Asena Times
@asenaTimes
Followers
293
Following
90
Statuses
72
Stay with us for important, social, political, cultural, historical, analytical, humorous, and artistic topics.
Joined April 2023
امیر علی شیر نوایی _________________ امروز ۱۹ دلو مصادف با سالروز وفات شاعر، سیاستمدار، موسیقیدان و دانشمند تُرکتبار دوره تیموری « امیر علی شیر بن محمد بن حسین نوایی است» او بهعنوان یکی از مهمترین شخصیتهای فرهنگی و سیاسی در دربار سلطان حسین بایقرا در هرات شناخته میشود. نوایی از جمله نخستین شاعرانی بود که ادبیات زبان جغتایی (ترکتبار) را گسترش داد و آن را به سطح زبان ادبی بالا برد. او در سال 1441 میلادی در ولایت هرات متولد شد و در کنار سلطان حسین بایقرا به عنوان وزیر و مشاور فعالیت داشت. نوایی به توسعه فرهنگ، هنر و علم در دوره تیموریان کمک بسیاری کرد و یکی از حامیان برجسته شاعران، هنرمندان و دانشمندان بود. نوایی آثار بسیاری به زبان جغتایی و دری نگاشت. برخی از مهمترین آثار او عبارتاند از: خمسه نوایی مجموعهای از پنج مثنوی که از نظامی گنجوی الهام گرفته شده است. محبوب القلوب کتابی نثر که شامل نصایح و اندرزهای اخلاقی است. لِسانالطیر بازنویسی از "منطقالطیر" عطار به زبان جغتایی. دیوان غزلها شامل مجموعهای از اشعار عاشقانه و عرفانی. نوایی را میتوان بنیانگذار ادبیات کلاسیک ترکی دانست، زیرا با آثارش زبان جغتایی را از سایه دری بیرون آورد و به آن هویت مستقلی بخشید. او همچنین به ساختن مدارس، کاروانسراها، بیمارستانها و دیگر بناهای عمومی کمک زیادی کرد. امیر علیشیر نوایی نهتنها یک شاعر و نویسنده برجسته بود، بلکه یک سیاستمدار، خیرخواه و دانشمند بود که تأثیر عمیقی بر فرهنگ و ادب منطقه گذاشت. ما را در تلگرام نیز دنبال کنید
3
1
27
The Relationship Between Ahmad Shah Massoud, "Commander of Jamiat-e-Islami Party," and the Terrorist Group Al-Qaeda! Trip of Abdullah Ezzam to Panjshir district When Jamiat-e-Islami was ruling it, kickstarted a fragile relationship between these groups. At the same time, other fighting factions in Afghanistan including Sayyaf’s party and the second branch of Jamiat-e-Islami opened channels with Qatar and Muslim Brotherhood. After the defeats Jamiat-e-Islami faced fighting the resistance of Kabul people, they concluded that the only way to overcome the resistance is to side with extremist groups and use their help to accomplish their military and political objectives. An example of their cooperation is when Al-Qaeda technicians helped Jamiat-e-Islami to repurpose civilian aircrafts and use them to bomb western Kabul. For the full article, visit our Telegram channel.
0
2
24
خان عبدالغفار خان، یکی از رهبران برجسته و شناختهشده پشتون بود که به نامهای فخر افغان و باچا خان نیز معروف است. او به دلیل مبارزات غیرخشونتآمیز خود علیه استعمار بریتانیا در هند، شخصیتی تأثیرگذار و تاریخی به شمار میآید. خان عبدالغفار خان که شهروندی پاکستان را داشت، در دانشگاه اسلامی علیگر تحصیل کرد. او به دلیل فعالیتهای صلحآمیز خود در جنبش استقلال هند شناخته شده است و از همراهان نزدیک مهاتما گاندی به شمار میرفت. باچا خان، که از سوی برخی "مرز گاندی" نامیده میشد، یک قهرمان ملی برای پشتونها و از پیشگامان ناسیونالیسم پشتون بود. در سال ۱۹۱۰، وی مدرسهای در زادگاهش اوتمانزای تأسیس کرد که هدف آن ترویج آموزش و اصلاحات اجتماعی بود. برای خواندن ادامه مطلب به کانال تلگرام مراجعه کنید
5
3
37
