نزدیک ۳ ساله دستگاه اسپرسوساز گرفتیم و داشتم به این فکر میکردم که دقیقا از همون موقع کافه نرفتیم که دیدم انگار بیشتر از سه ساله نرفتیم! رفتم کمی عقب تر و متوجه شدم به خاطر ورود و حضور ایشون تو زندگیمونه که دلمون نمیاد لاکی رو تو خونه تنها بذاریم و بریم بشینیم تو کافه قهوه بخوریم
به خدا قسم هم اندازه و همزمان با لاکی بهش غذا دادم، با سرعت نور غذاشو خورده و نشسته خودشو اینجوری مظلوم کرده و طوری نگاه میکنه که انگار گشنگی میدیم بهش و سالهاست غذا نخورده🤦🏻♀️🤣
هیما همیشه میشینه کنار تشویقیش و نگهبانی میده و تا زمانی که لاکی مال خودشو تموم نکنه، هیما نمیخوره تشویقیش رو، و هر کاری میکنم این اخلاقش از سرش نمیوفته!😐
یکی بندهخدایی به خاطر شرایط و مشکلاتی که برای خانوادهشون بوجود اومده و برخلاف میلش مجبور شده سگش رو واگذار کنه و خیلی هم از این بابت ناراحته، الان تنها چیزی که میخواد اینه که یه خانواده خیلی خوب براش پیدا کنه که خیالش از آینده این بچه راحت باشه، تنها شرطش هم همینه😔
قربونت برم من ♥️ .فردا این موقع عمل پاش انجام شده، لاکی به هوش اومده و برگشتیم خونه و من کنارش نشستم و دارم نگاش میکنم و قربون صدقه خودشو پاش میرم ♥️ .ولی در حال حاضر دلم مثل سیر و سرکه داره میجوشه و از استرس خوابم نمیبره
امروز صبح برنامهمون این بود با بابک دوتایی بریم برادران صبحانه بخوریم بعد بریم لواسان بچرخیم، اومدیم کفشامونو بپوشیم بریم که با این قیافه مواجه شدیم و کل برنامه تغییر کرد به گرفتن لقمه پنیر گردو از نان سحر و میل صبحانه در ماشین و رفتن به پارک ساسان همراه لاکی 😅
تو یه شکل ظرف،یک نوع غذا و هم اندازه میذاریم جلوشون، هیما لب نمیزنه غذاشو و با حسرت میشینه غذا خوردن لاکی رو نگاه میکنه، بعد اینکه لاکی غذاشو تموم کرد هم میشینه از غذای خودش مراقبت میکنه و نگهبانی میده، معمولا تو اکثر موقعها این کار رو انجام میده، دلیل این رفتار رو کسی میدونه؟