بچه ها من مدرس زبان المانیم و این لینک کانال آلمانی منه، توش منابع یادگیری المانی مثل پادکست موزیک کتاب داستان فیلم و چیزای دیگه میزارم، لطفا اگر به دردتون میخوره جوین بشین 💕 ریتوییت هم بکنین که خیلی ممنون میشم ازتون 😍
خب دیگه منم بالاخره از اون "خراب شده" فرار کردم و از ته دلم میخوام همتون ازون "خراب شده" نجات پیدا کنین.فعلا یه مدت استانبول میمونم چون نمیتونستم تحمل کنم بیشتر توی اون "خراب شده" بمونم،تا کارام اوکی بشه و برم به اون مقصد اصلی.برام انرژیای خوب بفرستین که این روزا خیلی نیازمه
@faridehabt
یبار با مامانم و دوستش رفته بودیم بیرون دوستش چراغ قرمز رو رد کرد پلیس جلومونو گرفت میخواست جریمه کنه دوست مامانم چشاش سبزه گفت آخه اقای پلیس نه که من چشمام سبزه چراغو سبز دیدم واسه همین رد شدم :)))پلیسه خیلی خندید ولمون کرد😁😂
به عنوان یه بچه طلاق این ژانر بسیار برام غم انگیز بود.
یادمه روز اخر با مامان رفتیم خونه و وسیله هارو جمع کردیم،مامانم اون وسط اشپزی کرد و سه مدل غذای مورد علاقه بابام رو براش پخت گذاشت یخچال.بابام طبق عادت برای اخرین بار موقع اشپزی مامانمو از پشت بغل کرد.بغض داشتن جفتشون.۱/
بعدش خود بابام کمکمون کرد و حتی اومد خونه جدید کمکمون کارای سنگین رو انجام داد،بعدشم رفت.شاید بگین اینا با اینهمه عشق چرا جدا شدن؟چون اخلاقای بابام بیمارگونه و تخمی بود و همچنین تفاهم نداشتنشون هرروز باعث دعواهای شدید میشد.فقط عشق کافی نیست.۲/
بعد جداییشون بابام منو هم رها کرد، اون همیشه مامانمو بیشتر از من دوست داشت و حدس میزنم چون دیگه مامانمو نداشت نخواست منم داشته باشه،مخصوصا که من به مامانم گیر دادم جدا بشن چون دیگه تحمل دعواهای خونه رو نداشتم.شاید همه چیزو از چشم من میدید چون عادت نداره اشتباهای خودشو ببینه.پایان
صب تو بغل زیدی بیدار شدم، صبونه خوشمزه خوردیم، من کلاس رفتم اون درس خوند، ناهار قیمه خیلی باکیفیت خوردیم، فیلم دیدیم، لاس زدیم و به کارامون رسیدیم. واقعا جمعه ایده آلی بود.
ولی جدی بیاین انقدر در مقابل همجنس گراها جبهه نگیریم.بیشتر وقتا عشقی که بینشون هست از عشقی که بین ما دخترپسرا هست خیلی بیشتر و پاک تره.بیاین همو دوست داشته باشیم آدما.بیاین خودمون یه ذره دنیارو جای قشنگ تر و امن تری کنیم واسه همدیگه،با هر گرایش و دین و مذهب و ملیتی.
اتفاقا هیچکس اندازه اونی که مهاجرت میکنه حق نداره به این جاکشا فحش بده،چرا؟ چون اون کسیه که از خونوادش دوستاش خاکش خونش همه چیزش گذشته و رفته دنبال یه زندگی نرمال و از همه بیشتر داغون شده و بگا رفته.
وضعیت ایران تو دنیا عین اون کاربر توییتر میمونه که یه زمانی کلی فالور داشته ولی یهو هک شده و حالا هم که اکانت جدید ساخته نه کسی فالوش میکنه نه محلش میزاره
خدا رفیق فاب هیچ بنده ای رو گیاه خوار نکنه.هرجا کافه و رستوران میریم یچیزی بخوریم کوفتمون میکنه آخرم یا سالاد میخوره یا با خودش یه عالمه گیاه عجیب میاره میخوره🤦🏼♀️
یکی از دلایلی که توییترمو به هیچکدوم از آشناها و دوستام ندادم اینه که من اینجا در بی سانسور ترین حالت خودم عم.همه ی غم هام خشمم درد دلام اینجاس و نمیخوام هیچکدومشون اینارو ببینن.
دلم لک زده واسه خیابونای خیس و هوای خنک و سوز دار و بوی بارون و لباسای ضخیم و برگای زرد و نارنجی و دیدن بچه ها تو خیابون که با لباس فرم از مدرسه برمیگردن.
به عنوان یه بچه طلاق این ژانر بسیار برام غم انگیز بود.