رُبع ساکنانِ زمین به تقریب مسلماناناند که نام محمّد (ص)، ناموس و پرچم آنان است و آلودن این نام، نهادشان را ناآرام میکند. سخرهگران و هجوپردازان، حقّ خود دانستهاند که صورت وی را زشت بنگارند و حرمت و مهابت او رادر چشم مردم بشکنند. در حقّ آزادیِ بیان سخنی نیست. ولی هرچه هست، حقّ است، نه تکلیف، و همه نکته همین جا است. هواداران این حقّ، از آن چنان سخن میگویند که گویی یک تکلیف است! بلی، به حکم این حقّ، آدمی مجاز است که کاریکاتور قدّیسان را بکشد ولی مکلّف که نیست؛ یعنی اگر نکشد هم باکی نیست و حقّی ضایع نشده است. آن تکلیف است که الزامآور است، و اگر بهجا آورده نشود، موجب مؤاخذه است. به همین دلیل، وقتی کسی پیامبر را “دژمروی و زشت و سیاه” میکند،و به صورت خوک و بوزینه مینگارد، اگر از وی بپرسند چرا چنین کردهای، کافی نیست بگوید «چون حقّ من است»، چرا که تصویر نکردن هم حقّ او است. دلیلی فراتر از «حقّ» باید بیاورد تا رفتار دردآورش را توضیح دهد. همینجا است که خار تردید، دل و دماغ مسلمانان را میخلد که خنجری در آستینی نهان بوده است که حقِّ کشیدن را بر حقّ نکشیدن ترجیح نهاده است. مسلمانان آگاه امروز، خفتگان استعمارزدۀ قرون پیشین نیستند که از فقر صورت و معنای خویش هم خبر نداشتند. اینان اینک نیک میدانند که قومی هستند با دستاوردها و افتخاراتی درخشان و دست و دامنی نیالوده به استعمار و آدم سوزی، و اسلامی هویت بخش که میتواند چون لنگری در زلزلههای تاریخ معاصر ثباتشان بخشد. مسلمانان شایستهٔ حرمت اند و بدون آنان فرهنگ بزرگ بشری نقشی ناتمام خواهد داشت. اگر داعشیانی هستند که کژ میاندیشند و کژ میروند، دانشیانی هم هستند که پادزهر آن کژی هارا در داروخانۀ خود دارند و میخواهند و میتوانند آن کژی هارا راست کنند. مسلمانان هم انساناند و چون دیگران اسیر شهوت و غضب و خواستار سود و ظفرند. نام مسلمانی کسی را بافضیلت نمیکند. دیانت معیشتاندیش که قوت غالب عموم دینداران است، نیکان را نیکتر و بدان را بدتر میکند. سودای مقدّم بر دینداری، دینداری را جهت میبخشد: اگر در آن رحمت بجویی رحمت خواهی یافت و اگر خشونت بجویی خشونت خواهی یافت. همچنانکه با رسن میتوانی درچاه درآیی یا از چاه برآیی. درهنگامهٔ خطر،دین تیغ میشود و در هنگام رفاه میغ. مسلمانان، جمعی نا همگونند و دین بر زبان کثیری از آنان لقلقه یی بیش نیست و کم نیستند کسانیکه نه از اسلام و تاریخش اطلاع درستی دارند نه پای بند احکام شرع اند بل دیانتی آمیخته به جهل و خرافه دارند و در چنگال رهبر خواندگانی قدرت طلب و خشونتگرا اسیرند و استبداد درونی و دخالت های بیرونی آنان را به طاقت آورده است. وقتی امتی احساس ناامنی و خطر و تحقیر و تبعیض کند، آشناترین سلاح را برای دفع خطر به دست میگیرد، و دین همان سلاح آشنای اینگونه دینداران است. عبدالکریم سروش
0
1
19
زه هزاره یم! د محترم محمد فاروق "وطنیار" پیغام، چې د افغانستان د اهل سنت هزاره ګانو د سراسري شورا مشرتابه غړی دی. کالونه مې په ځان کې ډوب وختونه تېر کړل، د تریخ او ډک له شکونو فکرونو په سمندر کې ډوب. هر ځل چې به چا را څخه وپوښتل: «ته د کوم قوم یې؟» د یوې درنې چوپتیا احساس به راباندې راغی. نه پوهېدم چې څه ووایم. که به مې ویل زه هزاره یم، داسې مې انګېرله چې ګواکي دا یو شرم دی. که مې ویل تاجک یم، نو حقیقت مې پټولو. په پای کې به مې د یوې لړزېدلې او بېثباته ژبې په وسیله ویل: «تاجک یم». دا هغه دروغ و چې ځان مې ورباندې غولوه، یوازې د دې لپاره چې فکر مې کاوه هزاره توب، په ځانګړې توګه د اهل سنتو په توګه، ناشونی دی. زما ذهن له هغو باورونو ډک و چې له خپل حقیقت مې لرې کړی وم. داسې مې انګېرله چې هزاره ګان یوازې شیعه مذهب لري او زه چې د اهل سنتو یم، نو نشم کولای د دې هویت برخه شم. کالونه دا غلطه انګېرنه زما پر ژوند سیوری غوړولی و او زه یې له خپل حقیقت څخه لرې ساتلی وم. تر هغه وخته چې یوه ستره حقیقت مې وموندله. کله مې چې د «افغانستان د اهل سنت هزاره ګانو د سراسري شورا» په اړه معلومات ترلاسه کړل، داسې احساس مې وکړ لکه یوې نوې کړکۍ چې راباندې خلاصه شوه. د خپلو همتبارانو په منځ کې مې داسې کسان ولیدل چې زما په څېر وو؛ داسې کسان چې زما په څېر هم هزاره وو او هم اهل سنت. هلته پوه شوم چې د هزاره شیعه او سني تر منځ بېلتون د ناخبره ذهنونو جوړونه ده، یوه دروغ چې موږ یې یو له بل څخه بېل کړي یو او د هویت پټولو او ناخبرۍ یوه فضا یې رامنځته کړې ده. له هغه وخت مې له ځان سره ژمنه وکړه چې دا دروغ او تحمیلونه به نور اجازه ورنه کړم چې له خپل حقیقت مې لرې وساتي. هوډ مې وکړ چې د وېرې او شکونو په سیوري کې د پټېدو پر ځای، خپل هویت په ویاړ سره څرګند کړم. له هغه وخت راهیسې، هزاره توب زما لپاره یوازې یو حقیقت نه، بلکې یوه ویاړ شوه. د لا زیاتو معلوماتو لپاره ��موږ د ټیلیګرام چینل تعقیب کړئ:
