(Saeed )🤍 🌹 Larehma
@dashakol1343
Followers
2,226
Following
838
Media
702
Statuses
84,954
من شیدا چه بگویم که تو‌ام جان و جهانی به دو عالم ندهم من که تو هم این و هم انی ⛈️🔥 #سعید
لینک توییتام👇
Joined March 2018
Don't wanna be here?
Send us removal request.
Explore trending content on Musk Viewer
İran
• 516637 Tweets
Argentina
• 404124 Tweets
Kyle
• 266250 Tweets
Shapiro
• 220459 Tweets
Sunderland
• 141482 Tweets
Enrique Márquez
• 114558 Tweets
オフサイド
• 104474 Tweets
Francia
• 95175 Tweets
スペイン
• 94450 Tweets
#ErdoğanınYanındayız
• 80012 Tweets
Emily
• 68747 Tweets
Mascherano
• 65103 Tweets
İmamoğlu
• 60623 Tweets
Julian
• 60027 Tweets
Ron Paul
• 47334 Tweets
Arabia
• 43503 Tweets
#FRAARG
• 38019 Tweets
Angola
• 29999 Tweets
Game Informer
• 29115 Tweets
Fresh News for $XRP Holders
• 27137 Tweets
Hepimiz Erdoğan'ız
• 25090 Tweets
Joshua Cheptegei
• 20043 Tweets
BAUTISTA EN EL GRAN REX
• 19375 Tweets
準々決勝進出
• 18919 Tweets
Equi
• 16549 Tweets
Zenón
• 16470 Tweets
Mateta
• 16351 Tweets
Simeone
• 16263 Tweets
#バレーボール男子
• 15682 Tweets
Gabriel Sara
• 14118 Tweets
Almada
• 13455 Tweets
Otamendi
• 13056 Tweets
FGOフェス
• 12480 Tweets
Grant Fisher
• 10862 Tweets
Echeverri
• 10664 Tweets
Harmeet
• 10377 Tweets
منتخب مصر
• 10147 Tweets
Pinned Tweet
شاعر نیستم
شعرهایم نه وزن دارد
نه ردیف و نه قافیه
این بوی آغوش توبود من دیوانه را شاعر کرد
🌱🪻
33
152
511
همیشه چیزهایی را که نداشته ام
بیشتر دوست داشته ام
مثل تو
که بسیار دوری،
که بسیار ندارمت..!
34
103
336
شعری که در آن جلوه ای از یار نیاید
صد به که بسوزانی و بر کار نیاید
#سعید
23
72
326
در آستانه 48سالگی
84
37
281
زخم آن نیست که دشمن بزند بر پشتت
چو ز دشمن برسد نیست کلامی هرگز
درد آن است که از دوست رسد زخم زبان
که نجویی تو بر آن هیچ شفایی هرگز
#سعید
27
58
283
می سوزم و هرگز نکنم ناله از این درد
کین آتش عشق تو مرا فصل بهشت است
#سعید
31
62
287
دیده بر هر سو بگردد جز تو کس آنجا نبیند
گر گلم باشی نباشی دل ز باغی گل نچیند
#سعید
31
64
281
نشوی ز دیده پنهان که درون چشم مایی
که بجز خیال رویت به دلم نمانده جانی
#سعید
30
78
279
دردی ست درون سینه درمانش نیست
دل در گروئش بماند و او یادش نیست
دل نیست حرمسرا که هر دم صنمی
در آن گذری کند چو دلدارش نیست
#سعید
24
55
265
جان تویی جهان تویی
آن درد بی درمان تویی
گر برهی یا بدمی
از توگذرنمیشود
روی به ناکسان کنی
چهره خودعیان کنی
روح مرا خزان کنی
از توگذرنمیشود
چشم شده رودروان
اشک شده درآن عیان
زخم زنی تو با زبان
از توگذرنمیشود
جان من وجهان من
عشق نودرنهان من
بی تو چگونه سرکنم
از توگذر نمیشود
#سعید
32
59
265
شکستم زورق خویش و به دریایت زدم دل را
تو با موجی ز آن مژگان مرا غرق نگاهت کن
#سعید
24
63
264
زین باده که نوشیدم
مستم نکند اخر
دیوانه شود مجنون
بر خود بزند خنجر
