد، اون ور گیت شال دور گردنس رو پرت کرد، این سرش کرد و با خنده رد شد!
همه خندیدند!
به #حماقتها میخندیدند، تلخ میخندیدند!
رسیدم خونه مامانم، یه خانوم غریبه در رو باز کرد😧
کلی خانوم داشتن بافتنی میکردن!
مامانم اومد و گفت:«از خیریه زنگ زدن گفتن برای شب یلدا برای کودکان کار ۲۰۰تا شال و کلاه میخوان!»
همه رفیقاش رو جمع کرده بود داشتن کلاه میبافتن!
#زنان_خانهدار
اگه پروانه بازیهاتون در مورد #روز_دختر تموم شده، بیام از گیسهای سفیدم براتون بگم که به خاطر فیلترشکن گور به گور شده است!
پااااتو بردار از روش خب 😩
@azarijahromi
دفعه بعد وصل نشه، فحش بد میدم🙄
#شهرداری داره به طور پایلوت به بچه مدرسهایها یکسال دوچرخه رایگان اجاره میده!
کاش به دخترها هم بدن!
تحرک فیزیکی دخترا، محیط و امکانات ورزشیشون خیلی پایینه!
از ما برونگراها، هوا را بگیرید،
مردم را نه!
جامعه را نه!
آدمهای دوستداشتنی را نه!
کرونا جسم رو فقط تخریب نمیکنه، روح ما برونگراها رو خش میندازه!
خلاصه که برگشتم پیشتون🌷
تو بازار مرزی جلفا رفتیم از این نوشیدنی انرژیزاها بخریم، حسین با یه متر ریش ازش پرسید الکل که نداره؟
گفت: «نه! خودش نداره، قبل از اینکه بازش کنی الکل گندم بخر با سرنگ بریز توش، بذار آفتاب، قشنگ میشه بیر»
حسین: چی؟
- بیر، بیر دیگه! آبجو!
ما 🤦🏻♀️
ولی واقعا اینی که سنگ فرش پیادهرو لق باشه و چرخ دوچرخهام روش لیز بخوره و حاشیه پیادهرو جدول نداشته باشه و من با دوچرخهام با هم بریم تو جوب دیگه تقصیر شهرداری ه
@pirouzhanachi
امروز وقتی داشتند زنی را غسل میدادند... وقتی خاک روی بدنش میریختند...
من و بچههایش با هم میخندیدیم...
و من بیچارهترین بودم!
وقتی مادر میشید، نمیرید!
تو رو خدا!
بتون گفتم وقتی جامعهشناسی دانشگاه تهران قبول شدم، درحالی که همه فامیل داشتن پز دانشگاه آزادی بچههاشون رو میدادن!
مامانم معتقد بود: « تو که تعلیمات مدنی قبول شدی! تازه انقلاب هم نیست دانشگات!»
یکی از دوستام پیام داده: «فائزه ذرت گذاشتم چسفیل شه، به نظرم ذرتها که به در و دیوار قابلمه میخورن خیلی شبیه تو میشن» 😐🤪
بعد از توصیف من به یه اتوبوس بچه که دارن میرن اردو، باحالترین توصیفی بود که یکی ازم کرده!😅
#اندر_۲۸_سالگی
اگه داداشهاتون بتون میگن، شما رو از سر راه پیدا کردیم!
اگه داداشهاتون نصفه شبا میترسوننتون!
اگه داداش کرمو دارید!
تحملش کنید...
این داداشا بزرگ میشن، زن میگیرن، بچهدار می��ن!
و واااای ازون بچه😍😍😍
و آااااخ ازون بچه ❤️❤️❤️
آخرش یه روزی من میرم تتو اون #درخت_سپیدار رو میندازم وسط کتفهام،
بعد مامانم عاقم میکنه، حسین طلاقم میده، از جامعه دوستام ترد میشم و میرم یه گوشه تو آینه تتوم رو میبینم و از ذوقش میمیرم!
