ازیه جایی به بعدآدم کنجکاو نمیشه،ذوق نمیکنه هیچی خوشحالش نمیکنه ساده بگم حس و احساسی نداره که بروزش بده به سکوتی مبهم غرق میشه فقط خواستش اینکه فردا بشه پس فردا بشه روزاش وماه هاش و حتی سال هاش بگذره که آخر قصه رو ببینه واز همه سخت تر اینکه نمیدونی این قصه تا کجا میخواد جلو بره..