#سعید
27
47
241
شمع ما را کرده ای خاموش و خود پروانه ای
گرد هر شمعی پری تا که شوی ویرانه ای
می کشد آتش درونم شعله میسوزم زتو
بی وفا آخر چرا با من چنین بیگانه ای
خود بگویم پاسخش را که خطا از سوی ماست
عیب مجنون بوده نه آن لیلی افسانه ای
#سعید
26
50
244
شراب از ساقی رضوان نگیرم
گر آن ساقی دو چشمانت نباشد
بنوشم می از آن چشمان سبزت
کز این برتر مرا حاجت نباشد
#سعید
25
62
246
بدیدم چشم او را در میان باغی از زیتون
که زیباتر بود چشمانش از سالانسر و گیسوم
#سعید
25
66
239
ز بهشت می گریزم تو در آن میان نباشی
که بسوزدم به آتش به ز یک لحظه جدایی
#سعید
31
83
268
بی تو دنیا با فراخش بهر من زندان بود
نقطه چین قلب من هرگز مشو پنهان ز من
#سعید
31
65
239
صبح راخوش بود آن دم که کنارم باشی
چشم بگشایم و بینم رخ مهتاب تو را
بوسه ای روی لبت بهر سلامم باشد
بدهی پاسخ آن را و زنی بوسه مرا
#سعید
31
56
226
هرگز نتوان رستن
از باغ دو چشمانش
در بند کشیده دل
ابرو و دو مژگانش
#سعید
29
71
228
اولین بداهه امسال
خنده بر لب میزنی چون گل شکوفا میشوی
مست و عاشق میکنی چون بوسه بر لب میزنی
#سعید
25
52
217
گر تو باشی ساقی و پیمانه باشد دست تو
زهر هم گر تو بنوشانی شوم سرمست تو
#سعید
32
78
260
شدم در بند او این غم مرا زین سان کند مجنون
که گر لیلی غمین باشد شود چشمان من جیحون
#سعید
19
55
219
خواستم بینم رخ خود را درون اینه
روی من در آینه اما رخ تو شد پدید
#سعید
20
50
210
دگران گر که به دنبال هوس در پی تو می آیند
دل سودای من آواره ی چشمان تو هست
#سعید
30
57
309
برای خنده های تو، صدای تو
دلم تنگ است
اگرچه با خیالت
لحظه لحظه گفتگو دارم
17
33
199
دیگران سجده بر ارند در پی حور و شراب
تو همان حور و ز چشمت میشوم مست و خراب
قبله و معبد دو چشم سبز آن مهتاب روی
بت به این زیبا رخی هرگز نبیند کس به خواب
#سعید
23
57
216
بسته شد حال دلم باز به حال دل تو
سر عشق است نبینم دگر احوال خودم
#سعید
24
56
206
چه خوش آن دل که دو چشمان تو آنجا باشد
چشم در چشم تو و مطرب و مینا باشد
چو به خلوت بنشستیم در آن حال خراب
بوسه بر روی لب و آه و تمنا باشد
#سعید
18
57
201
آن مه و خورشید و اختر را وفادارش منم
ناز چشمان تورا با جان خریدارش منم
عشوه ها و خنده های تو کند قربانیم
تو بکش شمشیر و بی بسمل که خواهانش منم
#سعید
24
61
205
چون خلیل آیی سراغم
می گذارم سر به پایت
تو زمن گر جان بخواهی
جان من باشد فدایت
#سعید
22
53
198
وقتی به یکی ثابت کردی دوستش داری♥️🌹
منتظر رفتنش باش...💔🥀
24
27
187
توبه کردم که دگر همدم و یارت نشوم
من گرفتار تو و چشم خمارت نشوم
در خیالات رخ ماه تو آمد به نظر
توبه خود بشکستم نکنم توبه دگر
#سعید
28
46
195
خود فروشان میزنن بر خود نقاب
گه برای سود و گه خوف از عذاب
کم بود آنکه زبان و دل یکی ست
غیر مستان که خورند دائم شراب
#سعید
25
50
191
عقل آمده گوید به خطا رفته دل تو
دل داد جوابش که چه دانی تو ز حالم
من زنده به آنم که در این خانه نشسته
از دل نرود آنکه بدادست پرو بالم
#سعید