7
8
76
من هزاره ام و به هزاره بودن خود افتخار میکنم! پيام محترم محمد فاروق " وطنیار" عضو رهبری شورای سراسری هزاره های اهل سنت افغانستان. سالها در خود فرو میرفتم، غرق در اندیشههایی تلخ و پر از تردید. هر بار که کسی از من میپرسید: «از کدام قوم هستی؟» سکوتی سنگین مرا فرا میگرفت. نمیدانستم چه بگویم. اگر میگفتم هزارهام، احساس میکردم شاید شرمآور باشد. اگر میگفتم تاجیکم، حقیقت را پنهان کرده بودم. اما در نهایت، با صدایی لرزان و ناپایدار میگفتم: «تاجیکم». این دروغی بود که خودم را با آن فریب میدادم، تنها به این دلیل که فکر میکردم هزاره بودنم، آن هم با مذهب اهل سنت، ممکن نیست. ذهنم پر بود از باورهایی که مرا از خودم دور کرده بودند. میپنداشتم که هزارهها فقط شیعه هستند و من که سنیمذهبم، نمیتوانم بخشی از این هویت باشم. سالها این تصور اشتباه بر من سایه انداخته بود و مرا از حقیقت وجودم جدا کرده بود. تا روزی که حقیقتی بزرگ را کشف کردم. وقتی از «شورای سراسری هزارههای اهل سنت افغانستان» آگاه شدم، گویی دریچهای تازه به رویم گشوده شد. در میان همتبارانم، کسانی را دیدم که شبیه من بودند؛ کسانی که مانند من، هم هزاره بودند و هم اهل سنت. آنجا بود که فهمیدم جدایی میان هزارههای شیعه و سنی، ساختهی ذهنهای ناآگاه است، دروغی که ما را از یکدیگر جدا کرده و فضایی از کتمان هویت و ناآگاهی به وجود آورده است. از آن لحظه، با خود عهد بستم که دیگر اجازه ندهم این دروغها و تحمیلها مرا از هویت واقعیام دور نگه دارند. تصمیم گرفتم به جای پنهان شدن در سایهی ترس و تردید، هویت خود را با افتخار فریاد بزنم. از آن پس، هزاره بودن برای من نه تنها یک واقعیت، که یک افتخار شد. ادامه مطلب در کانال تلگرام 👇
16
16
181
زبان دری به عنوان یکی از زبانهای رایج سرزمینی به نام افغانستان است که بنا به تحقیقات پژوهشگران علم زبان، این سرزمین به نوعی خاستگاه اولیه شکل گیری این زبان بوده. بخاطر مشکلات سیاسی در این سرزمین که بعد از کودتای چپی ها شکل پیچیده تری به خود گرفت، این سرزمین در تمامی ابعاد مورد تاخت و تاز قرار گرفت. شکل طبیعی زندگی مختل شد و مردمان این سرزمین در تقلای حفظ جان خود شدند که در نتیجه اش باعث شد که ابعاد دیگر زندگی به فراموشی سپرده شود. یکی از این ابعاد، فرهنگ ها و زبان های این مردم بود که فرصت رشد طبیعی شان گرفته شد و این بیگانگان و عوامل داخلی شان بودند که توانستند از این فرصت استفاده کنند و فرهنگ ها و زبان های این مردم را مورد تاخت و تاز قرار بدهند. ملموس ترین مورد از این شبیخون فرهنگی و زبانی را در مطرح شدن عنوان فارسی در برابر دری میتوان یافت. چپی های افغانستان از آنجایی که با حزب توده ایران رابطه نزدیکی داشتند، تحت تاثیر توده ای ها نام فارسی را در برابر دری مطرح کردند و باعث شدند که یک نزاع بیهوده و از اساس بی پایه را در بین گویشوران این زبان در افغانستان بوجود بیاوردند. زبانی که سده ها دری نام داشت را به عنوان و نامی دیگر پیوند زدند و دری، این نام تاریخی و کهن را که اصالتش را در اشعار بزرگترین و نامی ترین شاعران و دانشمندان تاریخ میتوان یافت را به حاشیه بردند. این روند در بعد از اشغال افغانستان توسط امریکا، شکل تازه تری به خود گرفت و ایران با رویکردی جدید به حمایت از یک گروه خاص از قشر فرهنگی افغانستان پرداخت. این حمایت ها شامل کمک های مالی و تخنیکی و نشست ها و اجلاس هایی بود که کوشش داشت عنوان فارسی را در عنوان دری مطرح کند و تا با همین شیوه، نفوذ فرهنگی و زبانی ایرانی را در افغانستان بیشتر کند. این دست درازی و مداخله با مسائل دیگری هم همراه بوده. ضدیت با فرهنگ ها و زبان های دیگر از پیامدهای این نفوذ بوده که توسط همان گروه حمایت شونده ایران، در محافل ادبی و فرهنگی مطرح میشود و بر فرهنگ مردم هزاره، زبان و فرهنگ اقوام تورک و قوم پشتون میتازند. مسئله ای که در افغانستان به این شکل بی سابقه بوده. مسئله ای که به نوعی به تبلیغ برتری نژادی میپردازد که بارها با واکنش های شدیدی همراه بوده. ادامه روند کنونی جایگاه زبان دری به عنوان زبان میانجی میان اقوام در افغانستان را تضعیف میکند که در نتیجه اش شکاف های قومی بیشتر میشود.
