کی میخواید بیخیال این استدلال پوچ و ذوقی برای انتخاب زبان عربی برای قرآن بشید؟
خرما قوت غالب عرب بوده
از اون ور عرب به هندونه و خربزه و طالبی کلاً میگه «بطیخ» چون ندارن! چون اونجا درنمیآد.
- من هر چی کتاب خوندم الان یادم نیست. اصلاً احساس میکنم کتابهایی که خوندم فایدهای برام نداشتن.
+ مگه غذاهایی رو که خوردی، یادته؟ ولی الان جزئی از تو و اندامت شدن و نمیدونی کجا ولی قوامدهنده یه جایی از بدنت هستن. کتاب هم همینه.
از مرز سواره به سمت نجف میرفتیم. راننده تختهگاز میرفت و ما هم خردوخمیر شدن بودیم! در جاده به جوانانِ موکبی برخوردیم که عملاً راه را بسته بودند و تا اتراق نمیکردیم، رها نمیکردند.
ازخداخواسته پریدیم پایین.
دو دیگ بزرگ برنج و خورشت بامیۀ نیمهپر گذاشته بودند وسط موکب...
🔻
جلسهای با ارگانی دولتی داشتم. ناهار لوبیاپلو با ماست میهن بود. هیچکس ماست نخورد. پرسیدم چرا؟
گفتن چون به خون جوانهای مردم آغشتهست!
با اینکه ماست شرکتی دوست ندارم، همزمان با غصهخوردن برای دولت تا ته ماست رو خوردم.
فکر نمیکردم روزی کنش انقلابیم ماستخوردن پیش دولتیها باشه!
اگه یه درصد شک داشتم ورزشگاه رفتن زنها کار درستی نیست، با دیدن عکسها و گزارشهای تصویری مطمئن شدم بخشی از دختران سرزمینم چقدر بیجنبهن و چطور میتونن محیط رو به لش بکشن. کاری کردن که واقعا بپذیریم مسئله کثافتکاری و خودنماییه، نه تماشای فوتبال.
آیا میدانید ۶۴ نفر از ۷۰ نفری که معجزۀ خروج شتر از کوه را در زمان صالح نبی دیدند، نرسیده به شهر منکر شدند؟
معجزات الهی آنقدرها هم که ما فکر میکنیم بُرنده و قوی نیستند. زور کفر و جهل خیلی بیشتر از تصور ماست.
بعدتر از همان ۶ نفر مؤمن هم یکی مردد شد و برگشت و همو شتر را کشت!
الان را نبینید که اصلاحطلبان عموم مردم را به مشارکت فرامیخوانند.
دوران احمدینژاد که اقبال عمومی نداشتند و هیچجوره نمیتوانستند با او رقابت کنند، افتاده بودند به اینکه باید رأیگیری الکترال شود و نباید وزن رأی یک فعال سیاسی تهرانی با پیرزنی روستایی یکی باشد.
فراموش نمیکنیم
پوشيدن كفش كتانى خارجى ولو هديهاى باشد از سالها قبل، در صحن #مجلس، كار موجهى نيست. اصالت با توليدات داخلى و تشويق آن است حتى اگر برترين #كيفيت را نداشته باشد.
ملاقه و کفگیر و بشقاب دادند دستمان که خودتان بکشید و بخورید.
مشغول که شدیم دیدیم همان جوانان دارند با هول نمای موکب را جمع میکنند.
پرسیدیم: «چرا اینطور شد؟»
راننده گفت: «موکب را جمع میکنند که خودشان هم بیفتند در مسیر مشایه. فقط گیر تمامشدن غذا بودند که زحمتش افتاد گردن شما!»
واقعاً چرا فکر میکنید با حملۀ تروریستی شاهچراغ غبارها فرونشست و مرز حق و باطل روشن شد؟
باطل هیچوقت جا نمیزند.
دیوار حاشا هم که بلند.
بعید است کسی با دیدن این جنایت هم صف عوض کند.
متن را حین نوشتن ویرایش نکنید؛ اینگونه سنگ بزرگی پیش پای متن گذاشتهاید.
حتی بلافاصله بعد از نگارش هم ویرایش نکنید. هنوز دوستش دارید و غلطهایش به چشمتان نمیآید.
بگذارید فاصله بیفتد. این فاصله غریبگی میآورد که بستر مناسب ویرایش است.
بیاید واقعی باشید و همدیگه رو فالو کنیم و با هم اینتراکشن داشته باشیم. چیه یا معلوم نیست کی هستید یا عکستون واسه خودتون نیست یا اسمتون الکیه یا فقط فالو میکنید و میشینید یه گوشه.
مسئولان ویراژ شوتیها رو میبینن؟
نمیدونم چقدر با شغل #شوتی آشنایید
ماشینهای سواریای که اجناس قاچاق رو از مسیرهای رسمی و غیررسمی توی سطح کشور توزیع میکنن.
توی این #رشتو میخوام توجهتون رو به نکاتی از این شغل جلب کنم.
