من: تشنهم بود آب خوردم
گلشیفته: وقتی که عطش داشتم فهمیدم که آب، آبی که هرروز میخوردمش، یعنی چی. اصلا نفهمیدم چطوری خودمو رسوندم به آشپزخونه و این آبی که میریختم توی لیوان رو با ذوق نگاه میکردم. دلم میخواست همهی مولکولهاش رو بغل کنم. آبی که وقتی خوردمش من رو پر از حس طراوت کرد.