1
1
23
نویسنده حجتالله «دروازی» اول عقرب سال ۱۳۹۴ فوزیه کوفی قاچاقبر و برادران فاسدتر از خودش را بشناسید! فوزیه کوفی فرزند عبدالرحمن کوفی از ولسوالی کوفآب بدخشان است. اسم فوزیه کوفی اصلا «حوری نقاب» بود و اسم خواهرش مریم کوفی، «قندی گل»، اما وقتی به کابل آمدند، نام های عصری تری برای خود انتخاب کردند. عبدالرحمن کوفی از وکیلان دوران ظاهرشاه بود که بنابر روایت مردم، مرد دهنپاره و زنباره وقت خود بود و از بسیاری از قریههای زادگاهش از هر کدام یک زن داشت و عمرش را با جنگ، دعوا و فحاشی با همنوعان خود سپری کرد. پدر، برادران و دیگر اعضای خانواده فوزیه کوفی هیچ کدام موضع و جبهه سیاسی مشخص در هیچ یک از حکومتهای گذشته نداشته و چه در نظامهای گذشته و چه در زمان حاضر یک مشت افراد ابنالوقت و پلهبین بودهاند که با عوض شدن نظامها اینها نیز جامه عوض کردهاند. ظاهرشاهی بودند، ستمی شدند، بعداً خلقی شدند و وقتی خلقیها سقوط کردند مجاهد شدند. حالا که حکومت متشکل از همهی اینها بر سر قدرت است ضمن این که طرف سنگین پله ترازو را مینگرند، همچنان گاه بسوی تنظیمها میغلتند و گاهی «مدافع حقوق زن» و «دموکرات» میشوند. فوزیه کوفی نماینده مردم بدخشان نه بلکه نماینده مافیای مواد مخدر و دشمن درجه یک مردم بدخشان است که با استفاده از موقف پارلمانی خویش کشتی مافیایی خود را به گردش میآورد. ادعای دفاع از حقوق زن خانم کوفی شبیه ادعای دفاع از اسلام تنظیمهای جهادی و ادعای دفاع از حقوق بشر تجاوزکاران غربیست که چیزی جز خیانت، جنایت، پامالی حقوق دیگران، قاچاق مواد مخدر، همدستی با دزدان و رهزنان منطقهای و بینالمللی معنی و مفهوم دیگری ندارد. بناءً با این اوصاف او هیچ تفاوتی با خائنان حزبی، جمعیتی، خلقی و پرچمی و جنایتکاران دیندار و بیدین، پرپشم و بیپشم و مونث و مذکر سرزمین بختبرگشتهی ما ندارد. بیشترین اعضای خانواده فوزیه کوفی قاچاقبر مواد مخدر، ستمگر و ناقض حقوق بشر اند. آنان با زور پول و اسلحه و به پشتیبانی خواهران شان فوزیه کوفی و مریم کوفی در پارلمان افغانستان، دست به هر پستی و پلیدی میزنند. به استثنای دو مورد گرفتاری و به زندان افتیدن برادرانش در جریان انتقال مواد مخدر که کوششهای فراوان تلفنی فوزیه کوفی بخاطر رهایی آنان موثر واقع نشد، بقیه اوقات فوزیه کوفی و مریم کوفی با وسایط ترانسپورتی و ارتباطات دولتی خود همیشه در کنار آنان بوده و راه را برای قاچاقبریها و جنایاتشان هموار نمودهاند. اینان با وجودی که در حضور دیگران از یک دیگر اظهار تنفر مینمایند ولی تجربه و شواهد نشان میدهد که هر یک بسان حلقهای از زنجیر مکمل همدیگر اند. یکی در نقش بازوی نظامی و تروریستی، دیگری در نقش وکیل پارلمان ولی با عین هدف: تحکیم و تقویه بزنس و قدرت خانوادگی کوفی. امروز فوزیه و برادران دزد و قاچاقبرش به بخشی از معضلات مردم بدخشان مبدل شدهاند. انواع بیعدالتیها، ظلم و ستم، قاچاقبریها، قتل و اختطافاتها، مردم آزاریها، سلب حق کار از جوانان مستعد و بیواسطه و جابجا نمودن کمپاینران خود به عوض آنان و... توسط خانواده کوفی سازمان داده میشود که البته قاچاقبران و متخلفان سایر ولایات نیز در کنارشان قرار دارند. با نیرنگ و حیله پروژه میگیرند؛ به نالایقان واسطه میشوند؛ مجرمین جنایی و قاچاقبران مواد مخدر را از زندانها میرهانند؛ با تقلب و رشوه و خریدن افراد رای بدست آورده و مخالفان را ترور مینمایند؛ در بدل نصب افراد در پستهای مهم دولتی پول میستانند (پولستانی فوزیه کوفی از اراکین نظامی امنیتی و سرحدی ولسوالیهای درواز بدخشان اخیراً افشاء گردید و نامهای افراد و مبالغ پول در سایتهای مختلف و صفحات فیسبوک به نشر رسید. فوزیه کوفی در تمام تقرریهای ولایت بدخشان از ملازم مکتب گرفته تا والی بشکل مستقیم و غیرمستقیم دستدرازی و مداخله دارد... ادامه مطلب در لینک زیر 👇
24
33
174
