اومدم لپتاپمو تمیز کنم فهمیدم من به هر چیزی یکم نوک زدم: دیجیتال مارکتینگ، پایتون، R, sql, بورس، ماشین لرنینگ، آمار و ... ولی فقط ریدم تو وقتم و ای کاش رو یه چیزی تمرکز میکردم!
تو اسنپ گوشی راننده زنگ خورد، رو بلوتوث ماشین بود، یه آقایی هی میگفت توروخدا پروژه داشتین بگین من بیام واسه بناییش آقای مهندس، راننده هم هی میگفت چشم!! بعد قطع کردن با شرمندگی گفت نمیدونه خود مهندسش کار نداره! خب من ریدم تو اول و اخر این مملکت که انقدر همه رو شرمنده کرده!
نتيجه اينكه مامانم تو بچگي از من توقع داشت همزمان هم به ساز علاقه داشته باشم، هم زبانم خوب باشه، هم تو شطرنج هميشه من اول بشم، هم درسم خوب باشه، شده مني كه تو ٢٥ سالگي از خودم توقع دارم هم مث ورزشكارا هيكلم خوب باشه، هم هميشه به خودم برسم و تو زيبايي از بقيه دخترا كمتر نباشم،١/
كليپايي كه واسم تو اينستا ميفرستن، ٨٠ درصدشون اينكه يه دخترس داره مث گاو ميخوره و بقيه دارن يه كار ديگه ميكنن يا دختره چون گشنشه داره همرو پاره ميكنه!به من ميگن اون تويي:))
هم تو كنكور و درس و دانشگاه از پسرا كم نيارم و هم تحت هر شرايطي بخوام منطقي عمل كنم و يه وقت اشتباه نكنم://// همه اينا مغز منو تو ٢٥ سالگي داره به فاك ميده!! و خيلي سخته قبول كنم همه چي باهم نميشه!!!