امروز تولدم بود
برای اینکه غمی که داشتم روزمو خراب نکنه از صبح تنهایی پیاده رفتم بیرون
تا غروب فقط فکر کردم به خودم و زندگیم
دونه دونه دلیل میومد جلو چشمم که قدر چیارو باید بدونم
خیلی روز عجیب و پر باری رو گذروندم
کاش میشد دونه دونه تعریف کنم
باید بنویسمش که یادم نره