« یک بام و دو هوا » واکنش ها در رابطه به موضوع تحریم تیم ملی کریکت افغانستان! افرادی که خواهان تحریم تیم ملی کریکت افغانستان اند بیشتر با رویکرد سیاسی و قومی به این موضوع پرداخته اند و به نحوی خلافِ واقعیت و ماهیت « ورزش » آنرا سعی کردند به یک موضوع سیاسی و قومی تبدیل نمایند و بعد با این شیوه علیه مخالفان و رقیبان سیاسی خود جبهه گیری نمایند . در این کشمکش ها حول محور کریکت ، آنچه قابل توجه می باشد ، این است که مخالفان تیم ملی کریکت افغانستان و آنهایی که خواهان تحریم این تیم هستند ، با استفاده از تاکتیک « مغلطه » سعی در تغییر ماهیت « ورزش » در بحث ها نمودهداند و این تغییر ماهیتد موضع « کریکت » در بحث ، عمدی و زیرکانه صورت گرفته است ،زیرا با سیاسی کردن ورزش آنها می توانند بحث را خارج از مسئله ورزشی در فاز سیاسی و قومی پیش ببرند . مخالفان تیم ملی کریکت بازیکنان را متهم به حمایت از گروه طالبان و لابی برای آنها می کنند و برای موجه نشان دادنِ این ادعای خود ،از بعضی تصاویری استفاده میکنند که بازیکنان تیم ملی را با بعضی از افراد طالبان نشان می دهد ، در حالیکه اگر منطقی بی اندیشیم عکس گرفتن با افراد طالبان نمی تواند بیانگر حمایت بازیکنان تیم ملی از گروه حاکم باشند ، زیرا آنها به عنوان سلیبریتی های مشهور در بخش ورزش ،طبیعی است که طرفدارانی در میان اقشار و طبقات مختلف جامعه داشته باشند که خواهان عکس گرفتن با آنها هستند ، بنابر این ، این یک مسئله بسیار بدیهی است که اعضای تیم ملی کریکت حتی در میان اعضای طالبان نیز طرفدارانی دارند. نکته قابل توجه این است، افرادی که خواهان تحریم تیم ملی کریکت افغانستان هستند از کسانی حمایت میکنند و سعی در قهرمان تراشی از آنها دارند که خود اقرار کرده اند « با طالبان به خصوص گروه حقانی ارتباط مستمر و دوام دار داشته اند » ویا اینکه بعضی از مولوی ها و شخصیت های سیاسی تاجیک همین اکنون برای طالبان لابی میکنند و از این گروه در منبر های مساجد دفاع می کنند ، آیا تا هنوز چنین واکنشی توأم با محکومیت نسبت به این افراد « که شخصیت های سیاسی اند نه ورزشی » صورت گرفته است ؟ ادامه مطلب را در اینجا بخوانید 👇
5
2
28
تاثیر ترس بر رشد تعصب و خشونت بر اساس تئوری مدیریت ترور، یادآوری مرگ باعث میشود افراد به هویتها و باورهای فرهنگی، ملی و سیاسی خود محکمتر بچسبند. این هویتگرایی قوی در کنار افرادی که همان عقاید را دارند، با تقابل شدید علیه افراد و گروههای با باورهای متفاوت همراه میشود. در نتیجه، شرایط برای رشد ناسیونالیسم افراطی و سیاستهای تعصبآمیز مهیا میشود، که خود به خشونت و تنش میان گروهها دامن میزند. این تئوری بر پایه پژوهشهای روانشناسی و فلسفه ارنست بکر بنا شده که معتقد است انسانها به دلیل آگاهی از مرگ، تلاش میکنند با پیوستن به فرهنگها و جهانبینیهایی که به زندگیشان معنا و جاودانگی میبخشد، با این هراس مقابله کنند. افراد با تقویت تعلقات فرهنگی و اجتماعی، حس میکنند که بخشی از چیزی ماندگار هستند. این باورها میتوانند هم دینی (جاودانگی معنوی) و هم غیرمذهبی (جاودانگی نمادین از طریق مشارکت در ملت یا جنبشی بزرگ) باشند. تحقیقات میدانی نشان دادهاند که یادآوری مرگ میتواند افراد را به تعصب بیشتر علیه گروههای دیگر، افزایش ناسیونالیسم و حتی گرایش به انتخاب سیاستمداران راستگرا سوق دهد. برای مثال، در آزمایش اجتماعی در انتخابات ۲۰۰۴ آمریکا، رایدهندگانی که به مرگ فکر کرده بودند بیشتر به جورج بوش رأی دادند. پیشبینی میشود که اگر حملات تروریستی ادامه یابد، جوامع دچار تفرقه و خشونت بیشتری شوند. ناسیونالیسم و تعصب در جناحهای راست رشد کرده و بنیادگرایی نیز افزایش مییابد، که منجر به تضاد و درگیریهای بیشتر خواهد شد. برای مقابله با این اثرات منفی، باید آگاهانه تلاش شود تا جوامع مختلف به هم نزدیک شوند .به جای تفرقه بر ایجاد پلها میان گروهها تاکید شود و از سیاستمدارانی که از ترس و وحشت برای نفوذ استفاده میکنند دوری شود. با حفظ عقلانیت و همدلی، میتوان اثرات منفی یادآوریهای مرگ و تهدیدهای وجودی میدانی را کاهش داد و به سمت صلح و همبستگی جهانی حرکت کرد.
