آبانِ ۹۴ که این شمارهی مجلهی تایم منتشر شد، جلدش را به دلیلِ شباهتِ عجیبِ دخترِ روی جلد به پریناز(خواهرم) برای خودم ذخیره کردم.
امروز که داشتم تصاویرِ آرشیویام را نگاه میکردم، ناگهان به این جلد رسیدم و این بار چیزِ دیگری جز شباهتِ دخترِ روی جلد به پریناز، توجهام را جلب کرد/۱
به کتابفروشیها اگر این روزها سر زده باشید، دوستانی کتابفروش اگر دور و بَرتان داشته باشید، از پُرفروشهای این روزها حیرت میکنید.
اگر تا پیش از این،(عموما)، کتابهای روانشناسی یا برخی رُمانها در لیستِ پُرفروشترینهای تمامِ کتابفروشیها بود، در این پنجاه و اندی روز/۱
#علی_نصیریان دیشب قابی ماندگار از خود ساخت؛ قابی که این بار با جایِ خالیاش به چشم آمد و این نبودناش در این قاب بود که مهم بود نه بودناش! آنهم در شبی که بهترین بازیگر نقش اول مرد شد و معلوم است چقدر تلاش شده او به اختتامیه بیاید و تصویرش در این قاب ثبت شود، که نیامد، که نشد!/۱
کتابهایی با موضوع زنان، جنبشهای معاصر، تاریخ و جامعهشناسی است که پرفروشترینهای کتابفروشیهاست. تهران و شهرستان هم ندارد. انگار همه، حتی آنهایی که تا پیش از این، مخاطبِ «جدی کتاب» یا «کتابهای جدی» نبودند هم فهمیدهاند که «آگاهی، بُنیانِ رهایی است».
این یک اتفاق مبارک است/۲
روزنامهی همشهری، روزِ گذشته تیتر و عکسِ اصلی خود را به جایگزینیِ ۲۰۰ اتوبوسِ نو با ۵۰ اتوبوسی که به قولِ خودش، «اغتشاشگران» در اعتراضهای اخیر، سوزانده شدند اختصاص داد. تا اینجایش مهم نیست، نکته اینجاست که پای عکسِ اتوبوسِ سوزانده شده، زده:«عکس تزیینی است!»/۱
عباس معروفی هم رفت، در غربت، مثلِ خیلیها. انگار سرنوشتِ اهلِ فرهنگ است که وطنشان، خانهشان نباشد، که مجبور به ترکِ خانه شوند، که بروند، فقط بروند.
اما عباس معروفی از جنسِ آنهایی نبود که فقط برود، برود و کُنجِ عافیت اختیار کند/۱
از #روزنامه_شرق استعفا میدهم. شرمندهی دوستانم در تحریریه #شنبههای_شرق هستم که در آغازِ راه، جوانمرگ میشویم اما فکر میکنم یک چیزهایی هست که مهمتر از ادامهی راه به هر قیمتِ ممکن است
برادرم امروز صبح،۶ اسفند با پرواز امارات بعد از توقفی کوتاه در دبی،از #چین به تهران آمد.حتی یک تست ساده #کرونا هم از او نگرفتند.بابک اصرار کرد که من از چین آمدهام،نمیخواین از من تست بگیرین؟ماموران #فرودگاه به وی گفتند «اینجا ایرانه و خر تو خر».عین دیالوگ!
ما چه انتظاری داریم؟
میخواهم بگویم تغییراتِ اجتماعی، دفعتی و یکهویی نیست، ۷ سالِ پیش در آن سوی دنیا عدهای شرایطِ امروز را دیده بودند، با این تفاوت که دختران و زنانِ ایران حتی سه سال از این پیشبینی هم جلوترند…/۳
تیترِ این شمارهی تایم، ۷ سالِ پیش در چنین روزهایی این بود:«ایران ۲۰۲۵؛ چگونه دههی آینده، جهان را تغییر خواهد داد». جستوجو کردم و مقالهی اصلیِ این شماره را پیدا کردم. تیترِ داخلِ تایم برای این سوژه این بود:«آیا ایران بالاخره آمادهی تغییر است؟»…/۲
قزوین پایتختِ ادبیاتِ فُکاهی ایران است، شهرِ شعرِ طنز و مرکزِ خوشنویسیِ ایران.
چقدر باید حقیر و پَلَشت باشید که برای خوشخدمتی، وقتی میخواهید سُفرای کشورهای غربی را تهدید کنید، خطاب به او بنویسید: «بیا قزوین»!
مردمِ قروین را چه فرض کردهاید؟/۱
حدادعادل آمد، شهرام ناظری نخواند، مردم سالن را ترک کردند
.
