یه موتوری گوشی یه خانوم رو زد.
خانومه داد میزد که پشت خط مامانمه اون هیچکس بجز من نداره.
دزد رفت جلوتر گوشی گذاشت کنار خیابون و رفت.
خیلی موقعیت عجیبی بود.
اول مصاحبه ازم پرسیدن: "برنامه نویس گلخونه ای" که نیستی ؟؟
منظورش اونایی بودن که رشته دانشگاهی نرم افزار نبودن و رفتن آموزشگاه و فقط یه زبان برنامه نویسی یادگرفتن.
عجب!!!!
نمیدونم این چه حس مسخره ایه من بعد 15 سال کار برنامهنویسی و داشتن عنوان Senior و کار کردن توی تیم درست و حسابی خارجی احساس میکنم هیچی بلد نیستم.
عجیبه آقا عجیییب.
دبیرستان بودیم، معلم فیزیک عکس انشتین نشون داد و گفت بچه ها این کیه؟!
همه باهم گفتن انشتین
من و اون دوستم که ماه قبل رفت کانادا داد زدیم نیما یوشیج.
کاش منم برم کانادا.