0
0
18
تاریخ همیشه سیاسی است تاریخ همیشه تحت تأثیر دیدگاههای سیاسی و اجتماعی افراد و گروههای مختلف بوده است. ما نمیتوانیم تاریخ را به عنوان یک مجموعه واقعیتهای عینی و ثابت در نظر بگیریم، بلکه باید آن را به عنوان یک داستان روایتشدهای ببینیم که توسط انسانها ساخته و بازسازی میشود. از اینرو تاریخ و سیاست دو حوزه جدا از هم نیستند، بلکه به شدت به هم مرتبط هستند. هر روایتی از گذشته، خواه در کتب درسی، فیلمها یا سخنرانیهای سیاسی باشد، به نوعی منعکسکننده دیدگاههای سیاسی و ایدئولوژیکی آن روایتکننده است. پوکاک با تأکید بر اهمیت مناقشه و بحث در تاریخ، نشان میدهد که تاریخنگاری نهتنها بازتابی از گذشته، بلکه بخشی از زندگی مدنی و سیاسی معاصر است. او معتقد است که تاریخ همواره سیاسی است که غور کردن بر سر آن میتواند به تقویت زندگی مدنی و درک عمیقتر از هویتهای سیاسی منجر شود. او معتقد است که تاریخ یک فرآیند پویا و سیاسی است که بحث درباره اش میتواند به توسعهٔ زندگی مدنی و سیاسی کمک کند.جدل و بحث در مورد روایتهای تاریخی مختلف، به ما کمک میکند تا درک عمیقتری از گذشته و همچنین از چگونگی شکلگیری هویتهای ملی و اجتماعی پیدا کنیم. پوکاک در کتاب خود «لحظهٔ ماکیاولی» استدلال میکند که در تاریخ، جوامع گاه در شرایطی قرار میگیرند که باید بین حفظ وضعیت موجود یا پذیرش تغییرات بنیادین تصمیم بگیرند. او معتقد است که نحوه روایت تاریخ، مانند تأکید بر ارزشهای جمهوریخواهی یا لیبرالیسم، بازتابی از درگیریها و رقابتهای سیاسی معاصر است. از اینرو تاریخ نه فقط بهعنوان ثبت وقایع، بلکه بهعنوان یک میدان پویا برای مناقشه سیاسی و بازاندیشی مدنی هم می تواند مورد استفاده قرار بگیرد. پوکاک همچنان خاطر نشان میکند که روایتهای تاریخی به طور مداوم بازنگری و بازسازی میشوند و این امر به دلیل ماهیت سیاسی و اجتماعی تاریخ است. از اینرو ما باید آگاه باشیم که تاریخ چگونه ساخته میشود و چگونه میتواند بر زندگی ما تأثیر بگذارد.
0
0
21
اکتاویو پاز بیش از یک شاعر بود. او یک نماد فرهنگی، یک دیپلمات و صدایی برای عدالت بود. دیپلمات و سفیر کشورش مکزیک بود و با استفاده از جایگاه و موقعیت خود، از دموکراسی و حقوق بشر دفاع میکرد .استعفای او در اعتراض به قتل عام Tlatelolco که در آن نظامیان ارتش مکزیک دانشجویان را به طرز وحشیانه ای قتل عام کردند در سال ۱۹۶۸ به عنوان شاهدی بر تعهد او به ��دالت است. پاز در ۳۱ مارس ۱۹۱۴ در مکزیکوسیتی متولد شد و اولین کتاب شعر خود را در حالی که هنوز نوجوان بود منتشر کرد. در سال ۱۹۳۷ در دومین کنگره بین المللی نویسندگان ضد فاشیست در والنسیا اسپانیا شرکت کرد. او در آن کشور ماند تا به مبارزه مردم اسپانیا علیه دیکتاتور ژنرال فرانسیسکو فرانکو بپیوندد. بعد از بازگشت به وطنش، در سال ۱۹۴۵ در وزارت خارجه مکزیک استخدام شد و به فرانسه اعزام شد. او پس از خدمت در پاریس و توکیو، در سال ۱۹۶۲ به عنوان سفیر مکزیک در هند منصوب شد. پاز در سال ۱۹۶۸ در اعتراض به سرکوب وحشیانه تظاهرکنندگان دانشجویی در میدان تلاتلولکو شهر مکزیکوسیتی، از وزارت امور خارجه استعفا داد. پاز اما با ادامه کار خود به عنوان نویسنده، ویراستار و ناشر، در سال ۱۹۷۶ مجله ادبی برجسته آمریکای لاتین Vuelta را تأسیس کرد. در سال ۱۹۹۰ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. پاز اگرچه بیشتر به عنوان یک شخصیت ادبی شناخته میشود، اما او یک قهرمان واقعی عدالت و دموکراسی نیز بود که در عمل این شجاعت و تعهدش به عدالت را نیز نشان داد. همانطور که اشعارش و نوشته هایش از مرزهای مکزیک و زبان اسپانیایی فراتر رفت، میراث فکری ماندگارش در دفاع از عدالت و حق انسانها هم جهانی شد و الگویی پویا و متعهد رفتاری برای همه دوران ها شد.
