@MahdadHaghighi چقدر شبیه داستان امروز منه، تونل زدم به پروازم برسم، کنسل شد :))

حالا کل این چند ماه اخیر تهران آفتابی بودا، یه امروز ما خواستیم بریم سفر. برف بارید، ترافیک شد، با استرس و درست دم پرواز رسیدم فرودگاه و تا رسیدم پیج شد که پرواز کنکله. شانسِ من ترکیبیه :)))

بعد از مدت‌ها دارم میرم مرخصی، البته مرخصی‌ای که دورکاری حساب میشه :)) ولی حس اینایی رو دارم که دارن از بچه‌هاشون جدا میشن، حال غریبیه و از الان دلم تنگه.

روزگار عجیبی شده. صبح با استرس بیدار شدم و نیاز داشتم با یکی صحبت کنم. با AI حرف زدم. یکم آرومم کرد تا پاشم بیام سر کار.

مهمون دیروزم گفت چقدر خونه‌ت قشنگ شده و من کِیف کردم که میزان وسواسم تو انتخاب وسایل جدید و توجهم به جزئیات، دیده شد. این خونه، قراره برای همه مهموناش خونه گرمی باشه😍

RT @rsh7nd: من عاشق احترام گذاشتن به کسی‌ام که برام توضیح میده، چون حس می‌کنم که از بدفهمی‌هام می‌ترسه و براش آدم مهمی هستم.

RT @Stervende__: “شب دوباره همانیم”

RT @anahita_00: من وقتی کلی کاراگاه بازی درآوردم و اون چیزی که نباید میفهمیدم رو فهمیدم:

وقتی یه ویرونه آباد بشه هیشکی دیگه نمیگه یه روزی اینجا یه ویرونه بوده، همه می‌پرسن چرا آبادتر نیس!! ذات آدمی همینه.

یه جوری تو ریز خرد کردن سالاد شیرازی وسواس دارم و این کار رو خوب انجام میدم که وقتی میرم مهمونی با یه ظرف سالاد شیرازی میرم عشـــق کنن :))

دیگه پذیرفتم که همیشه قرار نیست دوست‌داشتنی باشم.

ری‌اکشن آدما نسبت به موهام خیلی خوبه و این حس قشنگی که بهم میدن رو دوست دارم و کِیف می‌کنم.

@Girl7777Lost اسیر شدیم :))

@VahidMaani فکر خوبیه :))

فکر می‌کردم درخواستی ازم داره یا می‌خواد ناراحتیش از چیزی رو بگه. ولی فقط یه سوال داشت؛ خوبی؟! و این سوال هم برام غیرقابل پیش‌بینی بود و هم بسیار دلگرم‌کننده.

@Raspberrypiiiee آروم و یواشکی شونه رو میدی بالا :))

@hesamism تا حالا شیر سر رفته که سر رفتن برنج یادت بره؟ :))

@Anatiros برعکس نیست؟

امروز باید یه گوشه کز می‌کردم و با عالم و آدم حرف نمی‌زدم. ولی سر کارم، کله‌خرابم و عصر هم وبینار دارم. زیباست، نه؟!