امروز مراسم وداع با پیکر دکتر اسلامیندوشن که ماهها پس از درگذشت، پیکرش برای دفن در ایران به وطن بازگشته بود، در موسسهی اطلاعات برگزار شد. از سخنرانیها و کم و کِیفاش میگذرم و به ۳ نکتهی مهم اما گفته نشده میپردازم/۱
وقتی جمعیتِ حاضر در مراسمِ تشییعِ پروانه معصومی از هنرمند و بازیگر گرفته تا مردمِ عادی را دیدم، تقریبا مطمئن شدم که «حافظهی جمعی دیگر فراموشکار نیست»/۱
#پروانه_معصومی
میدانید چیست؟ مشکل اساسی ما در این مملکت جهل است، بلاهت است. شاهد مثالاش همین ۱۲ساعتِ گذشته: از لحظهی تصویبِ اخراج ایران از کمیسیون مقام زن، تمامِ تلاششان را کردهاند که بگویند تمام جهان غرب و بهویژه آمریکا، کشورهایی ضدزن هستند که زنانشان از زندگی در آن���جا به تنگ آمدهاند/۱
آهای آیندگان
شما که از دل توفانی بیرون میجهید
که ما را بلعیده است
وقتی از ضعفهای ما حرف میزنید
یادتان باشد
که از زمانهی سخت ما هم چیزی بگویید
#برتولت_برشت
تمامِ قدرتشان را بسیج کردند تا با عکسهای مشابه، تصویری متفاوت از سنندج نشان دهند. غافل از اینکه درست در لحظاتی که این صفحات را میبستند، مردِ قصهی ما، داشت ویدئویی ضبط میکرد که بخاطر این دیدار، از همشهریانش عذرخواهی کند.
صبح که شد، مردم پیش از روزنامهها، ویدئو را دیده بودند
حسین زمان، خوانندهی ایرانی پس از تحملِ دردِ بسیار درگذشت؛ دردِ او از دو ناحیه بود: دردِ ناشی از بیماری که این اواخر سراغاش آمد و دردِ سالها توقیف و سانسور و ممنوعالکاری که سالها بود گریباناش را گرفته بود. همین علی لاریجانی که امروز میگوید «مُلک را چارهای دیگر نیاز است»/۱
گفتم من باید بگم چرا مدارکم اینجاست و من چند روزه علافم! گفت حتما یه کاری کردی! زنگ زد از چند تا مامور زیر دستش استعلام کرد و وقتی فهمید کاری نکرده بودم، بدون عذرخواهی مدارک رو داد گفت بفرمایید! خدانگهدار.
این بود شرحی یک هفتهای از زندگیِ یک مثلا شهروندِ این سرزمین/۱۰
یعنی این روزنامه با این همه ادعا و با تمامِ دسترسیهایی که دارد، حتی نتوانست عکسِ یک اتوبوسِ سوخته شده را در شهر پیدا کند و ادعایش را مستند کند؟
فکر نمیکنم دیگر حرفی بماند…
#روزنامه_همشهری
چند روزه دارم خطِ کنارهی #خلیج_فارس رو سفر میکنم؛ فقر، محرومیت، ویرانی و توسعهنیافتهگی، حرفِ اولِ منطقه را میزند. هر چه زیبایی است، طبیعی است و بر جای مانده از هزارهها. کاش اونقدری که به نامِ خلیج فارس و سخنان #ابی حساس بودیم، به سرنوشتِ مردمانِ حاشیهی آن هم حساس بودیم
در میانِ پیگیریِ اخبار و رویدادهای این روزها و مطالبهی آزادیِ تمامِ زندانیهای اعتراضات، از یاد نبریم یک نامِ بزرگ را: سعید مدنی را. سعید مدنی تمامِ عمر پژوهش کرده و یک آسیبشناسِ برجستهی اجتماعی است، یک تحلیلگرِ تمامعیار، یک روزنامهنگارِ خبره و یک آزادِ آزاده/۱
کتابفروشی #شکسپیر در رشت پس از ۴۵ سال فعالیت تعطیل شد.مثل هر آن چیزی که هویت و روح شهرهایمان در گرو وجودِ آنهاست و هر روز یکی از آنها #تعطیل یا #تخریب میشود.
روزگارِ #ابتذال است و #مال و #بُرج.چه باک که همهی گذشته نابود شود و چیزی از #تاریخ نماند.حیف از #رشت و روحِ نابِ آن
روزنامهنگاری را ممنوع كنيد
.