22
53
199
بیا ساقی که دل پر درد و جامم خالی است امشب
بده درمان دردم را که میسوزم من از این تب
#سعید
17
49
195
دل به تنگ آمد دگر از انتظار
جز خیال چشم او ما را چه کار
آید او هر شب به رویایم ولی
خواب را هرگز نخواهم من ز یار
دل نظر بر چشم او دارد طلب
کی رسد روزی که باشیم در کنار
#سعید
28
56
189
غیر از تو در این عالم هستی نفسم نیست
تو جان منی جز تو کسی جان و دلم نیست
در سبزی چشمان چو باغ تو نشستم
جز گرمی آغوش تو کس در بغلم نیست
#سعید
13
50
186
گر به سر دارم هوای کوی تو
عقل دائم مانع و دل سوی تو
در میان عقل و دل جنگی به راه
ترس آن دارم نبینم روی تو
#سعید
⛈️🔥
13
51
187
با همه اهل جهان دلبری و ناز کنی
هی بخندی و همی سفره دل باز کنی
دست آخر که ز تو بار دلم را بستم
می روی هر طرفی و راز من فاش کنی
#سعید
17
49
186
آن کس که دو چشمان تو بیند هر صبح
حق است به شکرانه ی ان سجده زند
#سعید
18
54
182
عمر چه زود میگذره
ممنونم از دوستانی که از خانواده بهم نزدیکتر بودن
همه تلاشم این بوده تو این مدت کسی ازم نرنجه ولی اگه ناخواسته باعث رنجش کسی شدم حلال کنید
دوستون دارم🫂♥️🌺🌺
#سالگردXمن
64
31
180
دل گرفتار دو چشمان توشد
باغ سبزی که گلستان تو شد
می گذشتم من شبی از باغ تو
ماه من آن روی تابان تو شد
#سعید
25
53
216
گر گذر بر هر گلستان می کنی یک گل نچین
خانه دل می شود سمی هوایش این چنین
#سعید
30
45
182
نیمه جانم کردی و رفتی شدی جان دگر
رفتی از بام من وگشتی تو خواهان دگر
مرد این دل بعد تو خنده شده بر من حرام
خنده شیرین تو شد سهم قندان دگر
#سعید
صبحتون بخیر♥️
43
37
178
گیرمت باز به آغوش و زنم بوسه به لب
چه کنم حال دلم را که بر افروخته تب
باز امشب به تمنای تو من آمده ام
دور از من نشو ای دوست مکن باز غضب
تو چنان خوش بر و رویی که پس از دوری تو
دیگری را نتوان برد به مهمانی شب
غرق آغوش خودت کن دل رنجور مرا
دست بگشا که بچینم زلبت باز رطب
#سعید
24
51
179
جان به در بردم از آن رنجی که آمد بر سرم
غم درون سینه ماند گر نیایی در برم
از خیال تو شبی دیگر شوم تسلیم مرگ
خوشتر از این مرگ را هرگز نخواهم از کرم
#سعید
28
42
189
خلایق در تو حیرانند و جای حیرتست الحق
که مه را بر زمین بینند و مه بر آسمان باشد
15
45
177
مبادا در جهان دلتنگ رویی
که رویت بیند و خرم نباشد
به قول جناب سعدی برا کسی بمیر که برات تب کنه
20
43
174
چو رسم به کوی جانان أرنی بگویم اورا
که دگر نمانده جانی تو نگو که لن ترانی
#سعید
29
46
192
من شیدا چه بگویم که تو هم جان و جهانی
به دو عالم ندهم من که تو هم این و هم انی
صبحتون به عشق♥️
⛈️🔥
#سعید
26
40
171
در ره میخانه بودم تا شوم مست و خراب
چشم او دیدم که خود هست خمره ای پر ز شراب
باد هم مستانه در گیسوی او چنگ میزند
بوی عطر موی او پیچیده چون تنگ گلاب
آتشی بر جانم افتاده که میسوزم از آن
مست و حیران مانده ام این رحمت است یا که عذاب
#سعید
28
48
177
در هوای ابری و باران و بوی عطر یار
من دگر چیزی نخواهم جز تو یار بی قرار
ماه من گر تو بیایی لیلی و مجنون شویم
