بالاخره، و بعد از چهارسال که از اکران فیلم میگذره، از امشب میتونید فیلم ما #در_جستجوی_فریده رو آنلاین تماشا کنید.
اگر ساکن ایران هستید از روی پلتفرم #فیلم_نت، و اگر خارج از ایران هستید از روی
#vimeoondemand
لینک هر دو رو در ادامه میذارم:
هر از گاهی مامانم بهم میگه که برم فیش حقوقیش رو از سایت بازنشستگی بگیرم؛ و من هربار از دیدن میزان حقوق یک معلم بعد از سی سال کار شرمنده میشم و بغض گلوم رو میگیره. هربار.
از یه فستیوال مستقل آمریکایی به علت اینکه به خاطر "ایرانی بودن" امکان پرداخت آنلاین هزینه ثبتنام فیلم رو نداریم؛ درخواست کد ثبتنام رایگان کرده بودم. امروز ایمیل زدن و کد رو فرستادن، کد این بود: AbbasKiarostami
اشک تو چشام جمع شد؛ روحت شاد سرمایهی همیشگی ما...
#کیارستمی
من یه "پَتویی"ام! یعنی شبا اگه پتو نندازم روم خوابم نمیبره! بدترین فصل برای ما پتوییها همین اواسط بهاره که نه اونقدر گرمه که بشه کولر روشن کرد و نه اونقدر سرد که بشه راحت زیر پتو خوابید!
اگر شما هم پتویی هستید لایک و ریتوییت کنید که سندیکای پتوییهای ایران اعضاش رو بشناسه!؛))
بخاطر تمام فیلمهایی که ساخته نشدند، دوربینهایی که خاموش شدند، ایدههایی که در نطفه خفه شدند، رؤیاهایی که دفن شدند، لحظههای عمری که در انتظار مجوزها و پشت درهای بستهی اتاقهای شما تلف شدند.
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#Mahsa_Amini
صاحبخونهای که چند روزه قراره بریم بنگاه و خونهاش رو من اجاره بده امشب مسیج زده که همسایهها با اینکه اینجا رو به مجرد بدم مخالفت کردن! راست و دروغش با خودش؛ ولی شماهایی که با ما مجردها مشکل دارین، بدونین که ما هم خدایی داریم...خدایِ مجردها!؛)
با اختلاف، بامزهترین جوکی که اخیرا شنیدم این بوده:
- یه روز یه بچه صندلیه به مامانش میگه مامان من میخوام کمد بشم!
مامانه میگه: شما همین صندلی باش، کمد بودن رو هم کنارش ادامه بده!
:))))))
کرونا باعث شد نسل ما، متولدین اواخر ۶۰ و اوایل ۷۰، نفهمیم چجوری وارد سیسالگی شدیم. یهو اوج سرخوشی دههی بیست کات خورد به ثبات دههی سی. یهو از ۲۸ سالگی شدیم ۳۲ ساله. یهو دیدیم دیگه آدم کوچیکهی جمعها نیستیم و رفتیم تو لیگ بزرگترا. این جامپکات حق ما نبود واقعاً.
#رشتو
ده سال پیش که دانشجوی سینما بودم یه همچین روزایی توی #جشنواره_فیلم_کوتاه_تهران یه فیلم خارجی دیدم به اسم "ماشه" ساختهی یه کارگردان استرالیایی به اسم "رودریک مککی" که خیلی ازش خوشم اومد! از سینما فلسطین پیاده راه افتادم به سمت میدون ولیعصر و ذهنم حسابی درگیر فیلمه بود...
این خانوم که کنار فریده است مدیر سابق شیرخوارگاه تهران پیش از انقلاب بوده؛ همون موقع که فریده نوزاد توسط یه زوج هلندی از اون شیرخوارگاه به فرزندی گرفته میشه. و دیشب این خانوم به اکران #در_جستجوی_فریده تو لسآنجلس رفتن و حالا با فریده ۴۴ ساله دیدار کردن.
این معجزهی سینماست.
و خیلی براش دلنشین بوده این ماجرا.
به شدت از پیامش ذوقزده شدم! و تمام این چند روز دارم به این فکر میکنم که چقدر واکنشهای ما و انرژیهامون به همدیگه ارزشمنده، هر جای این دنیای کوچیک که باشیم؛ و چقدر سینما معجزهی عجیب و دوستداشتنیایه!...
یکی از فامیلامون که سالهاست ندیدمش تو اینستاگرام بهم پیام داد که"داداش فردا سالگرد ازدواج ماست، میتونی یه متن خوب برام بفرستی؟"
خداروشکر هنوز به یه درد فامیل میخورم:)))
در نهایت یه شعر فروغ فرستادم براش و گفت: "حاجی برگااااام!"