بيانيه دو نهاد اطلاعاتی به معنای آن است كه همه ما روزنامهنگاران متهم و حتی مجرم هستيم
.
انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران، در واکنش به بیانیهی دو نهاد اطلاعاتی که در آن اتهاماتی به الهه محمدی و نیلوفر حامدی نسبت داده شده بود، بیانیهای صادر کرد/۱
بماند اینکه زندگی ۸نفر در خانهای که حتی ۴۰متر هم نیست، چیزی جز نکبت نیست، باید تاسف خورد به حال دستگاهِ فکریای که هنوز فکر میکند میتواند با پروپاگاندا، نسلِ آگاه امروز را با تیترها و عکسها و الگوهایی اینچنین، خامِ خود کند.
کیلومترها با مردم و نسل آیندهساز فردا فاصله دارید
پرسش ساده است: رضا ثقتی کجاست؟ چه میکند؟ پروندهی او به کجا رسید؟ آیا اتهاماش برای دستگاهِ قضا ثابت شده؟ اگر پاسخ مثبت است، نتیجهی آن چه شد؟ حُکماش چه؟ اگر اثبات نشده، چه چیزی هنوز در این پرونده برای مدیران و تصمیمگیران مبهم است که مانعِ محکومیتِ وی میشود؟/۱
#علیه_فراموشی
این نامه و تلاشهایی هم که بعدا شد، باز هم علی نصیریان را به مراسمِ اختتامیه نکشاند.
ما میدانیم که علی نصیریان چقدر صبر کرد و چقدر دوست داشت که سیمرغ بهترین بازیگرِ را به خانه ببرد و همین هم هست که ارزشِ این نیامدن و نبودن را دو چندان میکند؛ ما قدرِ شما را میدانیم استاد!/۶
عباس معروفی را در نهایت غُصه کُشت. خودش پیشبینیاش را کرده بود انگار آن روز که نوشت: «سیمین دانشور به من گفت: غصه یعنی سرطان! غصه نخوری یکوقت، معروفی! و من غصه خوردم.»/۵
#عباس_معروفی
در جریان پیگیریهایی که به اتفاق پدر #محمد_مساعد برای آزادی او داشتیم،متوجه شدیم محمد عزیزی نماینده ابهر از فرصت بازداشت او استفاده کرده و ۳ روز پس از بازداشت،شکایت جدیدی را علیه او ثبت کرده:همینقدر #چرک.او همان کسی است که امروز به جرم اخلال در توزیع خودرو به ۶۱ ماه حبس محکوم شد
ماموریت انجام شد؛بعد از یک سال«دورهمی»را دوباره استارت زد،تا توانست به فضای مجازی تاخت و آن را به لجن کشید،تنها آلترناتیو موجود را«صداوسیما» دانست و سایر پلتفورمها را «دست انداخت»،مسئله«جدی»آلودگی هوا را با«لودگی»به سوسولبازی«تقلیل»داد و بیتوجه به پارامترها،تنها به«دولت»تاخت
مثلا تبلیغ نمادین عفو بینالملل برای مبارزه با قاچاق انسان، اعتراضِ نمادین برای تحریم رستورانهای KFC به خاطر استفادهی فوق تصور از جوجه در غذاها، و… را دارند به اسمِ فروش دختران نیویورکی و وضعیتِ اسفبارِ آنها از زندگی در غرب منتشر میکنند.
همینقدر تباه و دروغگو و پَلَشت/۳
با منطقِ روزنامهی همشهری که انگار روزنامهی صبحِ حزبِ حاکمِ روسیه است نه روزنامهی شهرداری تهران، زلنسکی که به پشتوانهی قاطع مردمِ خود مقابلِ هجوم، دستاندازی و جنگِ پوتین ایستاده، میبایست کشور را دو دستی تقدیمِ اربابانِ روسیه میکرد تا «دلقک» نباشد/۱
«هیولا»ی مهران مدیری دارد همه چیز را برای مردم«عادی»میکند؛مردم دور هم مینشینند و به«فساد»میخندند؛با بیاخلاقی«قهقهه»میزنند و از «پدرسوختگیِ»شخصیتهای اصلی«لذت»میبرند.این آغاز سقوط است که دیگر #فساد قبحش برای مردم بریزد و دیگر هیچکس آن را جدی نگیرد.این هیولا را باید جدی گرفت
#رضا_ثقتی را که یادتان هست؟ فکر میکنید سرنوشتاش چه شد؟ مجازات شد؟ با او برخورد شد؟ همهی اینها را فراموش کنید! او نه تنها برکنار نشد که با حمایتِ شخصِ وزیرِ فرهنگ و ارشاد اسلامی به تهران منتقل و حُکماش در دفتر «هماهنگی امور استانهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» زده شده است
برای درکِ اهمیتِ کاری که او کرده، کافی است کمی به عقب برگردیم؛ برخلافِ تصوری که وجود دارد، علی نصیریان، با وجودِ نقشهای ماندگاری که ایفا کرده، تا امروز هیچگاه سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد نگرفته بود؛ فقط یک بار سال ۹۷ با فیلم «مسخره باز» سیمرغ بازیگر مکمل مرد را دریافت کرد/۲
دقت کردین؟ در عرض چند سال، از #وام_خرید_مسکن رسیدیم به #وام_ودیعه_مسکن.