تا بسازیم قصه ای نو زیر باران بهار
#سعید
31
37
171
با من خسته و رنجور تو بیگانه نباش
دل من را مشکن این همه دیوانه نباش
نفسم بسته به لبخند تو شد دلبر من
قلب من شاد کن و این همه ویرانه نباش
#سعید
درود دوستان نازنین
صبحتون بخیر و سرشار از حال خوب💙🌻🌹
35
29
172
تو دور زمن نفس برایت تنگ است
تو شدی ماه من و چشات برام آهنگ است
من تشنه لبخند تو هستم هر روز
تو خوشگلی و ببین سر تو جنگ است
⛈️🔥
#سعید
حال دلتون براه
32
50
172
قلب را صیقل بده با مردمان کن مهربانی
عمر ما کوتاه بود ارزش ندارد زندگانی
کینه را از دل برون کن تا که عمرت هست باقی
تا که ماند بعد تو نامی نکو و جاودانی
#سعید
19
39
171
عمری به سر کوی تو من خیره نشستم
یک دم ز هوای دیدنت چشم نبستم
تو آمدی از راه و شدی صید رقیبان
افسوس ندانی که چرا دل به تو بستم
گشتم همه آفاق و گلی چون تو ندیدم
دیوانه و مجنون شدم و عاشقت هستم
#سعید
37
43
169
خواستم بوسه زنم بر لب یک دلداری
زد پشت سرم و گفت چقد رو داری
گفتمش بوسه تو هست علاج دردم
چند بوسه بده خوب شود سر دردم
خنده ای بر لبش آمد که منم میخواهم
فرصت از دست مده بیا جلو آمادم
هی گرفتم لب او تا که شود کار تمام
طفلکی آه کشید و ما رسیدیم به کام
#سعید
24
40
165
هر زمان خسته و رنجور و پریشان حالم
دیدن خنده تو شاد کند احوالم
عکس زیبای تو سنجاق شده در قلبم
چه تو باشی چه نباشی شده ای امالم
#سعید
22
46
167
نگاهم را من امشب دوختم بر عکس چشمانت
که بازآیی و جان را هی کنم دائم به قربانت
#سعید
15
39
162
چشمی خمار دارد آن گوهر درخشان
ابروی او کمان و گیسویش است پریشان
همچون انار ماند لبهای سرخ رنگش
می بینمش به رویا دل می شود گلستان
⛈️🔥
#سعید
#عشق
17
56
163
دوست که زهرم دهد به ز عسل خواهمش
زانکه بگیرم ز خصم شهد و شکر با همش
جان به فدایش کنم آنکه مرا دوست خواند
در ره او سر دهم سر چه بود قابلش
#سعید
29
45
164
چون دوا و درد و درمان منی آخر چه باک
میکشم ناز تو را هر شب بیایی تو به خواب
گر نظر بر روی تو در روز روشن شد محال
چاره ای بر این دل رسوا بکن صاحب جمال
#سعید
27
49
163
گاهی باید فقط سکوت کرد و چیزی نگفت
آنکه چشمانت را میخواند سکوتت را هم میشنود
18
31
163
خسته از این مردم خنجر به دست
خسته از آنکس که پایم را ببست
در دلم جایی برای زخم نیست
تار و پود قلب من از هم گسست
#سعید
17
45
163
در فکر من و یاد منی در همه شبها
جز یاد و نگاه تو مرا نیست دگر را
چشمان تو زیباتر از این جنگل انبوه
زیبا رخ و آرامش جانی تو چو دریا
#سعید
27
38
162
نگار نازنین من کنم رو سوی تو هر شب
که دراوهام می آیی و میسوزم من از این تب
چه بسیارند مه رویان در این شهر و دیار ما
ولی جز تو نخواهم کس که نامش آورم بر لب
⛈️🔥
#سعید
آخر هفته تون به شادی♥️
32
46
161
عشق تو آتش به پا کرده درون سینه ام
من خودم را در تو میبینم تویی آیینه ام
تیر چشمانت چنان در قلب و روح من نشست
تا بگویم بر تو شعری ای همه انگیزه ام
#سعید
17
39
164
دور شدی از دیده اما
در دلم جا مانده ای
فکرت ز سر نمی‌رود
بگو با من چه کرده ای
