بیمارستان تا عصر برنمیگردم.
رفتم سر کوچه نشستم تو ��اشین و منتظر موندم، دیدم یه ساعت بعد یه دختره اومد رفت تو خونهمون. منم سریع رفتم دنبال پدرشوهرم با خودم آوردمش. رفتیم جلو در خونه، کلید انداختم و همینطوری که داشتم فیلم میگرفتم رفتیم تو خونه.دیدیم بعله، شوهرم با اون خانوم مشغولن