دیگر نهتنها خانهدار شدن برای خیلیها رویا نیست،این اجارهی خانه است که دارد به رویا بدل میشود
#وضعیت
جسدِ فرهادِ۱۴ ساله را یافتند.میگویند کُتش را در لحظات آخر زندگی روی برادرش«آزاد»انداخته بوده تا یخ نزد.حالا هر دو برادر مُردهاند و ما ماندهایم و یک پرسش:تا کجا قرار است درد روی سر ما آوار شود؟
شیرکوبیکس میگه:مگر من از وطنم چه میخواستم،به غیر از تکهای نان،گوشهای امن
#كولبر
اوپرت؛ تلاقیِ تراژدی و فکاهی
.
اوپرت میدونین کجاست؟ از تهران باید ۲۰۰ کیلومتر برین سمتِ سمنان. از سمنان ۶۰ کیلومتر برین سمتِ پَرْوَر. بعد چند کیلومتری برین تا برسین به فینسک یا ملاده. از اونجا به دلیل صعبالعبور بودنِ مسیر، با الاغ یا نیسان برین بالا سمتِ اوپرت/۱
#اوپرت
فرقی هم نمیکند که معاونِ رییس دولت باشند یا ارتش سایبریشان. از دیشب مشغولِ سرچ کردن هستند و تصویر هر زنی که در قفس و ساک و چمدان هست را به عنوانِ نمادی از تضییع حقوق زن منتشر میکنند. غافل از اینکه مردم ابله نیستند و زحمتِ یک سرچِ ساده را به خود میدهند و بعد موضع میگیرند/۲
هر کسی گفت کشور پول ندارد، وضعیت خراب است، تحریمها دست ما را بسته، بودجه انقباضی است، برای توسعه پول نداریم و از این دست مُهملات، بودجهی پنج هزار و دویست و هشتاد و نه میلیارد تومانی #صداوسیما در سال ۱۴۰۱ که ۵۶درصد رشد داشته است را به یادش بیارید و از او بخواهید کمتر مزخرف بگوید
#رستم_قاسمی، یک «نمونهی موردی» دقیق از آنچیزی است که بر صحنهی سیاست و اقتصادِ ایران میرود. با سودای «نفت» آمد، به وزارتِ «راه و مسکن» رسید، وعدهی ساختِ «چهار میلیون» مسکن داد، استعفا داد، استعفایش «به شدت» تکذیب شد، نهایتا استعفای «ندادهاش» از سوی رییسِ دولت پذیرفته شد/۱
گفتم مسئلهی من زودتر دیرتر نیست، کلِ این کار شما غیرقانونیه این که دوباره داری میخوابونی غیرقانونیتر. گفت ماشین باید بره پارکینگ. گفتم به هر حال اینجا کلانتری است و شما هم زور داری! گفتم حداقل دو قدم رو بذار خودم ببرم پارکینگ دو بار پول جرثقیل ندم! گفت نمیشه مسئولیت داره!/۶
گفتم خب تقصیر من چیه استعلام کنین ببینین که ماشین توقیف بوده، گفت من نمیدونم، استعلام هم نمیتونم بکنم! گفتم دو حالت داره، یا همون توقیفِ قبلیه یا یک اساماس جدید اومده چون میگین یک تخلف داری که خب در هر دو صورت توقیف نباید بشه/۲
سروان رفت دفتر رییس؛ گویا جلسه بود. به سرباز سپرد جلسه که تموم شد من برم داخل! بعد از جلسه رفتم و توضیح دادم سرهنگ دست کرد جا کارتی رو میزش مدارکم رو نشون داد! گفت چیکار کردی که مدارکت اینجائه؟!/۹
اونم نه برداشت نه گذاشت رو به سرباز کرد گفت سرباز ماشین رو ببرین پارکینگ! گفتم جناب سرهنگ این کار اصلا اخلاقی و انسانی نیست، شما گفتی ماشین رو بیار ببینم حالا داری میخوابونی! گفتم اساماس پارکینگ رو که دیدی،دروغ که نگفتم خوابوندم قبلا. گفت باشه حالا زودتر میذارم بیاری بیرون!/۵
او در این مراسم نخستین بار لب به اعتراض گشود و گفت: «من تا به حال سیمرغ نگرفتهام. انتظار هم نداشتم در این ۴۰ سال. حالا آقایان محبت کردند و سیمرغ درجه دو را به من دادند. عیبی هم ندارد. من با کمال میل میپذیرم.»/۳