:)))
اینکه آدمیزاد میتونه یه مدتی عاشق یه نفر بشه، بهش کلی حس و محبت نشون بده و ازش بگیره، و بعد یه مدت ازش جداشه، ازش دورشه، و اگه دیدش مثل غریبهها بهش سلام کنه و از کنارش بگذره هیچوقت برام عادی نمیشه.
نمایش داشته و اکران عمومیش داره شروع میشه. تیزر فیلمش رو برام فرستاده بود بهم گفت تو این فیلم یه شخصیت فرعی داره که ایرانیه و اسم این شخصیت رو از روی اسم من گذاشته "کوروش"! نوشته بود هیچوقت یادش نمیره که من ده سال پیش بهش از ایران ایمیل زدم وقتی اولین فیلم کوتاهش رو دیده بودم...
ما پنج سال پیش #در_جستجوی_فریده رو با کرادفاندینگ و سرمایهگذاری مردمی شروع کردیم. حالا فیلم به عنوان نماینده ایران به #اسکار معرفی شده و ما به عنوان فیلمسازای مستقل، دوباره برای پخش و تبلیغات فیلم در آمریکا به کمک شما احتیاج داریم تا فیلم بتونه توی این رقابت دیده بشه...
فکر میکنم کمتر کسی از نسل ما باشه که با پدر و مادرش اختلاف فکری و فرهنگی و سبک زندگی و ...نداشته باشه. شما با این فاصلهی نسلی چجوری کناری اومدین/ میاین؟ اگه دوست داشتین از تجربههاتون بنویسین.
در راستای دیدن نیمهی پر لیوان:
اگه واکسن کرونا بیاد؛ عجب سالی بشه ۲۰۲۱! المپیک، جام ملتها، مقدماتی جامجهانی، کلی فستیوال و ایونت و کنسرت عقبافتاده، کلی مهمونی روی هم تلنبار شده، کلی عروسی و جشن تولد نگرفته!
فقط حیف که جای خیلیهامون توش خالیه...❤
من کم پیش میاد خواب بابامو ببینم، ولی دیشب دیدم که با یه جعبه شیرینی اومده خونه، و چقدر همه چیز عجیب بود! امروز تولدشه و اگه بود شصت و هفت سالش میشد... شیرینی تولد خودت رو خریدی بودی بابا؟! کاش از خواب بیدار نشده بودم...
و اصلاً نمیدونسته همچین جشنوارهای هم هست! گفت خیلی خوشحاله که فیلم رو اینقدر دوست داشتم و تشکر کرد. این ماجرا گذشت و دیگه من ارتباطی باهاش نداشتم تا همین چند روز پیش که دیدم تو فیسبوک به من پیام داده! اولین فیلم بلندش رو ساخته به اسم
#TheFurnace
که توی جشنواره ونیز امسال...
؛ به خوابگاه که رسیدم اسم فیلم رو سرچ کردم و رسیدم به سایتی که ایمیل کارگردانش توش بود؛ دلم خواست یه ایمیل بهش بزنم و بگم من فیلمت رو اینجا دیدم و خیلی حال کردم؛ ایمیل رو فرستادم و فرداش بهم جواب داد! خیلی سورپرایز شده بود که فیلمش تو ایران نمایش داده شده...
مات و مبهوت خبر خودکشی کیومرث پوراحمدم. کسی که با «قصههای مجید»اش شور زندگی رو به یک نسل هدیه داد، چی شد که طناب دار رو تقدیم خودش کرد؟ چی گذشت بهت آقای پوراحمد تو این فاصله؟ هرچند میدونم که خیلی سخت نیست جواب این سوال.
#کیومرث_پوراحمد
وقتی تکلیفتون با خودتون مشخص نیست وارد زندگی بقیه نشید و بقیه رو وارد زندگی خودتون نکنید، چون کارهایی که از روی "بلاتکلیفی" انجام میدید هیچوقت "پنهان" نمیمونه.
کاش اینایی که خارج از گروه سنی اعلام شدهان و عکس میذارن و توئیت میکنن که "امروز واکسن زدم" بنویسن کجا و چهجوری و با چه تبصرهای زدن تا ما حداقل بفهمیم الان دقیقاً به کیها دارن #واکسن میزنن!
میگفت:"اگه آرمسترانگ رفت کرهی ماه، یه روزی رویای راه رفتن روی ماه رو داشته؛ اگه برادران رایت تونستن هواپیما بسازن چون رویای پرواز کردن داشتن؛ تا وقتی رویای چیزی رو نداشته باشید هیچوقت بهش نمیرسید."
مرسی که اهمیت رویا داشتن رو بهمون یاد دادید استاد؛ تولدتون مب��رک.
#ناصر_تقوایی
"ما به ۴ بغل در روز برای بقا، ۸ بغل در روز برای محافظت و آرامش، و ۱۲ بغل در روز برای رشد نیاز داریم."