یادمه روز اخر با مامان رفتیم خونه و وسیله هارو جمع کردیم،مامانم اون وسط اشپزی کرد و سه مدل غذای مورد علاقه بابام رو براش پخت گذاشت یخچال.بابام طبق عادت برای اخرین بار موقع اشپزی مامانمو از پشت بغل کرد.بغض داشتن جفتشون.۱/
این قانون جدید یعنی منی که پدرم رو ۱۲ ساله ندیدم و نقش کلیش توی زندگی من صرفا یه اهدا کننده اسپرم بوده (که اگر میشد ازونم سلبش میکردم) ایندفعه که بیام ایران برای خروج دوباره از کشور به اجازش نیاز دارم :)))
اون طویله بهارستان رو یروزی که دورم نیست به آتیش میکشیم عزیزان.
داییم اولین مرد زندگیمه، از لحظه به دنیا اومدنم بهم محبت کرده تا الان که ۲۶ سالمه.
هرچی دارم ازون دارم و الان داره از المان رفتن منصرفم میکنه، طاقت دوریمو نداره و استرس داره، تایمی که استانبول بودم از غصه من مریض شده بوده و از نگرانی شبا نمیتونسته بخوابه.
من توی یه تونل تاریک سالها گیر کرده بودم، بالاخره تهش یه نور دیدم، با ذوق دوییدم سمتش، فکردم دیگه رسیدم به اخرش و اون بیرون نور و زندگی منتظرمه، ولی اون نور قطار بود، قطاری که با سرعت اومد سمتم و من با شوک بش خیره شدم تا محکم بم کوبید.
گنده ی فمینیستای ایران فرانک عمیدی عه دیگه؟خب من همونو گاییدم.
امروز یه سری استوری ازش دیدم که در راستای عادی سازی گروپ سکس و روابط موازی و این کصافط کاریا بود.من کسی عم که توی همه چی از اول آزادی داشتم و عقب افتاده نیستم ولی این داستان فمینیسم دیگه چندش اور شده
#پهنیسم
#پهنیست
زنگ زدم خاله ی مامانم روز مادرو تبریک گفتم،میگه ایشالا سال دیگه اینموقع روز مادرو به خودت تبریک بگیم.حساب کردم من همین فردا عم شخص مورد نظرو پیدا کنم و باش وارد عملیات شم بازم نمیتونم پروژه رو سال دیگه این موقع تحویل بدم.بابا درست دعا کنید اه.
خونهرو جارو کردم، طی کشیدم، کلاسامو رفتم، غذا پختم، سبزی و کاهو شستم، فالوده سیب عسل مخصوصمو درست کردم، انار دون کردم، مقدمات ناهار فردا رو اماه کردم، فقط مونده برم یخ حوض رو بشکنم.
منم این دلتنگی رو کشیدم، فقط تفاوتش این بود که بزرگتر بودم و میفهمیدم که بابام منم با مامانم طلاق داده، و چقدر درد بزرگی بود برام. شبایی بود که یکی از تیشرتای بابامو که یواشکی برداشته بودم بغل میکردم و میخوابیدم چون دلتنگ بودم.
بچه ام اومد و یواش بهم گفت مامان یادته بابا اینجا بود، لباساش تو این اتاق بود؟ دلم براش تنگ شده😭😭بیاد پیشمون، گفتم میدونی که دیگه با ما زندگی نمیکنه؟ گفت آره، ولی دلم تنگ شده، میشه منو ببری پیشش که ببینمش؟ گفتم فعلا بابا شرایطش رو نداره، هروقت که بتونه حتما میاد میبینتت:(((
طبقه پایینی من یه دختر همسن و سال خودمه، هر پنجشنبه بلا استثنا مهمونی داره، همیشه هم کلی از دوستاش میان و میرن. هربار فکر میکنم من چقدر متفاوتم با همسن و سالام. چقدر حوصله این چیزا رو نداشتم و ندارم هیچوقت. چقدر کسل کننده زندگی میکنم.
من یبار داشتم تو استانبول راه میرفتم، دوتا پسر هم وطن از جلوم داشتن میومدن یکیشون گفت حاجی اینو عین عروسکای کوکی میمونه، اون یکی گفت اره این روسا همشون همینجوری سفید و کسن، من گفتم لطف دارین ولی منم ایرانیم :))))ولی خیلی خجالت کشیدن بندگان خدا :)))))
سربالایی رو از کنار دوتا دختر ایرونی سبقت گرفتم و چند قدمی جلوتر ازشون راه میرفتم. یکیشون گفت ولی این ترکا کونشون خیلی قشنگهها :))
عزیزم سرتو بالا بگیر، این کون هموطنته.
قاسمچک فقط یک تست ساده نیست، علاوه بر مزدوری میتونه جوگیر بودن طرف هم ثابت کنه. خیلی خر میشناسم هیچ وابستگی به اینا ندارن و روز کتلت شدن یارو استوری انتقام سخت گذاشتن چون فکر میکردن سردار مملکتشونه.همشونم الان مثل سگ پشیمونن ولی خب ثابت شد که جوگیر و بیعقلن قاسمچک خیلی مهمه.
@alirezakhastast
یکی از استادای ما توی دانشگاه هرچی خود شیرین بود رو آخرترم انداخت.گفت باید یاد بگیرن وقتی کل کلاس یچیزی میگن ایناعم باشون متحد بشن به جای اینکه واسه من خودشیرینی کنن :))))