یک کیلو گوشت خورشتیِ گوسفندی را امشب به تاریخِ نهم فروردین ماهِ ۱۴۰۳ به چشم دیدم از قرارِ کیلویی یک میلیون و دویست هزار تومان. تا امشب هم ار رنجِ دیدن و نخریدن، از رنجِ شرمندهی خانواده بودن، از رنجِ دستخالی به خانه رفتن و از رنجِ خالی شدنِ سفرهها از گوشت آگاه بودم، اما امشب/۱
فردا رفتم، منو پاسکاری کردن و دوباره گفتن فردا بیا. فرداش شانسی سرگردی که روز اول منو سر چهارراه گرفته بود کلانتری بود. سروان از سرگرد پرسید این آقا چی میگه؟ کارتش دست شماست؟سرگرد گفت سرهنگ(که بعد فهمیدم رییس کلانتری است)،شخصا مدارک ایشون و یکی دو تا ماشین رو همون روز ازم گرفت/۸
سرگرد که سَرِش شلوغ بود و رانندهی ماشین توقیفی جلوییم بدحال شده بود، کارت ماشین و گواهینامه رو گرفت گفت صبح بیا کلانتری توضیح بده!
صبح اسنپ گرفتم و رفتم کلانتری؛ سرهنگ دوم فلانی که گویا معاون قرارگاه بود، گفت بگو ببینم چی شده/۳
توضیحات رو دادم. گفت باشه ماشین همراهته؟ گفتم نه دیگه با اسنپ اومدم که مدارک رو بگیرم برم پلیس امنیت بگم تیک رو برداره. گفت نمیشه!برو ماشین رو بیار من رویت کنم دزدیای چیزی نباشه مدارک رو میدم ببر.اسنپ گرفتم برگشتم خونه و با ماشین برگشتم کلانتری.رفتم گفتم سرهنگ ماشین رو آوردم/۴
«نیلو» برای رفقایش یک رفیق خوب بود، یک دوستِ اَمْن. پدر برایش همهچیز بود اما هیچگاه زیرِ سایهی نامِ بلندِ پدر نبود، در کنارش بود، برای خودش بود، خودش بود. آنقدر برای رفقا دوستداشتنی بود که به خاطر ندارم کسی به او گفته باشد خانم امرایی، یا حتی نیلوفر. او برای همه «نیلو» بود/۱
در آستانهی جشنوارهی امسال، علی نصیریان در یادداشتی خطاب به مسئولان جشنوارهی امسال نوشت که به دلایل مشکلات روحی و جسمی، نمیتواند در جشنوارهی امسال حاضر باشد؛ البته که همه میدانستند که مسئله چیست اما به دنبال این نامه، محمد خزایی رییس سازمان سینمایی نامهای خطاب به او نوشت:/۴
طبق آمار رسمی، مزرعههای استخراج #بیتکوین، هر روز ۶۱۰ مگاوات برق مصرف میکنند: رقمی معادل مصرف برق در شیراز یا اراک. این عدد، به جز ماینرهای خانگی غیرمجاز است.
یعنی عدهای با برق ارزان، میلیاردها به جیب میزنند و بخش زیادی از مردم یا مجبور به تحمل خاموشیاند یا خفهشدن با #مازوت
خودش چندی قبل، دربارهی سرطانی که بالاخره او را از پای درآورد نوشته بود: «اگر خوب شدم، داستان این غمباد را مینویسم که چگونه در گلوگاهم رشد کرد، فک و زبان و دندانم را خورد و بعد به مغزم فرو رفت. مینویسم که نسلهای بعد بدانند چرا ما به این روز افتادیم.»/۴
برود و آنهایی که میخواستند نباشد، از «نبودن»اش نفسِ راحت بِکِشند. وقتی رفت، گرچه دیر، گرچه سخت، گرچه از مسیرِ کار در یک هتل، در نهایت آن کاری را که باید، کرد. ناامید نشد و«خانه هنر و ادبیات هدایت»، یکی از بزرگترین کتابفروشیهای ایرانی در اروپا را در برلین، بنیاد نهاد/۲
منعِ #پاکبانان_افغانستانی از تزریق واکسن در حالی که #پاکبانان_ایرانی شاملِ واکسیناسیون شدن، نه تنها مصداق کامل #نژاد_پرستی، که دقیقا در نقطهی مقابل سیاستی است که میخواهد جلوی انتشار ویروس را بگیرد. این سیاستِ ابلهانه و غیر اخلاقی را باید با صدای بلند محکوم کرد.
