ببخشید احیاناً”صبح از خواب بیدار نمیشی و نمیری دسشویی و نگاهت به چشمای سبز و لبای قلوهایت نمیفته که با لباس قرمزی که پوشیدی هارمونی خاصی داره،بعد برای خودت یه بوس نمیفرستی و از پلههای طبقه بالا خونهاتون تو فرشته نمیری پایین تا ببینی مستخدمتون با یه لیوان آب پرتقال منتظرته”؟