افسانه قشنگ درباره بید مجنون هست عاشق با معشوقش تو رودخونه شنا می کردند یکی اشون غرق میشه اون یکی کنار آب وامیسته منتظر اینقدر که پاهاش ریشه میزنه دست ها و موهاش جوونه میزنه برگ میده و بزرگ میشه اینقدر که به سطح آب برسه تا اگر محبوبش از آب بیرون اومد بتونه دستش بگیره و بیرون بیاد