#واکسن #کرونا
«شما در سختترین شرایط تاریخ معاصر همواره در میدان حضور داشته اید، و امروز نیز، به بهبودی و سلامتی عاجل تان امید داریم تا بار دیگر، شاهد حضورتان در صحنههای هنر بوده و ما نیز، افتخار میزبانی شما را در این محفل بزرگ سینمایی داشته باشیم.»/۵
در قضیه محکومیت(احتمالی)یاسین رامین به ۱۷ سال حبس و ۲میلیون یورو رد مال،در همهی خبرها از او به عنوان همسر #مهناز_افشار یاد شده،انگار که عامدانه میخواهند فراموش کنیم او فرزند #محمدعلی_رامین است.کسی که در دوران مسئولیتش،رکورددار توقیف،لغو امتیاز و تذکر کتبی به #مطبوعات بود
کمکم، کلاسهای داستاننویسیاش را هم همانجا تشکیل داد. فقط این نبود، نشرِ «گردون» را هم به یادِ مجلهی دوستداشتنیاش که سالها پیش از آن، در «تهران» توقیف شده بود، در «برلین» فعال کرد و خانهی امیدِ نویسندگانی شد که آثارشان در ایران «غیرقابلچاپ» بود/۳
امروز، یک هنرمندِ بزرگِ دیگر هم در بهشت زهرا به خاک سپرده شد، با یک تفاوتِ بزرگ: غریبانه و مهجور و بدون حضورِ #تقریبا_هیچ عضوِ موثرِ صنفیِ سینمایی یا اهلی از اهالیِ سینما. خدانگهدار نصرتخان...
#نصرت_الله_وحدت
با #قطعی_برق شوخی نکنیم، برایش جُک نسازیم. بیماران بد حال دارند میمیرند، دستگاههای اکسیژن دارد قطع میشود، کسبوکارها دارد ورشکست میشوند، کار مردم گیر است، گرما بیداد میکند و مردم کلافه شدهاند. اینها شوخی نیست. حق ماست برق داشته باشیم، حق ماست خفه نشویم، حق را فریاد بزنیم
#تحقیر_مردم از سوی هیچکس پذیرفته نیست؛وقتی بیشترِ مردم توصیههای پیشگیرانه رو رعایت کردن و سفرهای خودشون رو لغو کردن،انتشار خبر و یک عکسِ قدیمی از سوی یک رسانه رسمی به هیچ وجه پذیرفته نیست.تصویرِ سمتِ راست واقعیتِ امروزِ جاده چالوس است نه خبرِ دروغی که #ایسنا منتشر کرده.
#کرونا
شاید فراموش کرده باشید؛ زمانی که سید عبدالله ارجاعی، شهردار مشهد شد، بادمجان دورِ قاب چینها، این تصویر را از شامِ او منتشر و نوشتند:«باورت میشه این شامِ نفرِ اولِ کلیددار شهر بهشت است؟»
حالا خبر آمده که ابطالِ حکم شهرداریِ او صادر و با تعلیق از کار، از حضور در شهرداری منع شده/۱
اگر دکتر #نمکی وزیر بهداشت، شخصا و با قاطعیت، تجمعِ چند ده هزار نفریِ دیروزِ #مشهد را محکوم نکند، تمام ادعاها، نگرانیها و دغدغههایش برای #کرونا و #کادر_درمان محلی از اعراب نخواهد داشت
البته گفته میشود شهرام ناظری از قبل اعلام کرده بود اگر از مقامات کسی در سالن باشد، برنامهای اجرا نخواهد کرد که با حضور حدادعادل(که اساسا ناماش در میان سخنرانها نبود و معلوم نیست چه شد که ناگهان در لیستِ سخنرانها قرار گرفت)، به هیچروی حاضر نشد روی صحنه بیاید/۵
محمد ثابت قدم
موسس و مدیرِ کافهقنادیِ فرانسه
که شیرینیفروشیاش، بخشی از حافظهی شهر بود و خاطراتِ زیادی برای چند نسل در خیابان (شاهرضا/ انقلاب) ساخت، چند روزی است در بیخبری، درگذشته است. یادش با ماست
حفظ میراث فرهنگی یعنی این؛ یعنی همین عکس! خیلی حرف است کشوری با تاریخ و تمدنِ ایران این همه درگیرِ بدیهیات است، این همه مدیران و سردمدارناش بیتفاوتاند، بالاتر از آن، با میراثِ فرهنگی و تاریخی و طبیعیاش عناد دارند. میدانید چیست؟ وقتی ایران نمیتواند تولید ثروت کند/۱
دروغِ #کتابخوان نبودنِ مردم ایران را باور نکنید. در این روزگارِ سخت با این همه مشکلِ ریز و درشت، #مردم_ایران فقط در طرح پاییزه کتاب، ۴۵۸هزار و ۸۳۳ نسخه کتاب به مبلغ نزدیک به ۲۰ میلیارد تومان کتاب خریدند: در کمتر از چند روز.
