شاید باورتون نشه ولی رفته بودم پیاده روی این خرررر منو دید اومد یه مسافت دو کیلومتری رو باهام اومد هرجا واستادم واستاد بعد که نشستم اومد سرشو گذاشت رو پام چشاشو بست
پیشی چقد رفاقتت واقعی تر از خیلیاست...
میخوام اگه 1k شدم فیلم به دنیا اومدن بچه(سزارین) بزارم هلم بدین🤡
(با رضایت خود شخص با اینکه هویتش معلوم نیس، گوهخوران گرامی نظر خاصی ندارین در این مورد؟)
بخشش ، لازم نیست اعدامش کنید
بخشش لازم نیست ، اعدامش کنید
یه ویرگول شد فاصله بین مرگ و زندگی
پس نگیم جزئیات مهم نیس
یه حرکت و رفتار کوچیک و نابجا میتونه خیلی چیزارو عوض کنه
بی ادبیه ولی بشنوین
یه روزی یه محله ای دوتا زنِ بدکاره بودن
یه روز این دوتا توی پارک نشسته بودن حرف میزدن یکیش گفت شب وضو گرفتم دو رکعت نماز خوندم خیلی چسبید اون یکی بلافاصله گفت آره اتفاقا منم شب پیش وضو گرفتم نمازِ شب خوندم خیلی فیض بردم،یه پیر مردِ سربه زیری ام بود که(۱)
بنده هیچ گونه تمایلی به دیدن نود و عکس لخت شما ندارم لطفا خودتون رو جایی عرضه کنین که تقاضا داشته باشه
این بار چندم بود و هر وایبِ خوبی که از موزیک و پیامای خوبِ بقیه گرفته بودم رو خراب کرد
کاش عنتربازیتون رو جمع کنین تا مجبور نشیم از این دلخوشی های ساده و فضای اَمنِمون بگذریم
@Haannaaa_95
دوپامینی که قدرت مستقلی به ادم میده تو هیچی نیست حس خوبیه ولی من دم رفتن نمیگم میرم سه چار روز بعد میفهمن که جای دور رفتم
زنگ میزنن برا احوالپرسی😂
اینو یه جا خوندم،خیلی خوب بود و باعث شد دلم آروم شه:
برای همه خوب باش
آنکس که فهمید در کنارت خواهد بود
و آنکس که نفهمید روزی دلش برای تمام خوبی هایت تنگ میشود...
مرگ مراجعه کننده ۲۲ سال به علت مصرف عرق سگی و داروی مترونیدازول(عمدتا برای عفونت باکتریایی واژن استفاده میشه)
این دارو مثل سیلدنافیل تداخل داره با الکل و منجر به افت هوشیاری و نهایتا مرگ میشه
لطفا ریت بزنین تا لااقل سهمی داشته باشیم توی پیشگیری از اتفاق بد واس عزیزِ خونواده ای
پریروز یه کفش اورجینال چشمو گرفت خریدم ۴/۸۰۰، یکم پیش نوک میلگرد گرفت بهش پاره شد
حقیقتا از شکست عشقی واسم سنگین تر بود
الان در دوران PTST بعد از سانحه ام
با امشب سومین روزه که حتی یه دقیقه ام نخوابیدم و دارم رکورد جدیدی ثبت میکنم،
وضعیت جسمیم و هوشیاریم در عجیب ترین وضعیته خودشه
جالب اینجا که هرچقد میخوام بخوابم نمیتونم و قضیه داره دارک میشه
اون شب به اندازه کافی گریه نکردم
ولی وقتی عجله داشتم و لباسم به دستگیره در گیر گرد و پاره شد گریه کردم
وقتی isi ام اونی نشد که میخواستم گریه کردم
وقتی از سر ذوق یه نیمه شب کیک درست کردم و سوخت گریه کردم
حتی وقتی تو سرمای زمستون تو راه موندمم گریه کردم
میفهمین که چی میگم؟...
یکی از متن هامو اینجوری شروع کردم:
«امروز روز سنگینی بود،خیلی سنگین؛به حدی که رقمش واس دلم قفل بود و هوای چاردیواری دیگه نمیتونست دل ریه هامو به دست بیاره،جبر پای پیاده هُلم داد بیرون از مرز فرش ها..»
امیدوارم هیچوقت انقد سنگین نباشین که جَبر هُلتون بده جایی..
تاریکی به کام
زیباترین بیتِ شعری که تا الان شنیدین رو بگین لذت ببریم دورِ هم
در جواب منشن با حرف آخر بیتی که گفتید شعر میگم براتون🦦
مست شد خواست که ساغَر شکند،عهد شکست
فرق پیمانه و پیمان زِ کجا دانَد مست . . . ؟
نزدیکشون نشسته بود و میشناختشون،تا شنید حرفاشونو برگشت گفت حتما جنده هم منم؛
حکایت بعضی از آدمای زندگی و اطرافمونه که سعی دارن داستانو وارونه جلوه بدن،حالا اینکه مردم خودشون میفهمن چی به چیه جدا، ولی ما سکوت و شرفمون رو ترجیح میدیم به اینکه داستانو از دهنِ یه عوضی بشنوین..(۲)