11
24
160
معشوق همی اوست که با دیده سبز
گر یک نظر افکند شوم دیده پرست
چشمان به رنگ سبز او خود باغی ست
بوسیدن این باغ کند دل را مست
آدینه به عشق♥️
#سعید
32
32
160
می کند چاره دل صد پاره را
من شکستم ساغر و پیمانه را
چاره دردم شراب کهنه نیست
چشم او درمان کند این خانه را
چون بدیدم چشم او را یک نظر
کرده ام گم راه هر میخانه را
او چو لیلی و منم مجنون او
خواهم از نو سازم این افسانه را
#سعید
16
45
162
آرزوی با تو بودن شد برایم یک محال
می برم با خود به گورو دلخوشم با این خیال
#سعید
20
31
160
آن شبی را که نظر بر روی ماهت کرده ام
مست چشمانت شدم جان را فدایت کرده ام
یک نظر بر روی تو من را چنین دیوانه کرد
جان من رفتی ولی هر شب دعایت کرده ام
#سعید
روزتون بخیر دوستان
35
36
160
نگار خوش زبان من که خود هم شعر می دانی
نمیدانم که می دانی برایم جان و جانانی
تو آهو چشم و زیبایی نباشد مثل تو هرگز
بگو که باز می آیی برایم شعر می خوانی
⛈️🔥
#سعید
آدینه به عشق♥️
26
36
157
نظر بر او کند چشمم
که چشم دیدنم دارد
اگر از من تو بیزاری
دل است بر دل که راه دارد
#سعید
13
54
157
مستم بکند حرف تو چون شیره ی انگور
شیرین سخنی شعر تو چون نغمه ی ماهور
گر دور بود جسم تو ما را گله ای نیست
یاد تو درون سینه ام روشنی و شور
#سعید
23
45
155
یار سر آرد ز در
شهر برارد خبر
شب که بود روز شد
آمده خورشید در
روی چو گردانده ای
بر سر هر رهگذر
هوش ز او برده ای
او که ندیداست قمر
روشنی روی او
هست مثال گوهر
نیست گلی همچو او
هر دو جهان این اثر
پای برفتش رهی
نیست مرا زان ثمر
عقل به گوید به دل
دل که ندارد بصر
#سعید
20
42
156
در فکر من و قلب منی ای همه جانم
ای جان به فدای رخ زیبای نگارم
جز روی تو هرگز نتوان دید کسی را
جز تو که تواند بشود جان و جهانم
من تشنه بوی تو و آن زلف سیاهت
چشمم به رهت دوخته آیی به کنارم
#سعید
24
44
157
زمستان رفت و آمد باز بهاران
شده دشت و دمن چون سبزه زاران
مبارک باشداین ایام به یاران
دلتان شاد و لبها بوسه باران
#سعید
سال نو همگی دوستان پیشاپیش مبارک
امیدوارم سال جدید سالی سراسر آرامش و دلخوشی همراه با سلامتی براتون باشه
کارت بانکی تونم همیشه پر
و سال رسیدن به آرزوهاتون
45
23
155
همه شب تا به سحر من زنمش ندا خدا را
که چرا جدا نمودی من و یار دلربا
را
روزتون شاد♥️💙
#سعید
25
33
156
بر در مسجد برفتم مست مست
شیخکی آمد کنار من نشست
گفت ازچه رو به اینجا کرده ای
گفتمش این خانه معبودم است
با تمسخر من ز آنجا او برآند
گویی ازحق او سند دارد به دست
شیخ و زاهد مست وبی دین پیش رب
جملگی برچشم او یک بنده است
غره بر خودگشته ای گویی بهشت
جای امثال کسانی چون توهست
#سعید
24
35
156
بوسه ای از جام لبهای تو نوشیدم شبی
من به غفلت که تهی گشته و هستش آخری
شهد شیرینی که نوشیدم من از لبهای تو
بر یقینم که نجویم بر لب حور و پری
#سعید
20
33
152
وقتی هوای دل تو ابریست
باران اشکش اینجا می بارد
🌹🤍
20
33
146
زندگیِ عزیز ؛
امروز هم ، برایِ گرفتنِ حالِ ما ،
زورِ خودت را بزن ،
مهم نیست ...