دمِ مردم گرم
تقلیلِ «ماستپاشی» به فردِ «ماستپاش»، یک خطای استراتژیک است. وقتی هر روز از تریبونها فریاد سر میدهند که «مردم ��اید خودشان احساس مسئولیت کنند»، عمل فرد ماستپاش، دقیقا یک فعالیتِ فاشیستیِ اجتماعی با اهداف کاملا روشن و ضد بشری است که اساسا نمیتوان آن را یک «تصمیمِ فردی» دانست/۱
حضرتِ ایشان که از قضا تهیهکننده #صداوسیما هم هست،نمیداند تبلیغ #اسنپ واقعا دور زمین #سانتیاگوبرنابئو نبود،فقط ایرانیها روی گیرنده خود آن را میدیدند!
#امیر_سیاح در تبلیغات انتخاباتیاش گفته بود اگر فردی مهارت و غیرت داشته باشد میتواند در تهران ماهیانه۱۰میلیون درآمد داشته باشد
رییسجمهور باید مستقیما دربارهی انحلال #جمعیت_امام_علی پاسخگو باشد؛ اگر #روحانی حقوقدان است که میگوید هست، باید بداند که این انحلال به صورت مستقیم با #حقوق_عمومی مرتبط است. دولت بگوید تکلیف هزاران #مددجو و صدها #فعال_مدنی که با جمعیت مرتبطند چه میشود؟ آن همه امید و آرزو چه؟
کوروش صفوی، زبانشناسِ شهیر ایران، مترجم و استاد دانشگاه در ۶۷ سالگی درگذشت.
او یکی از جدیترین پژوهشگرانِ ایران در حوزههایی چون معناشناسی، نشانهشناسی و زبانشناسی بود. فکر نمیکنم دیگر به این زودیها کسی در قد و قوارهی او ظهور کند.
افسوس…
#کوروش_صفوی
#غلامعلی_حدادعادل مختار است برای درگذشتِ #محمدرضا_شجریان پیام تسلیت بدهد یا نه، ولی حق ندارد عنوانِ رییسِ فرهنگستانِ زبان و ادب فارسی را یدک بکشد در حالی که برای یکی از جهانیترین چهرههای زبان و ادب فارسی پیام تسلیت نمیدهد
غیررسمیاش این بود که آقای ناظری شما که تو برنامه نبودی ولی حالا که آمدی با اجازه بزرگترها بیا یک دهان آواز هم بخوان و شهرام ناظری هم طبعا قبول نکرد و با وجودِ اصرارِ چندبارهی مجری، روی سِن نیامد/۴
اصلا میدانید چه فرهیختگانی اهلِ قزوین هستند و این شهر چه نقشِ مهمی در خواستگاهِ هویتیِ فرهنگ و هنر و سیاستِ ایران داشته است؟
.
پینوشت: شعارنویسیِ نیروهای «نمیدونم چی» روی دیوارِ سفارتِ انگلیس/۲
حداقل ۱۰ روز است از #مریم_مزروعی عکاس خبری در دست نیست؛ خانواده و دوستاناش همگی نگراناند و تاکنون خبری رسمی از بازداشتِ او هم منتشر نشده است.
امیدوارم دوستانی که به سخنگوی قوهی قضاییه، سخنگوی دولت و سایر نهادها دسترسی دارند، از سرنوشتِ مریم از آنها بپرسند.
همه نگرانایم
همیشه پیشِ خودم،احترامِ زیادی برای جناب #عبدالله_عبدالله قائل بودم؛یک حسِ ارادتِ عمیق.دیروز که سوگنامهی او برای درگذشت #شجریان و نوشتهاش در اهمیتِ حوزه تمدنیِ #زبان_فارسی را خواندم،احترامم به او چند برابر شد.