آقا قبل از مرگ، برید بوشهر، بعد برید کافه حاج رئیس بعد بگید براتون خیامخوانی کنند...
بعدش دیگه راحت بمیرید! دنیا در اون مکان و اون کافه و اون شعرها تمام میشود!
+آقای راننده شما رای میدید:
-نه!
+چرا؟
-خانم چهارسال پیش رو یادته؟ ۳ نفر بودن جلوی مردم همدیگرو رو دزد کردند و بیکفایتیشون رو نشون دادند.... حالا چی شد؟ سه تا قوه داریم، هر کدوم رو دادن به یکی!
مسخرهشونیم؟
+نه!
#انتخابات_۱۴۰۰
دوستم داره جدا میشه و با همسرش سر اینکه وسایل خونه رو چطور تقسیم کنن اختلاف دارن!
دعوای اصلی سر یخچالفریزر بود!
بود!
چون امروز به مدد قطع و وصل شدن برق، سوخت!
و خدا رو شکر دیگه اختلاف ندارن... 😐
در حالت لمیده نیکو، با انسانهایی ناصواب، در شرایط اجتماعی نادرست قرار داشتم که:
«سلاااااااااااام خانم فلسفه!»
دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم 😐
پ.ن: چرا ورود بچهها به فرحزاد رو ممنوع نمیکنند؟ ☹️
و سرانجام...
داوران:
دکتر احمد الستی
دکتر علی روحانی
دکتر محمد شهبا
زمان: ۱۰ صبح چهارشنبه ۱۹ شهریور
مکان: خیابان سرهنگ سخایی، دانشکدهی مطالعات نظری دانشگاه هنر، کلاس ۸.
وی در خانوادهای پرجمعیت چشم به جهان گشود، لذا همیشه کسی تو خونه بود که در رو باز کنه! به همین دلیل هیچ وقت فرهنگ استفاده از کلید را نیاموخت!
و پشت در ماندن بخشی از هویت وی شد!
حالا زودتر اون مرد رو پیدا کنید تا من یخ نزدم 😩
دوست عزیزی که حیوون خونگی داری!
وقتی سگت رو میاری در محلهای عمومی حق نداری قلادهاش رو باز کنی یا ول کنی!
دستشویی حیوونت رو هم با کیسه بردار و بنداز تو سطل!
مرسی.
#شعور_داشته_باشیم
تفکیک زباله از مبدا؛ مهمترین وظیفه یک شهرونده!
اینها زبالههای یک خانواده ۳نفره در طول دو ماهه!
که به نایلون/ بطریهای پلاستیکی/ کاغذ/ فلز/ مقوا/ شیشه تفکیک شدن
هم میشه تحویل غرفههای بازیافت داد! هم میشه زنگ زد و بیان تحویل بگیرن!
میدونید، کمک کردن به دیگران، باید قسمت آدم بشه!
باید خدا به آدم نظر کنه!
و از من بپذیرید که فرصتها عین برق عبور میکنند...
لذا به همدیگه، به آدما کمک کنیم...
خاک بر سر تر از افسردگی پس از سفر داریم؟؟؟
هر چی پول داشتم رو هم یه جوری به فنا دادم که الان هیچ تفریحی نمیتونم بکنم!
نشستم رو تخت و به آوای دلنشین خرپف حسین گوش جان سپردم 😒
و به روزهای سخت پیشرو میاندیشم🤦🏻♀️
هر چه شرایط بدتر میشه؛
هر چه شرایط پیچیدهتر میشه؛
من بیشتر خدا رو شکر میکنم که بچه ندارم 😔
خیلی مراقب بچهها باشید...
اونا پارهتنمونن، تحمل این شرایط براشون خیلی سخته.
ولی من هیچ وقت یادم نمیره؛ سال ۹۰ تو یکی از تریبونهای آزاد، یکی از بچههای بسیجی دانشکده علوم اجتماعی گفت: «همین ۱۸تیر هم که تو دولت خاتمیتون بود، اینو چیمیگید!»
به همین وقت عزیز!
😶