0
0
17
از فساد اخلاقی تا خنجر از پشت ! روایت وحشتناک نصرت اقبال از درون جعبه موسوم به مقاومت. نصرت اقبال خبرنگار سابق خبرگذاری بخدی با نشر چند مطلب در حساب توییتر اش ،از فساد اخلاقی اعضای جبهه مقاومت در دوشنبه تاجیکستان سخن می گوید علاوه بر این او مدعی است که سران جبهه در کشتن تعدادی از جوانانی که برای این جبهه علیه طالب می جنگیدند دست دارند . آقای اقبال در یکی از این مطالب نشر شده بخش مالی جبهه را که توسط خواهرزاده بسم الله محمدی اداره میشود، عامل کشته و اسیر شدن بسیاری از جوانانی میداند که موقع مراجعه برای دریافت پول عمداً به دام طالبان می افتند. آقای اقبال این موضوع را چنین روایت میکند ( اکثر چریکهای شهری وابسته به جبهه مقاومت که طی یک سال توسط طالبان دستگیر یا کشته شدند، کسانی اند که بعد از اجرای عملیات، وقتی به مسئول مالی تماس میگیرند، مسئول مالی در جایی که او با فرد قرار میگذارد، بجایی که خودش برود، استخبارات طالب را میفرستد. به این ترتیب در سال گذشته سه تن در منطقه ۳۱۵، دو جوان در جادهی منتهی به فرودگاه و سه تن در شهرک قصبه توسط طالب گرفتار شدند. البته دو تن هم در۳۱۵ کشته شدند ) ایشان در ادامه به رویداد دیگری اشاره میکند که در آن فردِ مراجعه کننده با مسوول مالی جبهه بر سر پول چانه زنی میکند و در همین موقع است که استخبارات طالبان به محل میرسد. شرح کامل ماجرا ( در یک رویداد دیگر، فردی که مسئول مالیست، در یک دفتر تجارتی در چهارراهی دهن باغ نماینده چریکها را میخواهد و اونجا با او چانه میزند که اگر نیم پول را قبول دارد همین حالا میدهد، اگر همه را میخواهد یک ماه بعد بیاید، در جریان این چانه زنی استخبارات طالب وارد شده و نماینده چریکها را بازداشت میکند) ایشان علاوه بر این موضوعات از فساد اخلاقی و مالی در دوشنبه توسط اعضای جبهه موسوم به مقاومت نیز پرده بر میدارد ، از رابطه جنسی تا شراب نوشی و زیر گرفتن یک شهروند تاجیکستان با موتر در هنگام مستی ... ادامه مطلب را در اینجا بخوانید 👇 نصرت اقبال خبرنگار سابق خبرگذاری بخدی با نشر چند مطلب در حساب توییتر اش ،از فساد اخلاقی اعضای جبهه مقاومت در دوشنبه تاجیکستان سخن می گوید علاوه بر این او مدعی است که سران جبهه در کشتن تعدادی از جوانانی که برای این جبهه علیه طالب می جنگیدند دست دارند . آقای اقبال در یکی از این مطالب نشر شده بخش مالی جبهه را که توسط خواهرزاده بسم الله محمدی اداره میشود، عامل کشته و اسیر شدن بسیاری از جوانانی میداند که موقع مراجعه برای دریافت پول عمداً به دام طالبان می افتند. آقای اقبال این موضوع را چنین روایت میکند ( اکثر چریکهای شهری وابسته به جبهه مقاومت که طی یک سال توسط طالبان دستگیر یا کشته شدند، کسانی اند که بعد از اجرای عملیات، وقتی به مسئول مالی تماس میگیرند، مسئول مالی در جایی که او با فرد قرار میگذارد، بجایی که خودش برود، استخبارات طالب را میفرستد. به این ترتیب در سال گذشته سه تن در منطقه ۳۱۵، دو جوان در جادهی منتهی به فرودگاه و سه تن در شهرک قصبه توسط طالب گرفتار شدند. البته دو تن هم در۳۱۵ کشته شدند ) ایشان در ادامه به رویداد دیگری اشاره میکند که در آن فردِ مراجعه کننده با مسوول مالی جبهه بر سر پول چانه زنی میکند و در همین موقع است که استخبارات طالبان به محل میرسد. شرح کامل ماجرا ( در یک رویداد دیگر، فردی که مسئول مالیست، در یک دفتر تجارتی در چهارراهی دهن باغ نماینده چریکها را میخواهد و اونجا با او چانه میزند که اگر نیم پول را قبول دارد همین حالا میدهد، اگر همه را میخواهد یک ماه بعد بیاید، در جریان این چانه زنی استخبارات طالب وارد شده و نماینده چریکها را بازداشت میکند) ایشان علاوه بر این موضوعات از فساد اخلاقی و مالی در دوشنبه توسط اعضای جبهه موسوم به مقاومت نیز پرده بر میدارد ، از رابطه جنسی تا شراب نوشی و زیر گرفتن یک شهروند تاجیکستان با موتر در هنگام مستی ... ادامه مطلب را در اینجا بخوانید 👇
3
3
29
An attack by Iranian-descended assailants on supporters of Maccabi Israel in Amsterdam, .Netherlands More than ten people were injured! After the match between Ajax Amsterdam and Maccabi Tel Aviv, pro-Palestinian attackers attacked the fans of Maccabi, resulting in dozens being injured. Witnesses at the scene reported that some of the attackers were speaking to each other in Persian. Meanwhile, the Israeli Prime Minister has sent two planes to evacuate Israeli citizens who had traveled to the Netherlands to watch the match. Iranian citizens living in European countries as migrants and asylum seekers are mostly organizing violent protests and disturbances in support of Palestine. In the recent disturbances in the UK, Iranian migrants also played a significant role.