۱ از ۱۰
#ریتوییت
«به نام خدا»
حرف «ب» چسبان به ابتدای واژه صفتساز است و کلماتی همچون «ساز» و «نام» «خور» و «فروش» را به صفت تبدیل میکنید. برای همین «بنام» یعنی مشهور و نامی.
پس «بنام خدا» که همان اول متنتان میگذارید غلط است.
انشاءالله در این اربعین روحانیون ما از روحانیون عراق مردمیتر بودن را یاد بگیرند؛ حداقل در هیئت.
مثلاً بیایند وسط مجلس سینهی مشتی بزنند. بروند در آبدارخانه کار کنند و...
#عموداربعین
@habil
چه تسلط فقهی و تاریخی و حقوقی و کیفری خوبی تو توییتر هویداست. دیگه چی بهتر از اینکه بیاعتقادترین آدمها دارن از تاریخ اسلام و فقه و سیره مثال میآرن. این خود جنگ ترکیبیه :)
خیلی هنر کنم حسینیهپُرکن روضۀ سیدالشهدا هستم.
حتی حد این را ندارم که بگویم حسینی هستم یا پای کار حسینم یا چنین چیزهایی. اینها برای نوکران اباعبدالله است. من یکی دستبالا فقط سیاهی جمعیت عزادار را بیشتر میکنم.
همهمون تو زندگی یه خرتوپرتی و وسیلهای داشتیم که ارزش مادی خاصی نداشته و بهش دل بسته بودیم و یهو غیب شده.
انگشتری، تسبیحی، سنجاق سری، اسباببازی کوچیکی و...
برای شما اون شیء چی بوده؟
معلم کلاس پنجمم فرق «قشلاق» و «ییلاق» رو اینطوری یاد داد که قشلاق اولش «ق» داره و مثل «قم» گرمه!
ییلاق هم اولش «ی» داره و مثل «یخ» سرده!
شما چه کلماتی رو اینطوری یاد گرفتید یا برای خودتون حل کردید؟
با این فیلترکردنهاتون برای ما عوام دورزدن قانون، قانونگریزی و هر چه بشه اسمش رو گذاشت، عادی کردید و این برای جمهوریت نظام خیلی سنگین تموم میشه.
از مردمی که بهمرور به ضرورت کنشی ضدقانونی رسیدند، دیگه نمیشه همراهی قانونی خواست.
توی محل کارمون چای دمی رو ممنوع کردن و گفتن هر کی خیلی چای میخواد، چای کیسهای بخوره.
به نظرتون محل کار رو با بنزین به آتیش بکشم یا بمب ساعتی بذارم توش؟
از قضا من با این ایده که سهمی از خشم این روزها بهخاطر تأثیر رسانهای «سلام فرمانده»ست، همراهم.
چرا؟
شما قطب رسانهای جهان باشی، یه موزیکویدئو که فرم و محتوای قدرتمندی هم نداره و فاقد فاکتورهای اروتیک و مخاطبپسنده، بیاد بهشکل عالمگیری بازتولید و اجرا بشه، همهجات نمیسوزه؟
فکر میکنم ماجرای «طاقچه» بهانه خوبی شد نهادهای فرهنگی، آدمهای تصمیمساز و دغدغهمندان فرهنگ متوجه درون پرگذار به اصطلاح استارتاپها بشوند. البته اگر شده باشند!
استارتاپهایی که با ارزشزدایی و تغییر هویت نیروهای توانمندش آنها را برای مهاجرت آماده میکنند.
آمار مهاجرت گویاست!
دیروز اومد سر صحبت رو دربارۀ نوزاد دوستم باز کنم، از دهنم پرید: «شنوایی و بینوایی بچه رو چطوری میسنجن؟»
گفت: «شنوایی رو که وقتی بچه خوابه با دستگاه. بینوایی هم بر اساس میزان بدبختی پدرش!»
آمریکا واقعاً از ما نفرت دارد و این نفرت را در هر جا بتواند میچپاند. کنش سیاسی، حرکت اقتصادی و اثر هنری و کوفتی نیست که در آن ضد ما مرضی نریزد و زهری نچکاند.
عوضش ما چه؟
حتی دشمنی آمریکا را باور نکردهایم، چون علت دشمنیاش را جار نزدهایم.
چی میشه که ادبیات باطریساز وقتی میاد بالا سر ماشین این باشه که: «پیداست ضعف باتری فشار مضاعفی روی دینام خستهی ماشینتون آورده.»؟
- بله بله! اینکه نامبرده فوقلیسانس برق باشد!
چگونه کاری کنیم که دههشصتیها با هم ازدواج کنند؟
۱. سریالهای عاشقانۀ خرکی دهه هفتاد را از ایشان پاک کنیم.
۲. ارزشمندی تحصیلات دانشگاهی را در ذهنشان بکاهیم.
۳. ایدۀ «پسر حتماً باید در را پاشنۀ دربیاورد» بزداییم.
۴. تعیینکنندگی مادرها را کم کنیم.
باقی را شما بگویید: