کدخدای ده منو از بابام خواستگاری کرده. مادرم ميگه این فرصت مناسبیه که زنش بشم و براش چندتا پسر بيارم، کاری که زن اولش نتونست بکنه. از کجا معلوم من بتونم؟
یکی از نوستالژيام اينه که برم حرم امام رضا بعد زنگ بزنم به دوستم بگم گوشی گرفتم سمت حرم با امام رضا حرف بزن، بعد بذارم در گوشم ببینم با امام رضا چیکار داشته؟
دلم برای اشک
دلم برای خواب
دلم برای سیب
دلم برای آب
دلم برای زن
دلم برای تن
دلم برای من
دلم برای من
دلم بیش از هرچیزی برای خودم تنگه
و من سالهاست برای خودم دلم تنگه
#هادی_پاکزاد