ما به خودمان قول داده ایم حالمان خوب باشد !...
13
35
151
مبوس جز لب معشوق و جام می‌حافظ
که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن
15
36
148
در سکوتم صد هزاران مثنوی خوابانده ام
با لب بسته زنم فریاد و بس وامانده ام
شعر من در وصف روی و چشم و گیسوی تو بود
تو نخواندی و همه اشعار را سوزانده ام
بعد از این هرگز نخواهم خواند برایت یک غزل
تو جدا گشتی و دیگر من ز تو دل کنده ام
#سعید
17
41
152
ساقی قدحی مرا بکن باز تو مهمان
از باده چشمان چو باغ و چو گلستان
مدهوش ز عالم شوم و پرده گشایم
گویم به تو آنچه را درون سینه پنهان
هر شب گذری کنم از آن چشم خمارت
بوسم دولب و چشم و گهی سینه و پستان
چشمان تو شد قبله و من سجده بر آنم
چندیست که این میکده شد معبد این جان
#سعید
21
43
152
ماه رویی یک شبی مهمان ما شد توی خواب
گیسوان او بلند و رنگ آن مثل شراب
با لبی همچون انارو چشمهایی چون غزال
تا رسیدم بر لبش بوسیدمش نوش و حلال
بین بیداری و خواب آنچه نباید شد ولی
حال خوش از ما چه دور است و همه بودش خیال
#سعید
21
43
145
در طلبت میروم چند به صحرا رسم
هر طرفی گر نظر جز تو نبینم دگر
کعبه عشاق عشق جمله همی یک طرف
آنکه ندارد تو را زندگیش بی ثمر
#سعید
19
38
148
بشنو ای یار قسم می دهمت بر جانم
که در این غمکده کس نیست سرو سامانم
چشم بر روی من آخر تو چرا می بندی
نتوانم که دمی روی ز تو گردانم
حرف دل بشنو و منت به سر من بگذار
نظری باز بیندازو و بشو ارامم
#سعید
درود دوستان جان💙🌺🌺🌺
صبحتون به عشق♥️🌻🌹🌺
38
33
145
دارد دلم روز شب هوای تو
پس کی رسد زمان وصال تو
#دلی
15
32
144
گفتم همیشه فکر وصال تو می‌کنم
در خنده شد که این همه فکر محال چیست ؟
18
31
144
غم خود با که بگویم که بود محرم دل
هر که آمد ز عقب خنجری بر پشت بزد
#سعید
#بداهه
19
37
146
گر که یک بوسه دهد از لب همچون عسلش
من به بوسه نشوم قانع و گیرم بغلش
بوسم آن چشم خمارش که بود باغی سبز
گیرمش سفت در آغوش وبگیرم کمرش
دلبر ما که تنش هست چو آن کوره داغ
نتوان دور شدن یک نفس از دور و برش
آنقدر بوسه به لبها زنم و پیشانی
تا که خورشید طلوع کرده به بالای سرش
#سعید
20
40
142
از بد این روزگار لعنتی
درد و درمانم تو گشتی لعنتی
نوش دارویی و دور از دیده ام
کی کنی درمان دل رنجیده ام
#سعید
20
40
143
ای آنکه دلت سبز و دو چشمانت سبز
هر جا که قدم زنی شود آنجا سبز
در کوه و بیابان تو اگر راه روی
از خوش قدمی ت شود گلستانی سبز
زیتونی چشمان قشنگت دیدم
ای نیک صفت همه جهانم شده سبز
#سعید
21
22
143