گوجی
@Goojiii
Followers
4,397
Following
278
Media
315
Statuses
6,099
Explore trending content on Musk Viewer
Venezuela
• 1203862 Tweets
Marvel
• 183727 Tweets
#SDCC
• 173412 Tweets
#BINIatKCONLA2024
• 165626 Tweets
Doom
• 135535 Tweets
Robert Downey Jr
• 99017 Tweets
ワンフェス
• 87594 Tweets
#บวงสรวงJACKANDJOKER
• 66872 Tweets
#UFC304
• 63108 Tweets
Gallardo
• 55920 Tweets
Cruzeiro
• 54022 Tweets
Vitória
• 53238 Tweets
Apollo
• 48620 Tweets
Botafogo
• 38938 Tweets
Russo
• 37131 Tweets
Fantastic Four
• 35930 Tweets
Kang
• 32013 Tweets
Secret Wars
• 29448 Tweets
Yoro
• 22666 Tweets
#ニノさん
• 22152 Tweets
Fortaleza
• 17335 Tweets
Cássio
• 16869 Tweets
Kevin Feige
• 16811 Tweets
First Steps
• 15964 Tweets
設営完了
• 15457 Tweets
jota
• 13895 Tweets
Mokaev
• 13708 Tweets
Nwaneri
• 13542 Tweets
Kape
• 12581 Tweets
Hojlund
• 11185 Tweets
Onana
• 11184 Tweets
ディケイド
• 11026 Tweets
Martinelli
• 10299 Tweets
به نظر من کراکس از اون ترند‌هایی‌ئه که چند سال دیگه آدما وقتی عکساشونو می‌بینن می‌گن این چی بود آخه من می‌پوشیدم
223
88
5K
علی این عکسم رو برام فرستاده و نوشته: «وقتی مامان یه پسربچه ۱۰ساله‌ی شیطون شدی، این عکس رو نشونش بده بگو مال روزهایی‌ئه که تازه مستقل شده بودم و روزهای سختی رو می‌گذروندم.»
35
23
4K
من بنده‌ی اون کسانی هستم که وقتی میان بالا سرت شونه و گردنت رو ماساژ میدن.
42
120
3K
دیشب علی بهم گفت قیافه‌ات جاافتاده شده
ولی نظرش پشیزی برام ارزش نداره، چون من همیشه فرِش و جوانم.
@alikeleyy
31
1
3K
امروز با قطار از رشت اومدم تهران.
با کمال بی‌میلی قطار رو انتخاب کردم چون چاره‌ای دیگه‌ای نداشتم؛ دلیل بی‌میلی‌ام هم همسفر شدن با غریبه‌ها و بودن توی یه محیط کوچیک با اون‌ها برای ۵/۶ ساعت بود.
وقتی نشستم تو قطار اول تو کوپه تنها بودم، بعد چند دقیقه یه خانم ۵۰ و خرده‌ای ساله اومد
35
5
2K
تو این مدت سختی‌ها و مشکلاتی که برای کاملا مستقل شدن داشتم اون‌قدر زیاد بود که واقعا زیر بارش کمرم خم شد. اما الان تقریبا همه‌چی رو به راه شده و بالاخره من تو این خونه مستقل شدم و به آرامش رسیدم.
77
5
2K
غیر از هویج، گربه و کاکتوس دیگه هیچ طرحی برای تولید جوراب خلاقانه به ذهنتون نمی‌رسه؟
95
12
2K
اینجا تو قبرس وقتی می‌خوان بگن که کسی زبونی رو fluent حرف می‌زنه، از فارسی به عنوان صفت استفاده می‌کنن؛ مثلا می‌گن طرف خیلی "فارسی"، اسپانیایی صحبت می‌کنه، یعنی طرف خیلی رَوون اسپانیایی حرف می‌زنه.
21
16
2K
یه بار قبلا نوشته بودم من هیچ‌وقت «وان اند اُنلی» نبودم، این قضیه بیشتر توی روابطم صدق می‌کنه، مثلا هیچ‌وقت تنها پارتنر دوست‌پسرام نبودم:))) همیشه بعد رابطه یا حین‌اش فهمیدم یکی دیگه هم جز من هست. صمیمی‌ترین دوست کسی هم نبودم همیشه یکی از من صمیمی‌تر بوده و این خیلی غمناکه!
37
54
1K
شما همون لحظه که من اینجا رو ول کردم و رفتم که تهران زندگی کنم باید به عقلم شک می‌کردی.
18
0
1K
سال‌های حبس مادر به عنوان معاون در قتل ۵ برابر قاتل یا همون پدر مقتوله.
21
54
1K
تو کوپه نشست و بعد یه ربع هم همسفر سوم که یه خانم حدودا ۳۷/۸ ساله بهمون اضافه شد. همین سه نفر بودیم و نفر چهارمی در کار نبود.
یه کم گذشت نفر سوم شروع کرد به صحبت کردن و همه باهاش همراه شدیم. از عرفان حرف زدیم از فلسفه حرف زدیم از فیلم‌هایی که می‌بینیم و دوست داریم گفتیم
4
1
1K
تو یکی از کتاب‌های آندره ژید خونده بودم که نباید آدم‌ها رو بر مبنای لحظه‌ای از زندگی‌شون قضاوت کرد.
2
29
934
من دیروز یک توییتی زدم مبنی بر این که گشت ارشاد به کافه کای شهرک غرب ورود کرده و دختران رو دستگیر کرده.
عذرخواهی می‌کنم توییت قبلی من صحت نداشته و به همین دلیل پاک شده.