این "ما"یی که میگه ما هم جزوش هستیم؟! چجوری زندهایم پس تا الان؟!🤦♂️
در کنار دردناکی ماجراهای تجاوز و تعرض جنسیای که اینروزا داریم میخونیم، نکتهی غمانگیز و دردناک دیگه اینه که خیلی از ماها هیچوقت یاد نگرفتیم که چیا مصداق تعرض و تجاوزه؛ و دلیلش فضای آموزشی و فرهنگی جامعهایه که حرف زدن و آموزش دادن این چیزا همیشه توش تابو بوده و هست.
افغانستانیها که به جای خود؛ ماها هم که یه روزی از یه شهر دیگهای اومدیم تهران بارها با لفظ "شهرستانی" مورد عنایت ساکنین پایتخت قرار گرفتیم و تا مدتها طعنه و کنایه میشنیدیم.
وقتی چیزی که داری رو از دست میدی فقط یه بار درد از دست دادن رو میکشی؛ ولی وقتی چیزی که میخوای رو بدست نمیاری انگار هر روز داری از دست میدی، هر ساعت، هر دقیقه، هر نفس.
وسط پیگیری اخبار انتخابات، یهو چشمم به عکس زیبای ایشون روشن شد؛ جناب "امید" آخرین بازماندهی درناهای سفید مهاجر سیبری، که هرسال اوایل پاییز میاد به تالاب فریدونکنار مازندران و اواخر زمستون برمیگرده سیبری! به حق از قشنگترین چیزاییه که تو این مدت اخیر دیدم!:**
تقریباً کسی دور و برم نیست که مستاجر باشه و قراردادش رو به اتمام باشه و الان با بحران تمدید/ جابجایی مواجه نباشه. یه عده بیخانمانایم که هی داریم به هم دلداری میدیم:)
کسی، جایی، نهادی هم به فکر حل این بحران هست؟ معلومه که نه.
هر وقت یه عکس از خودم استوری میکنم بدون استثنا عمهام بهم دایرکت میده و قربون صدقهام میره:)
البته جالبتر اینه که عمهام تنها کسیه که این کارو میکنه😂
پونزده یا شونزده سالم بود که عضو هیئت داوران نوجوان جشنوارهی فیلم کودک و نوجوان بودم، قرار بود در اختتامیه بیانیهای هم از طرف ما خونده بشه، من چون دست به قلم بودم بیانیه رو نوشتم، به کارگردان مراسم گفتم میشه خودم هم بخونمش؟
گفت نه نمیشه؛ تو لهجه داری!
برای ماهایی که تنها زندگی میکنیم تو خونه موندن طولانی و بیرون نرفتن و با کسی معاشرت نکردن عین شکنجه است؛ حداقل برای من که هست، بقیهی تنهاها رو نمیدونم:)))
چند سالتون بود وقتی فهمیدید کارگردان این کلیپ «چهارشنبه توی کیفش یه مشت ستاره داره» رضا میرکریمیه؟:)
ولی چرا چهارشنبه حالا؟! چرا اسم معلمه چهارشنبه است؟!:)
خبر خوب و خیلی مهمی که متاسفانه بین اخبار این روزا گم شد، اینه که انیمیشن کوتاه #یونیفرم_ما ساختهی #یگانه_مقدم نامزد نهایی اسکار شده. این اتفاق برای اولین بار در تاریخ انیمیشن ایران میافته. تبریک بهش واقعا!
#our_uniform
#yeganeh_moghadam
#Oscars2024
از غمانگیزترین حالات وقتیه که نمیدونی دقیقاً دلت برای کی یا چی یا کجا تنگ شده؛ فقط میدونی جای یه چیزی خالیه. یه چیزی سر جای خودش نیست و تو هم هیچکاری از دستت برای خودت برنمیاد.
دوستان خونهای که من الان توش ساکنم رو بزودی دارم خالی میکنم، و صاحبخونه میخواد دوباره اجارهاش بده، اگه دنبال یه خونهی کوچیک حوالی مرکز شهر هستین میتونین به من پیام بدین.
بعد از اتفاقات سال ۸۸، سال ۸۹ #دانشگاه_هنر_تهران (به عنوان تنها دانشگاه دولتیای که رشتهی سینما داشت) دانشجوی سینما نگرفت و بچههایی که یکسال برای این رشته درس خونده بودن، مجبور شدن برن سوره یا رشتههای دیگه؛ و حالا همون سناریو داره تکرار میشه...