0
0
7
آینده سیاه برای تاجیک ها در افغانستان « سیاه شبیه به پرچم داعش » ویدئویی در شبکه های اجتماعی در حال دست به دست شدن است که در آن یکی از معلمان یک مدرسه ای دینی دخترانه در ولایت پنجشیر، دختران حاضر در این کلاس را به آموختن تفکر جهادی فرا میخواند. او برای دختران حاضر در این کلاس توصیه میکند که دختران و پسران مان را با عقیده« جهادی » تربیه کنیم. طالبان بعد از گرفتن قدرت در افغانستان اقدام به ایجاد صد ها مدرسه دینی در افغانستان کرده اند که در آن قرائت خاصی از اسلام به کودکان آموزش داده میشود قرائتی که در میان گروه های توریستی بیشتر مروج است . اما نکته مهم این است ، مدارس دینی که توسط طالبان ایجاد می شوند بصورت هدفمند در ولایت های خاص « از نگاه قومی» بیشتر تمرکز دارد . بطور نمونه ولایت پنجشیر که بیشتر تاجیک ها در آن ساکن اند . بنابر این به احتمال زیاد طالبان به دنبال شکستن روایت قومی و زبانی با استفاده از روایت دینی در میان قوم تاجیک هستند ،تا با استفاده از آن به تقویت و دوام حاکمیت خودشان در افغانستان کمک کنند. طالبان بصورت هدفمند در حال شستشوی مغزی نسل جوان تاجیک در افغانستان هستند که به احتمال زیاد در آینده از آن ها علیه خودِ جامعه ای تاجیک و حتی اعزام برای جهاد در پاکستان استفاده کنند « با در نظر داشت روابط پر تنش میان پاکستان و طالبان» دلیلی دیگری که طالبان را به ایجاد مدارس در مناطق تاجیک نشین ترغیب میکند ، بستر فکری و فرهنگی آماده در جامعه ای تاجیک است . تاجیک ها دومین گروه قومی در افغانستان اند که حضور گسترده و با پیشینه در جریان های تروریستی و تکفیری دارند. بخش قابل توجهی از بدنه طالبان را جوانان تاجیک تشکیل میدهند که حتی قبل از سقوط نظام جمهوری در صفوف طالبان علیه دولت وقت میجنگیدند . همینطور داعش در افغانستان از نگاه قومی ،با درصدی نزدیک به اکثریت متشکل از تاجیک های افغانستان و تاجیکستان هستند. چندی پیش یکی از اعضای داعش خراسان بنام « عادل پنجشیری» توسط نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران مورد پیگرد اعلام شد و تصاویری از او در خیابان های ایران نصب شد تا در صورت دیده شدن توسط مردم به پلیس اطلاع داده شود . بنیادگرایی در جامعه ای تاجیک از زمان احمد شاه مسعود و ربانی بیشتر اوج گرفت زیرا ربانی و مسعود برای جلب و جذب نیرو برای جنگ در برابر شوروی سابق در افغانستان ،نیازمند ترویج چنین تفکری در میان تاجیک ها بودند ، مسعود و ربانی برای اینکه حمایت بیشتری جذب کنند حتی از اسامه بن لادن و عبدالله عزام از بنیانگذاران گروه تروریستی القاعده دعوت کردند تا به افغانستان برای جنگ علیه شوروی سفر کنند و در کنار آنها به بسیج مردم و مبارزه علیه شوروی بپردازند. بعد از خروج شوری از افغانستان و تشکیل حکومت و دولت جدید در افغانستان « دموکراسی » رهبران تاجیک همچنان با روایت دینی و جهادی به سیاست پرداختند و هیچگاهی خواهان تغییر در افکار بنیادگرایانه ی مردم تاجیک نشدند ،زیرا سیاست کردن با روایت «اسلامِ جهادی» بقا و جایگاه شأن را در جامعه ای تاجیک حفظ میکرد. اما با تغییر رژیم در افغانستان ،اکنون این طالبان است که پرچمدارِ روایت« اسلام جهادی» است و با استفاده از همین روایت، از یک سو سلطه بر جامعه ای تاجیک را به دست گرفته اند از سوی دیگر تاجیک ها را در یک بحران اجتماعی و فکری عمیقی غرق خواهد کرد که عمق آن شبیه پرچم داعش سیاه و تاریک است . ما را در تلگرام نیز دنبال کنید 👇
8
9
29
The "Resistance Front," led by Ahmad Massoud, has issued a statement condemning Israel's attack on the Islamic Republic of Iran, accusing Israel of warmongering and aggression. Ahmad Massoud, the son of the late Ahmad Shah Massoud, a former jihadist commander in Afghanistan against the Soviet Union, has historical ties to Iran. His father, Ahmad Shah Massoud, maintained a close relationship with the Islamic Revolutionary Guard Corps (IRGC) and Qassem Soleimani during the fight against the Soviets. Ahmad Massoud himself spent many years living in Iran, where he received his education. Like his father, he has established close relationships with various political figures in Iran. However, due to political reasons, he tends to keep his ties to the Islamic Republic of Iran discreet, as a significant portion of his personal and family wealth is invested in European and Arab countries.
0
0
7