#افغانستان
#رشتو
باغ کتاب را برای درآمدزایی، کردهاند چیپس و پفک و پاستیل و فینگرفود فروشی، به این حد هم رضایت نمیدهند. تصمیم گرفتهاند باغ علمِ نوجوان که بزرگترین باغِ علمِ ایران است را تغییرِ کاربری داده و با کوچک و تعطیل کردنِ آن، جای آن را به فضایی تجاری اجاره دهند/۱
#باغ_کتاب
از اون موقع که با افتخار در #گاندو نقشآفرینی کردین و اون دیالوگها و نقشها رو بازی میکردین، در این خوشحال نبودنِ هموطنانتون سهیم هستین
#داریوش_فرهنگ
این داستان ماست؛ داستان بیمسئولیتی، بیشعوری و یک جهان بیتوجهی به میراث ملی. فرقی هم نمیکند مرکز اسناد مردمی و هویت تاریخی #شاهرود باشد یا هر جای دیگر. مسئله، ریشهایتر از اینهاست: مسئله دقیقا #ایران است؛ایرانی که بیمسئولیتها بر صدرِ شاخِ فرهنگاش نشستهاند و بُن میبرند/۱
مجری مراسم، علی درستکار بود؛ یک چهرهی کاملا بیربط با موضوع، مَنِش و حوزهی فعالیتِ دکتر اسلامی. بالاخره فارغالتحصیلِ امام صادق است و مجریِ پیشکسوتِ تلویزیون. به قولِ دوستی، همان که زمانی که مدیرِ روابطعمومی اتاق بازرگانی بود، شبها در هپَروت بود و صبحها در تجارت/۲
حضورِ شهرام ناظری در این مراسم، این انتظار را ایجاد کرده بود که استاد، چند بیتی به یادِ دکتر اسلامی بخواند. ظاهرا قرار و مدارها هم گذاشته شده بود تا اینکه علی درستکار، ناگهان گفت: «با اجازه از دکتر حدادعادل از جناب شهرام ناظری دعوت میکنم تشریف بیاوردند روی صحنه.»/۳
شما یک جاهلخانه در ارشاد درست کردهاید که یک مشت خوارج آنجا جمع شدهاند و هر کتاب و اندیشهای را در نطفه خفه میکنند!بدون آزادی تمدن به وجود نمیآید!در ایران جاهلان بیشتر از اهل فکر صحبت میکنند...
بیژن عبدالکریمی|پخش زنده شبکه چهار
امروز در قلب #کانون_پرورش_فکری_کودکان_و_نوجوانان کانونی که سیاهترین روزهایش را سپری میکند، بارها نامِ #لی_لی_امیر_ارجمند آمد و ناماش بزرگ داشته شد.
مراسم وداع با احمدرضا احمدی، یکسره شور بود. یکسره یاداوری، یاداوری از روزگاری که نیست، روزگاری که یک کانون بود و یک نسل طلایی/۱
در خبرها آمده که در مراسم خاکسپاری پروانه معصومی، جز دوستان، اقوام و آشنایان، تنها سه هنرمند از چهرههای منتسب به سینما حاضر بودند:
علی دهکردی (مدیرعامل خانه سینما)، احمد میرعلایی (تهیهکننده) و حمید شاهآبادی (معاون سابق سیما)/۲
عزت آقای ضرغامی
میدانید چیست؟این مردمی که با صدای بلند در هر فرصتی بانگ سر میدهند:
#ننگ_ما_ننگ_ما_صداوسیمای_ما
بارِ بخشِ زیادی از این ننگبودگی،بر گردنِ شماست.لطفا حافظهی مردم را تعطیل فرض نکنید و به خودِ حقیقیتان برگردید نه فردی که این روزها #ژست متفاوت بودن میگیرد
جناب آقای #سورنا_ستاری
با سلام و تحیت
جنابعالی که سخت مشغول ساخت #برند_شخصی از خود هستید و خودتان را در قامت #رییسجمهور میدانید و به سهراب سپهری هم سهراب عزیز میگویید، خوب است کمی هم دقت کنید و شعر #ژاله_اصفهانی را به نام #سهراب_سپهري نخوانید.
و من الله توفیق
لیلی هوشمند افشار، مادر #سام_رجبی فعال #محیطزیستی بازداشتی، حالش بد است، خیلی بد. سرطانش عود کرده و روزگارش تلخ است. تنها آرزوی او دیدن سام است، این آرزو را از او دریغ نکنید. بگذارید سام به مرخصی بیاید و مادرش را در آغوش بگیرد. جانِ “لیلی”خانم به جانِ “سام”بند است...