51
9
521
می‌دونی عزیزم، چاره‌ای نیست مرگ همین نزدیکی‌ست...
بیا تا جون داریم موسیقی گوش بدیم، رفاقت کنیم، خوش‌پوش باشیم و برقصیم.
0
32
519
این عکسم خیلی برام عجیبه.
احساس می‌کنم گذر زمان و چیزهایی که تجربه کردم رو می‌شه توش دید.
این که دیگه اون دختر ۲۳-۲۴ ساله نیستم، موهامو به هر سمتی که بریزم تارهای سفید بینشون پیداست، دور چشمم چروک شده و انگار می‌شه اسمم رو "زن" گذاشت، نه یه دختربچه.
احساس می‌کنم بالغ شدم، همین.
15
0
489
می‌دونم اینجا لینکدین نیست ولی من Social media manager هستم و ۳ سال و خرده‌ای سابقه کار دارم.
به خاطر شرایطی که پیش اومده در شرف از دست دادن شغلم هستم.
اگه برای این پوزیشن نیروی ریموت می‌خواین لطفا بگین که براتون رزومه بفرستم.
10
119
448
تو رو خدا دیگه بچه‌ای تو این خاک نزایید که مجبور بشه این همه غمی که ما تحمل کردیم رو تحمل کنه.
2
18
435
خداوکیلی هم‌خونه‌ی خوبی‌ام.
یه سره می‌پزم، می‌شورم، می‌سابم و دم برنمی‌آورم.
6
0
338
من فقط می‌دونم اینی که الان هستم، چه خوب، چه بد، اصلا "من" نیست.
به خاطر همین خیلی مضطربم خیلی.
5
14
311
تو بعضی‌هاش حالم خوب بوده، بعضی‌هاشم به لحاظ بصری دوست دارم.
it's the last month of the year, quote with your favorite pictures of yourself this year.
7
884
17K
3
0
307
از این که یکی کنارم این‌طوری راحت بخوابه و من با چشمانی باز به قدری که انگار ساعت ۷ غروبه، بهش نگاه کنم حرصم می‌گیره.
11
0
299
به خاطر همین من اسفند رو از عید، تیک و تاک رو از رابطه، قبل سفر رو از خود سفر بیشتر دوست دارم.
4
16
290
کاش یکی رو داشتم که می‌تونستم هرچی تو دلم می‌گذره رو بهش بگم، دارم خفه میشم، دارم می‌ترکم.
21
8
284
من اگه شما رو دوست داشته باشم مدت‌ها به این که چه کادویی براتون بگیرم که خوشحال بشین فکر می‌کنم. این مدت‌ها که می‌گم می‌تونه حتی چند ماه باشه.
6
41
276
این عکس مال تقریبا ۱۰ سال پیشه؛ زمان فیلتر‌های زرد Retrica.
اون موقع خیلی انتحاری رفتم گیسوان تا کمرمو کوتاه کردم و جالب بود؛ الان اما نمی‌دونم چرا نمی‌تونم موهام که فقط تا زیر گوشمه رو این‌قدری کوتاه کنم.
7
1
285
بابام عین حسن پورشیرازی تو مهمان مامانه و تا مامان بیچاره رو سر نگه داشتن مهمون سکته نده ول‌کن نیست.
6
2
279
امروز مامان و بابا ۳۰اُمین سالگرد ازدواجشون رو توی ساحل با دوستاشون جشن گرفتن.
خوبه که انزلی زندگی می‌کنن، حس می‌کنم اینجا می‌تونن کنار دوستاشون باشن، خوش بگذرونن و هوا سالمه.
3
0
265
اومدم دانشگاه و واکسن زدم.
پسرا همه چهار ساعت پنبه رو روی بازوشون ��گه می‌دارن و می‌نشینن، دخترا سریع مانتو رو تن کرده و راه می‌افتند.
6
0
247
مامانم برام کامنت گذاشته: «ازت خوشم میاد.»
دمت گرم، واقعا حال دادی مامان جان.
3
0
215
من تو مدرسه مهدوی درس خوندم و مطمئنم بخشی از عزت نفسمو تو اون سال‌ها تو این مدرسه از دست دادم و هیچ‌وقت مثل قبلش نشدم.
یک مدرسه کاملاً آمریکایی در زعفرانیه تهران، نه مجانی و مالیاتی ولی با شهر یه سالی دویست و بیست میلیونی😐😐😐😐😐
148
15
350
8
0
202
منم مثل خدا این‌طوری‌ام که کافیه شما یه قدم بیاین سمت من، من صد قدم میام سمت شما . همه اتفاق‌های بد بینمون رو فراموش می‌کنم و یکی باید بیاد جمعم کنه:))))
4
14
196
من و خواهرم به هم بدهکاریم ولی هیچ‌کدوم پول نداریم، پول هم‌دیگه رو پس بدیم.
5
2
181
پنجره عزیزم درسته که این ساختمون زشته ریده تو اوضاعت ولی باز هم دوستت دارم.
5
0
176
همه صحبتش این بود که دلش نمیخواد نقش قربانی بگیره و هیچ‌وقت خودش رو قربانی ندیده، بعد شما باز هم بغض رو پوینت کردی؟
آخر گفت‌وگو که چشم‌هایش پر شد و بغض کرد، به همه سال‌های رفته خودش و نسل خودمان فکر کردم. به این بغض‌هایی که همه در گلو داریم. او شاید بیشتر. اما وقتی با همان بغض در گلو با لبخند گفت‌وگو را تمام کرد و گفت من در جایگاهی نیست�� که بخواهم کسی را ببخشم و نهایتا نتیجه گرفت که
/۱
36
208
4K
6
1
141