یه وانت خرید ضایعات هر روز صبح میاد تو کوچهمون و تو بلندگو میگه "تانکر، بشکه، خرده آهن و شوفاژ" میخره! حالا اون سهتا هیچی، ولی واقعاً کسی الان تو خونهاش تانکر داره؟! شما دارین؟! اگه آره بگین بهم، من طاقتش رو دارم!:)
وضعیت یهجوریه که انگار آخر دنیاست. همه جا هم گرد کرونا و غم و درد و مرگ پاشیدن. هیچ چیز امیدوارکنندهای هم دیده و شنیده نمیشه. کاش اگه کسی، یه جایی، یه نقطهی روشن میبینه به ما هم نشون بده که به همونجا نگاه کنیم.
- چرا ما نمیتونیم برای زندگیمون برنامه داشته باشیم؟
+ چون مثلاً من امروز که داشتم میرفتم به کارها و برنامههام برسم فکرشم نمیکردم برق نباشه و نتونم در پارکینگ رو باز کنم و ماشین رو ببرم بیرون!🤦♂️
"یه مورچه اگه صد دفعه دونهاش بیفته، صد دفعه بَرش میداره؛ واسه چی؟ واسه اینکه امید داره!
پس نترس،نترس، نترس بچه جون
برو، برو، برو به میدون!"
من هنوزم تو اوج ترس و ناامیدی به پسرخاله پناه میبرم؛ شما چطور؟؛)
اگه کسی لباسی پوشیده، یا آرایشی کرده، عینکی زده، کلاهی گذاشته یا هر چی که بهش میاد باید بهش گفت؛ کسی که خوب کار میکنه رو باید تشویق کرد، سلیقهی خوب آدما رو باید تحسین کرد، از خوبی آدما باید پیش خودشون و بقیه تعریف کرد؛ چی نصیبمون میشه از انرژی مثبت ندادن به هم؟!
یه سریا تلگرام ندارن، یه سریا واتساپ ندارن، یه سریا فقط توئیتر دارن، یه سریا فقط اینستاگرام، یه سریا زنگ بدشون میاد فقط وویس، یه سریا فقط تکست، یه سریا هیچی ندارن فقط ایمیل، یه سریا فقط زنگ! بابا چرا سخت شد پس همه چی هی! مگه اون شماره تلفن ۵ رقمیا چش بود!؟
دستآورد مهم این روزها برای من اینه که فهمیدم «امید» هنوز توی قلبم نمرده. من هیچوقت در طول زندگیم، خودم رو به این اندازه «امیدوار» و «متحد» با مردم کشورم ندیده بودم.
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#MahsaAmini
از دیروز این سوال تو ذهنم بود که این پدر/قاتل چند سالشه؟ اگه ۳۷ درست باشه؛ یعنی ما تقریباً تو یه نسلیم، یعنی یه آدم دهه شصتی. پرورش یافتهی همین نظام و همین سیستم. یعنی یکی از هممدرسهایها، یعنی یکی از ما...همین!
چرا نمیشه به اشیا رنگ زدن و ازشون پرسید کجان؟!! من واقعاً احتیاج دارم که به شارژ دوربینم، یکی از فندکهام، اون تیشرت خاکستریه و آدمآهنی که تو بچگی گم کردم زنگ بزنم!
لاکژریهای تایملاین ببینین چی آوردم براتون!
یه میلیون میدین و این اپلیکیشن رو نصب میکنین و با لاکژریهای دیگه معاشرت میکنین!
چی از این بهتر؟! کی گفته اوضاع اقتصادی ایران بده وقتی این اپلیکیشن تو 4 روز هزارتا عضو گرفته؟! چقدر سیاهنمایی میکنین آخه!
چه توجیهی دیگه برای این #ممنوعیت_تردد_شبانه وجود داره؟! هر ایرانی چند میلیون تومن باید صرفا برای عبور در شب با ماشین شخصیش در شهر خودش بپردازه که راضیشن؟! این راهزنی نیست؟! چجوری باید صدای اعتراضمون به این وضع رو به گوششون برسونیم؟!
ممنوعیت تردد شبانه کی برداشته خواهد شد؟
دورکاری کارمندان که تمام شد، چرا #ممنوعیت_تردد_شبانه همچنان ادامه دارد؟ این منع تردد شبانه غیر از منفعت مالی که به نظر نمیرسد فایده خاصی داشته باشد و ادامه آن به صورت جدی نقض حقوق شهروندی است.
امروز دقیقاً میشه هفت سال که از مرگ بابام میگذره، و من به صداش فکر میکنم. چقدر تصور صدای کسی که نیست سختتر از تصویرشه. کاش قاب عکسش روی دیوار صدا داشت.
فیلم
#thefather
رو دیدم و تیتراژ که تموم شد نشستم تو تاریکی. مطمئنم که تصویر و صدای شخصیت آنتونی وقتی توی اون سن و موقعیت و در نهایت عجز میگه "من مامانم رو میخوام!" تا مدتها از ذهنم پاک نمیشه.